سلام

در ادبیات شهرسازی، عموما، دو نگاه به شهر وجود دارد. یکی از این دو، شهر را فقط برای سکونت می‌خواهد. حتی شاید بتوان گفت برای خواب و استراحت. «ماشین زندگی» این نگاه به دنبال مکانی برای استراحت است و صنعت و تولید را در خارج از این مکان جا می‌دهد. نتیجه این نگاه را همه عالم، از جمله ما ایرانیان، تجربه کرده‌ایم. صف بلند و طولانی خودروها در شاهراه‌ها و جاده‌های بیرونی شهر هر روز صبح و عصر نمایش این نگاه است. در تهران و آبادی‌های اطراف آن هر روز شاهد سیل عظیم تردد خودروها از محل سکونت به محل کار و کارخانه هستیم. انرژی و زمان بسیار زیادی که هر روز مصرف می‌شود چون مکان کار از مکان سکونت جدا شده‌است. طرفداران این نگاه دست‌به دامن «آلودگی محیطی» صنعت می‌شوند و بیرون بردن صنعت از شهر را برای سلامتی شهروندان ضروری می‌دانند. اینان هیچ تفاوتی بین صنعت شیمیایی و صنعت پوشاک قائل نیستند. هر دو را به یک اندازه مضر به هوای به اصطلاح پاک شهرها می‌دانند. این‌ها نمی‌گویند وجود کارخانه شکلات‌سازی در داخل شهرها چه ضرری به ریه‌های شهر می‌تواند داشته‌باشد. یا کارخانه تریکوبافی آیا هوای شهر را آلوده می‌کنند؟ کارگاه صحافی و چاپ آیا آلوده‌کننده است؟ و بسیاری از صنوف‌و مشاغل دیگر. ولی با کشاندن این صنایع به خارج از شهرها، هرروز ده‌هاهزار خودرو باید سوخت فسیلی مصرف کنند تا این اهالی را از خانه به کارخانه برسانند و برگردانند.

 تازه این یکی از نتایج کوچاندن صنایع به بیرون شهرها است. آن‌چه که مصیبت‌بارتر است، نتایج اجتماعی و مدنی این تفکر است. تصورش را بکنیم اگر کارخانه‌های که صدها یاهزارها کارگر و کارمند دارد در داخل شهر و در حلقه سکونتی مردم باشد و بسیاری از این کارگران و کارمندان در این حلقه خانه داشته‌باشند، رابطه خانه و کارخانه چقدر زیبا و خودمانی خواهدشد. دیدن کودک یا خانواده کارگر و کارمند در مقابل در کارخانه در انتظار خروج پدر یا مادر از در کارخانه و پیوستن این اعضا به هم برای پیمودن راه کارخانه به خانه چقدر زیبا و مدنی است!؟ چه بسا اینها به جای این‌که مستقیم به خانه بروند، سر راه خرید خانه را باهم انجام دهند یا شاید سری به کافه یا سینمایی بزنند و بعد راه خانه را در پیش گیرند. چرا نه؟ از سوی دیگر، وقتی کارخانه در دل سکونتگاه انسانی است، تبدیل به عضو مولد و حساس شهر می‌شود و سکونتگاه در حکم ماهیچه‌های نگهدارنده این قلب عمل می‌کند. این ترکیب بهتراست یا تبدیل‌شدن کارخانه به جزیره‌ای دور از دسترس؟ حال فرض کنید این کارخانه صنعت غذایی در داخل شهر دیوارهای شفاف به خیابان داشته‌باشد و مردم شهر و محله خط تولید و تسمه نقاله آن را که با چه نظافت و دقتی کار می‌کند، تماشا کنند. لذت‌بخش نیست؟ حتما هست. ولی چرا این نگاه هنوز هست که کارخانه باید بیرون شهر باشد؟

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۵۷

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx