«مســجد فخر» مسجدی قدیمی در گذر فخرآباد است که اهالی این محله به یاد یکی از قدرتمندترین زنان دوره قاجار، یعنی اشرف الملوک فخرالدوله آن را نامگذاری کرده‌اند. در واقع اســم قدیمی این مسجد مسجد «امین‌الدوله» بود؛ نام همسر فخرالدوله.

بنای این مســجد را هم همین زن پایه‌گذاری کــرد تا در املاک و زمین‌هایش در دروازه شمیران، باقیات صالحاتی هم از خود به جا گذاشته باشد. یکی از مهمترین ویژگی‌های مســجد فخر، تک مناره بودن آن اســت. این مســجد همواره یکی از مســاجد تأثیرگــذار در رخدادهــ‌ای مهم سیاســی و فرهنگی کشور بوده.

مسجد فخر درست در ابتدای کوچه فخرالدوله جای گرفته است؛ مسجدی با تنها یک مناره که گنبدی کاشی‌کاری شده دارد. فخرالدوله، دختر مظفرالدین شاه، به تشویق علامه فلسفی این مسجد را ساخت. فضای مســجد، با قرینه‌سازی و کاشی‌کاری، زینت داده شــده است. سقف گنبدی مسجد پنجره‌های کوچکی بــه بیرون دارد که هدایــت نور به داخل مســجد را برعهده دارند.

پنجره‌هایی که بر خلاف معمول کوچک ساخته شده‌اند. در تهران مساجدی هستند که بیش از سایر مساجد تأثیرگذار هستند و همیشه حرفی برای گفتن دارند. مسجد فخر یکی از این مساجد است.

 اســم این مســجد را امین‌الدولــه می‌گذارنــد که درواقع اسم همسر فخرالدوله بود. اما در اصل هزینه ساخت و ملکی که برای مسجد وقف شده متعلق به فخرالدوله بود. فخرالدوله مثل خیلی از شاه‌ها و شــاهزاده‌های قاجار برای خود قبری در کربلا خریده بود. اما بعد از مردن پســرش محسن، ضربه عاطفی شدیدی به او وارد شد و با افسردگی دســت و پنجه نرم می‌کرد.

بعد از مرگ پســرش وصیت کــرد که وقتی مرد، او را کنار پســرش به خاک بسپارند. اینگونه می‌شود که فخرالدوله بعد از مرگ در قبرستان ابن‌بابویه شهرری به خاک سپرده می‌شــود. البته حدود ۶ سال پیش سنگ قبر او در گورستان ابن‌بابویه را دزدیدند.

فخرالدوله از کار کردن به نفع مردم و قبول زحمت برای آنها ابایی نداشــت. اشــرف امینــی یا همان فخرالدوله ۸ فرزند داشت؛ ۷پسر و ۱دختر. با این وجود ۲۸دختر را به سرپرســتی قبول کرده بود و هزینه‌های زندگی آنها را پرداخت می‌کرد. دست به خیر داشت و حرف‌ها و قصه‌های زیادی در این مورد از او در تاریخ نقل می‌شــود.

مثلا دکتر حکیم‌زاده به خانم امینی می‌گوید که برای سالمندان، زمینی می‌خواهیم تا از آنهــا نگهداری کنیم. خانم امینی می‌گوید زمین‌های کهریزک که به نام من است را برای این کار اهدا می‌کنم. این ماجرا مربوط به دهه ۳۰ اســت و از همان موقع نام خانم امینی به‌عنوان اهداکننده زمین‌های آسایشــگاه کهریزک در بین مدارک این مرکز به چشم می‌خورد.

فخرالدولــه زنی باهوش و درایت بود و به مســائل زمانه خود آگاه. اواخر سلطنت قاجار، وقتی رضاخان می‌خواهد به دیدن فخرالدوله بیایــد، او دســتور
می‌دهد تا یکی
از لنگه‌هــای در ورودی را ببندند و تنها یکی را باز بگذارند تــا رضاخان نتواند ماشــینش را به داخل خانه بیاورد و مجبور شــود با پای پیاده مســیر را طی کند. برای نشان دادن برتری‌اش نسبت به رضا خان، دســتور می‌دهد صندلی‌اش را کمی بالاتر از صندلی مهمان قرار بدهند. اما رضا خان متوجه این رندی می‌شــود و به داخل خانه وارد نمی‌شود و در همان آستانه در می‌ایستد.

رضا خان به فخرالدوله می‌گوید: «این آخرین باری است که به اینجا می‌آیم. به شــازده قراضه‌ها بگو که دست از توطئه بازیها بردارند وگرنه همه آنها را با هم دفن میکنم. اگر این موضوع را به تو گفتم، دلیلش این است که تو عاقل این قبیله دیوانه هستی».

رضا خان در این ملاقات به فخرالدوله می‌گوید که شاهزاده‌های قاجار گمان می‌کنند من تــاج و تخت را به زور از آنها گرفته‌ام. در حالــی که تاج به زمین افتاده بــود و من آن را برداشــتم. بعد از این ملاقات اســت که فخرالدوله می‌فهمد دیگر دوران قاجار به ســر آمده و زمانه شکل دیگری خواهد شد.

امام زاده یحیی, مســجد فخر, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
امام زاده یحیی, مســجد فخر, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx