مستند ABCD, گزارش مستند ABCD, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
مستند ABCD, گزارش مستند ABCD, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

سی‌‌ویکُمین شب فیلم/ ۱۳ بهمن۱۴۰۰ خورشیدی

سه سال پیش هرگز هیچ‌کس تصور نمی‌کرد ما و همه مردم جهان درگیر ویروس زشت‌ و بدترکیبی شویم‌که تمام شئون زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. هرگز به ذهن کسی نمی‌رسید که در دوسال فرمانروانی این ویروس بیش از شش میلیون جان عزیز خلق‌الله پرپر شود، آن‌هم طبق روایت‌ رسمی. حتما عدد درگذشتگان بسیار فراتر از این عدد و رقم است. در تمام کشورها وجوامع دنیا. بسیاری‌ها مردند بی‌آنکه دلیل مرگ‌شان کووید۱۹ اعلام شود.

تازه این تنها یک‌وجه ازخسارت جهانی این بلای انسانی است. وجوه دیگر خسارت‌ها چنان متنوع‌ و وسیع است که به‌ باور بسیاری‌ها، جهان را باید به دو دوره پیش و پس از کرونا تقسیم کرد.

 

 این فاجعه، نقطه فصل جدیدی در زندگی بشر است.

با نمایش مستند ABCD اثر فاخر محسن خان‌جهانی در سی‌ویکمین شبِ فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، درد دل مخاطبان باز شد و بحث‌ها درگرفت.

سازِ سوگ و عزا !!

فیلم با سازِ هنگ‌درام شروع می‌شود. زنی هنرمند بر بالای بنایی مشرف بر شهر، بر این ساز می‌کوبد. سازی که هم عزا را برمی‌تابد هم حماسه را پرشکوه می‌کند.

اما در این مستند، در پلان اول آن، این سازِ عزیز و زیبا، هشدار را تداعی می‌کند سازی بر بام شهر آمدن بلایی خانما‌نسوز را بر مردم فریاد می‌کند. مهم نیست با کدام نت و ملودی می‌نوازد، تصویر فریاد می‌زند که مردم به‌خواب رفته یا نیمه‌بیدار را به آمدن فاجعه‌ای انذار می‌دهد.

کجایید ای خواب‌رفتگان، به هوش باشید و بیدار، جهان در آستانه غمی بزرگ و دردی جانسوز است. بیدار شوید. بیدار شوید.

و فاجعه سر می‌رسد. زودتر از آنی که دولتیان خبرش را بدهند. انگار در خوابند! یا خود را به خواب زده‌اند. به مصلحتی که شاید مصلحت مردم نبود.

مصیبت می‌آید و کشتار می‌کند و حکومت پس از پایان وظایف چهارسال یک‌بار خود، خبر از ابعاد وسیع‌و عمیق یک بلای جهانی می‌دهد. نخستین فرمان عمومی آن است که مردم از خانه‌ها بیرون نیایند.

در خانه بمانند تا مگر از خطر بجهند. شهرها را سکوت فرامی‌گیرد. گویی که گرد مرگ بر سر شهرها پاشیده‌اند. عید باستانیِ دوست‌داشتنی مردم تبدیل به غم‌باد و سوگ و سکوت می‌شود.

آدم‌هاو کرکره مغازه‌ها را سم‌پاشی می‌کنند. راه‌های بین شهرها را می‌بندند. جریمه و بگیر و ببند برای ساده‌ترین خواست مردم: دیدار آشنا.

ایستگاه راه‌آهن همان‌قدر در سوگ و سکوت غرق می‌شود که خانه و مدرسه. فرودگاه و اتوبان‌ها هم. سینما وتئاتر و موسیقی تعطیل. ورزش، هیچ!

فقط بیمارستان‌ها فعال‌هستند و قبرستان‌ها. اما همین قبرستان‌ها هم فقط مردگان را راه می‌دهند و یکی دو نفر از بازماندگان را. سنت دیرین و عادت‌شده گریه بر مرده که سبب تسکین بازمانده می‌شود، ممنوع و ترک می‌شود. چه روزگار غریبی است! غریب!

یکی از مخاطبان مستند، که خود پزشک است، از این‌که کارگردان سراغ این سوژه رفته، راضی است.به باور او، پس از آنفلوآنزای ۱۹۱۸ اسپانیا که جهان را در ماتم برد، کووید ۱۹ وحشتناک‌ترین پاندمی مرگبار است. فرقی نمی‌کند این ویروس ساخته‌دست بشر باشد یا نتیجه خشم طبیعت بر مردمی که بر طبیعت ظلم کرده و الان تقاص پس می‌دهد. 

مستند ABCD, گزارش مستند ABCD, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

مهم آن است که وقتی به خاطر این ویروس رابطه بین مردم قطع می‌شود و جدایی اصل قرار می‌گیرد، از نقطه نظر روانشناختی، خسارتی بزرگ بر مردم وارد می‌آید.

جبران این خسارت بسی مشکل‌تر یا حتی ناممکن‌تر از خسارت‌های مادی و اقتصادی است. به اعتقاد این مخاطب، ما هرگز به جهان قبل از کرونا برنخواهیم گشت.

دنیای پس از کرونا، دنیای دیگری است که الزامات خودش را دارد. ضمن آن‌که احتمالا کرونا از بین نخواهد رفت و ما باید یاد بگیریم که با چه روش و منشی هم‌زیستی با آن را بپذیریم.

  مخاطب دیگری، بر تکنیک موثر فیلم‌برداری و تدوین مستند اشاره دارد و زوم‌این و زوم‌آوت های مستند را خیلی گویا وموثر در بیان پیام مستند می‌داند. او ترکیب تصویرهای هوایی و زمینی مستند را تمجید می‌کند و کلیت پرداخت سینمایی اثر را مهم و موثر می‌داند که توانسته حرف و پیام کارگردان را برساند.

با این دید، مخاطب دیگر بر وسعت فضاها و سوژه‌ها در مستند اشاره می‌کند و معتقد است کارگردان از دوربین‌های زیاد برای ثبت لحظه‌ها استفاده کرده.

کارگردان به نکته ظریفی اشاره می‌کند و با اعلام این‌که این مستند حتی بسیار کم‌تراز  ده‌درصد راش‌ها است، به گوشه‌های زیادی اشاره می‌کند از جمله این‌که بسیاری از شهرهای ویروس‌زده را بازدید و فیلم‌برداری کرده‌اند و صحنه‌های بسیار خشن‌تر و غریب‌تر ثبت کرده‌اند، ولی در تدوین نهایی نیاوردند  تا مستند تبدیل به سوگواری‌وموجب غم بیشتر مردم نشود. اسناد و تصاویر بسیاری هست هنوز. شاید در مستند بعدی بشود استفاده کرد. مستند بعدی که در دست ساخت است و نکات بسیار زیادی ازماجرای کرونا در خود دارد. مستندی بسیار غنی‌تر از این.

راحت‌ترین مراحل اداری!

کارگردان به تراژدی غریبی اشاره می‌کند. می‌گوید به هرکجاکه می‌خواستیم وارد شدیم و تصویر گرفتیم انگار تمام مدیران و بزرگان هم پذیرفته‌ بودندکه دوره آخرالزمانی رسیده و مهربان شده‌بودند!

      حال که همه چیز به پایان خود رسید و معلوم نیست فردا باشیم یا نه، چرا سخت بگیریم؟ بگذار راحت بچرخند و فیلم بگیرند! به همین راحتی است‌که صحنه خالی مجلس را فیلم می‌‌گیرند و با اجازه مستخدم‌ راه‌آهن وارد سکوها و واگن‌ها  دیگر فضاها می‌شوند.

روزگار غریبی است غریب! روز اول فروردین ۹۹ از راه‌آهن تصویربرداری می‌کنند. روزی که کارگردان خود در سوگ پدر است و اجازه نیافته‌ بود مراسمی برایش‌ در بهشت‌زهرا بگیرد و حداقل خرما بین مردم پخش کند! سکوت مرگبار ایستگاه بزرگ راه‌آهن تهران، انگار سکوتی است در سوگ پدر از دست‌رفته کارگردان. دوربین به تمام زوایای ایستگاه سر می‌زند شاید هم‎نفسی پیدا شود.

هیچ‌کس نیست. آن هم در روز اول عید که هر سال در این ایستگاه جا برای سوزن‌انداختن نبود. کارگر ایستگاه می‌گوید نوزده سال است در این‌جا کار می‌کند ولی هرگز واگنی چنین خالی و ایستگاهی چنین تهی ندیده بود. روزگار غریبی است. غریب.

روستای سخت‌گیر، بدون کرونا!

مخاطبی که از آق‌قلا آمده، تجربه خودش را از کرونا در آن بخش از سرزمین بیان می‌کند. می‌گوید «آرد به روستاها می‌بردیم. یکی از روستاها، بسیار سخت می‌گرفت. اصلا اجازه ورود ماشین وآدم غریبه به ده را نمی‌داد. دم روستا کیسه‌های آرد را در مکانی قرار می‌دادیم و برمی‌گشتیم. بی‌تماس و بی‌حرف‌ و حدیث. این روستا اصلا کرونا نگرفت. جامعه‌ای بسته و بدون ارتباط با جهان بیرون. همه‌چیز را هم ضدعفونی می‌کردند. ازکیسه‌ آرد گرفته‌ تا بدنه ماشین‌ و لباس ما».

مخاطب دیگر که عیدِ اول کرونا را در ترکیه بوده، وضع سختگیرانه آن‌جا را با ایران مقایسه می‌کند و از این‌که مردم در ایران می‌توانستند از خانه بیرون بیایند و جریمه نشوند می‌گوید. 

      مخاطبی پاسخ می‌دهد در ایران هم سخت گرفته‌ بودند و مستند نشان می‌دهد که‌ ماشین‌هارا ازورودی‌ و خروجی شهرها برمی‌گردانند و اجازه داده نمی‌شود مردم مراسم عید برگزارکنند.

یکی دیگر از مخاطبان عقیده دارد «نوع روایت این فیلم با آثار قبلی کارگردان متفاوت است»و به عنوان مثال به استفاده از فیلم‌ سیاه‌ و سفید در سکانس‌هایی از مستند اشاره می‌کند. که مورد قبول کارگردان قرار می‌گیرد.

به‌گفته او، این فیلم با تمام ساخته‌های قبلی او متفاوت است. هم از نظر موضوع و هم از نظر نوع پرداخت. می‌گوید تمام فیلم‌های قبلی او با موضوع سیاسی بوده ولی این فیلم را با موضوعی متفاوت و تازه ساخته. در ساختار و پردازش آن هم تازگی‌هایی نسبت به آثار قبلی هست.

سکوت!

کارگردان اعلام می‌کند وقتی پیش‌طرح مستند را به مرکز سینمای مستند و تجربی ارائه می‌کرد، تاکیدش بر این بوده که می‌خواهد سکوت پس از همه‌گیری را ثبت‌کند.

این سکوت، سکوتی عادی‌ و مقبول نیست. پس باید ثبت شود. می‌گوید در روزهای اول کرونا، کارش دیدن سریال‌ها و فیلم‌های مختلف بود. تا این ‌که مستند چرنوبیل را می‌بیند.

تماشای این مستند جرقه ساخت مستند ای‌بی‌سی‌دی رادر ذهن کارگردان روشن می‌کند. علاقمند می‌شود این سکوت را در تاریخ ثبت کند. معتقد است باید سندی تهیه می‌شد.

با سویه‌های مختلف ومتفاوت سوژه کلنجار می‌رود و بالاخره نخ‌ تسبیح اثر پیدا می‌شود: پیک موتوری!

در روند شکل‌گیری موضوع در ذهن، با این آقای پیک موتوری برخورد می‌کند که در سکوت غم‌بار شهر به خانه‌های پر از سکوت شهر آذوقه می‌برد. تقسیم سکوت در شهر و ارتباط سکوت‌ها باهم.

جهانم عوض شد!

مخاطبی با تشکر از کارگردان بخاطر ثبت موجز و موثر این دوره از روزگار معاصر ما، می‌گوید: «مستند توانسته گزارش کاملی از یک دوره را ثبت و ارائه نماید که به نظر موفق هم می‌نماید. ولی آیا تمام هدف و حرف کارگردان این بود که اوضاع را گزارش کند مثل یک گزارشگر خبری؟ آیا هدف‌ و حرفی دیگر در پسِ پشتِ این گزارش نیست».

این مخاطب به تکه‌ای از فیلم اشاره داردکه دختری کرونایی در خانه خودش در قرنطینه است و نمی‌داند آیا روزی این اوضاع عوض خواهدشد و او دوباره از خانه بیرون خواهد‌آمد یا نه.

این خانم، درسکانسی دیگر که حالش خوب است و خاطرات روزهای قرنطینه را تعریف می‌کند، به نکته مهمی اشاره می‌کند و می‌گوید کرونا دیدگاه او را به زندگی تغییر داده.

او دیگر مثل گذشته به زندگی سخت نمی‌گیرد، ارزش و نعمت لحظه‌ها را می‌داند. آیا نمی‌شد این دیدگاه تبدیل به تم و گوهر مستند شود و نگاهی فراتر از گزارش کرونا برود؟

کارگردان معتقد است، اگر توانسته گزارش کامل و دقیقی از آن روزها را تقدیم کند، پس به هدف خود رسیده. مستندساز لزوما درپی ارائه یا تلقین‌ یک هدف و نگاه به بیننده نیست.

باید گزارش درست و بی‌غش ارائه کند و مخاطب خودش با دیدن این گزارش، نگاه خود را بر موضوع سوار کند.

فصل‌الخطاب نشست آن‌است‌ که‌ مستند ای‌بی‌سی‌دی، به هرحال سندی از یک دوره مهم از زندگی جامعه ماست. باید قدرش را شناخت، سپاسگزار فیلم‌ساز بود.

در انتظار مستند دیگر محسن جان‌جهانی می‌مانیم.

مستند ABCD, گزارش مستند ABCD, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

محسن خان‌جهانی

محسن خان‌جهانی، که سیاسی‌ساز بود، موضوعات خاص دیگری را هم تجربه کرده که مستند «بر سر خاک» و «ای‌بی‌سی‌دی» از آن جمله‌اند. پرونده و کارنامه پروپیمانی دارد. او در این نشست خبر داد که موزه هنرهای معاصر تهران، نمایش فصل بهار خود را به دوازده اثر او اختصاص داده. هرماه چهار مستند. حتما اتفاق خوبی در کارنامه او خواهد بود. خان‌جهانی خبر دیگری هم داشت و آن‌هم ساخت مستند تازه و محکمی درباره کرونا و جوانب مهم سیاسی‌واجتماعی آن در اقصا نقاط عالم. او در مستند تازه خود با برخی چهره‌های مهم ملی‌ و جهانی گفتگوکرده، نگفته‌های بسیاری را گفته. از اولین خبرنگاری که وجود کرونا را منتشر کرد و دو پزشکی که مرتب فریاد می‌زدند کرونا را ولی متهم به «پزشک قلابی» و تشویش اذهان عمومی شدند و بسیاری مصاحبه و گفتگو با شخصیت‌های ملی و جهانی. او باید مسافرت‌هایی به چند کشور خارجی هم بکند تا پرونده فیلم بسته شود. به انتظار می‌مانیم تا این مستند را هم ببینیم.

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx