سیوششمین شب فیلم/ ۸ تیر ۱۴۰۱ خورشیدی
در سیوششمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به تماشای یک فیلم دو اپیزودی داستانی نشستیم. فیلمی از افشین هاشمی با بازی مونا فرجاد، افشین هاشمی و دیگران. استقبال علاقمندان بسیار زیاد بود و بالاجبار تعدادی از مخاطبان از ورود به سالن باز ماندند. در نشست پس از تماشای فیلم، مونا فرجاد، افشین هاشمی، بهروز نشان و آیسان حدادی (بازیگر نوجوان فیلم) حضور داشتند. نشستی بسیار صمیمی و البته پربار. هم در خصوص چگونگی رفتن کارگردان به سمت این موضوع صحبت شد هم درباره روند تولید و نحوه بازیگرفتن از نابازیگران قدر فیلم.
در ابتدا، کارگردان در پاسخ یکی از مخاطبان که فیلم را ادای دینی به المانهای فیلمهای فلینی، به ویژه «جاده» دانست، اعلام کرد که شخصا از دوستداران شدید فلینی است و فیلم جاده هم در جریان ساخت این فیلم موضوع صحبت او و قاسمی جامی، کارگردان اپیزود اول، بوده، ولی تمام اتفاقات و مفاهیم موجود در فیلم پسران از دل خود موضوع در آمده و تحت تاثیر مستقیم هیچ اثر دیگری نیست.
هاشمی اعلام کرد یکی از آرزوهای من ساختن فیلم «هشت و نیم» فلینی است! و این نشاندهنده علاقه او به این کارگردان بزرگ جهان است. با اینحال، تمام اتفاقات فیلم پسران دریا از دلمسائل و جغرافیای این سرزمین و تجربه زیسته کارگردان شکل گرفته.
کارگردان به فیلم دیگری نیز اشاره میکند که شاید میتوانست نقشی در شکلگیری داستان اپیزود اول این فیلم داشتهباشد: «ماه کاغذی» از فیلمهای حدود سال ۱۹۵۰ میلادی که داستان همراه شدن یک دختر نوجوان با یک مرد قالتاق در طول یک سفر طولانی و اتفاقات آن است.
یا فیلم دیگری از فلینی که داستان همراهشدن یک پهلوان است با نوجوانیکه توسط او آموزش میبیندو پهلوان میشود، درحالیکه خود پهلوان از آن هیبتو صلابت افتاده و آواره و سرگردان است.
این فیلمو صدها فیلمی دیگر طبعا در شکلگیری فضای فکری کارگردان و هر هنرمند دیگری میتواند و ممکن است موثر باشند.
امید و عشق
کارگردان معتقد است در این روزها امید و عشق دو گمشده اصلی هستند. در زمانه غمزده و در میانه مصیبتها عشق میتواند به کمک ما بیاید. ما همه میدانیم در چه شرایطی هستیم، ولی شاید سینما بتواند بخشی از سنگینی فضا و غمزدگی را کم کند.
او میگوید این امید و عشق زندگی در فیلم اول او هم بود: خداحافظ دختر شیرازی. «فلینی را هم به همین خاطر دوست دارم که او هم عاشق زندگی است.
البته در هر دو فیلم من موضوع عشق از درون خود اتفاق بیرون میزند، اصلا قراردادی نیست. کاملا بطنی و طبیعی و تجربهشده است.
تمام سرزمینِ ما
در میان حرفهای مخاطبان یکی دو نکته مشترک وجود دارد. مثلا چرا دونقطه متفاوت ازشمال و جنوب کشور برای روایت قصه استفاده شده؟ چرا یکی از این دو نوجوان دختر نیست تا اسمش شود «فرزندان دریا»؟ آیا انتخاب دریا در دو اپیزود عمدی و برای رساندن پیامی خاص بود؟ چرا اول نوجوان شمالی و سپس نوجوان جنوبی؟ استدلالی پشتش هست؟
کارگردان، خوشحال است از طرح چنین پرسشهایی و برای همه آنها پاسخ دارد. او انتخاب دو نقطه از شمال و جنوب کشور را ناشی از این میداند که تمام سرزمین را در روایت خود داشته و میخواست کل ایران مورد نظر مخاطب باشد. و خیلی علاقمند بود که یکی از دو نوجوان دختر میبود ولی روال قصه چنان بود که با در نظر گرفتن خطقرمزهای موجود امکانش نبود و بالاجبار هر دو نوجوان پسر انتخاب شدند. اما این امر خلل زیادی در روایت اصل موضوع نداشت.
عشق، محبت، دوستی و مهربانی اصل بود. انتخاب دریا یا تصایری از دریا در پسو پشت قابها به این خاطر بود که کل سرزمین را به هم ببندیم. حتی از باران انتهای فیلم هم همین استفاده را کردیم. آب، بارش، زیبایی، پاکی. آرزویی برای تمام ایران. تمام هدف فیلم دو اپیزودی ما رساندن این حرف و هدف بود که ما نیاز به امید و عشق داریم. اما انتخاب شمال به عنوان اپیزود اول و جنوب برای اپیزود دوم هم ناشی از حکم و ذات ریتم این دو اپیزود بود. دو اپیزود با دو ریتم متفاوت.
اپیزود اول ریتم تند دارد. شوخ و شنگ است. دومی، کمی آرامتر است و نگاهش به عمق است. طبیعی است اپیزودبا ریتم تند بیشتر و بهتر میتواند مخاطب را تا انتهای فیلم بکشاند. ما فیلم را برای خودمان نمیسازیم، برای مخاب میسازیم. بر این اساس،علاقمند نیستیم او را کسل و خسته کنیم. چنین وظیفهای نداریم. به ویژه در چنین شرایطی.
جنس فیلم
یکی از مخاطبان درباره اکران خیلی محدود فیلم در سینماهای کشورپرسید که سببساز تعریف کارگردان از وضعیت سینما و سینماداری کشور شد. اینکه چرا فیلمهای زیبایی مثل پسران دریا امکان اطلاعرسانی قوی ندارند و بازار به فیلمهایی میدان میدهد که یا خیلی راحتالحلقوم هستند و کار زیادی به تفکر و اندیشه ندارند، یا فیلمهایی هستندکه به دلیل داشتن برخی عناصر پولساز مثل بازیگران مشهور زیاد یا امکان تبلیغ وسیع میتوانند مخاطب را به سینما بکشانند. در شرایطی که سینماداران از عدم سود و حتی ضرر انباشته بویژه بخاطر دو سه سال کرونا شکوه میکنند، طبیعی است انتظار نداشته باشیم که اگر فیلمی به هر دلیلی کف فروش را نداشته باشد از اکران حذف شود. کاریش هم نمیشود کرد مگر اینکه موج وسیعی در جامعه راه بیفتد و دوباره امر «دیدن فیلم در پرده بزرگ سینما» راه بیفتد.
در آن صورت حتما فیلمهای خوب و با ارزشی هم که امکان تبلیغ ندارند بالاخره جایی در سبدخانواده پیدامیکنند. در ادامه این صحبت کارگردان، یکی از مخاطبان به عادت سینما رفتن در بسیاری کشورها اشاره کرد و از جمله به این آمار اشاره کرد که در ماههای گذشته فصل جدید فیلم «جنگ ستارهها» در بیش از ۳۲۰۰ سالن سینمای آمریکا به نمایش درآمد.
عددیکه حتما تا ابد برای سینمادوستان ایران در حد آرزو باقی خواهدماند. این در شرایطی است که در آن کشور هم پردههای نمایش خانگی بیشتر از ایران است هم دسترسی راحتترو وسیعتر بهتمام سوراخسنبه اینترنت و فضای مجازی. در آن کشور، و در تقریبا در تمام اروپا و برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی، هنوز سلیقه مردم در حد تماشای فیلم در مونیتور رایانه شخصی افول نکرده و سینما جایگاه خود را دارد.
عشق نوجوانانه
یکی از مخاطبان به روانشناسی عشق اودیپی اشاره میکند و میگوید وقتی نوجوان جنوبی به خواستگاری یومنا میرود، تا زمانیکه نمیگوید زن را برای پدرش خواستگاری میکند نه برای خودش، مخاطب گول میخورد و به یاد عشق نوجوانانه به زنان میافتد. مخاطب دیگری رابطهحسی نوجوان شمالیبا دخترک را خیلی زیبا و حتی لازم میشمارد و معتقد است نباید این نوع احساس را تابو و خط قرمز به شمار آورد. و چه خوبکه با چنین روش انسانی و لطیفی بیان شود تا به صورتی ناآگاهانه و غریزی. که خوب نیست.
کارگردان این موضوع را تایید میکند. غافلگیرشدن مخاطب در صحنه خواستگاری را کاملا آگاهانه و دقیق میداند و میگوید چنین قصدی داشته. از سوی دیگر، تایید میکند دوست دارد روی نقش نوجوانهای آثارش بار عاطفی و حتی عاشقانه بگذارد چون اینها خالصترو پاکتر ازبزرگسالان هستند. یادآور میشود که در فیلم قبلیاش هم نوجوان فیلم است که رابطه مخدوششده عاطفی و عاشقانه زوج فیلم را بازسازی و ترمیم میکند.
کارگردان معتقد است، ممکن است عشق نوجوانانه، تا حدودی خام و غریزی باشد، ولی آلوده نیست. صاف است. با گذشت از این دوره است کهموضوع حسابوکتاب پیشمیآیدو چرتکه انداختن. وکمکم عشق در رابطه بین دوجنس خلاصه نمیشود و مفاهیمی چون عشق به همنوع، عشق مادری و غیره مطرح میشود.
باید بپذیریم، حتی در جامعه شدیدا جنسیتزده ما، همه عشقها در رابطه زن و مرد خلاصه نمیشود. رابطههای دیگری هم هست. حتی ممکن است زن و مردی مدتها باهم کار و دوستی کنند بدون آنکه رابطه جنسی داشتهباشند.
تغییر نسل
مخاطبی اعلام کرد از نظر او این فیلم اثری ماندگار خواهدماند چون نسلی از نوجوانان را ثبت کرده که با نسلهای پیشین متفاوت است.
اگر این دو نوجوان را با نوجوانهای فیلمهای امیر نادری، «دونده» و «ساز دهنی» مقایسه کنیم یا با نوجوانهای سهگانه عباس کیارستمی، متوجهمیشویم نگاه اینفیلم به نوجوانانی است که دیگر خودرا بچهو مظلوم و انفعالی نمیدانند بلکه خود را فعال و قادر به نقشآفرینی در حد وظیفه بزرگسالان میدانند. (شاید فقط قهرمان کوچک فیلم «بچههای آسمان» مجیدی چنین است).
نوجوان شمالی آن قدر اعتماد به نفس دارد که حاضر است برای گرفتن حق خود از اسکندر داشبورد ماشین او را بزند. و مهمتر آنکه خود را شرمنده نمیداندو پس از دادن هدیههای مادر و آن دخترک نازنین برمیگردد پیش اسکندر تا با او، با قراری بزرگسالانه، دوباره کار کند.
نوجوان جنوبی هم آنقدر شهامت دارد که برای پدرش به خواستگاری یومنا برود. برای این کار هم حاضر است بجنگد. این نوجوانان نسل جدیدی هستند که حتی از نوجوان فیلم «دختر» هم بالاتر میروند. زیباتر آنکه این نسل با چاشنی عشق معرفی میشوند.
کارگردان به پرسشیکیازمخاطبان، در رابطه با شگرد بازیگرفتن از هنرپیشهها چنین پاسخ داد که کارگردان باید فرمول و قلق بازیگر را به دست آورد. خواه بازیگر حرفهای، خواه نابازیگر.
مثلا بازیگر نوجوان شمالی فیلم بسیار نظمپذیر و راحت بود، بهگونهای که خیلی سریع دیالوگها را ازبر شد و به تمام خواستهای ما پاسخ داد. ولی نوجوان جنوبی ما خوشقلق نبود. انگار عمدا دارد تیم را اذیت میکند.
گاه برای یک پلان نزدیک به چهل برداشت لازم میشد که واقعا خستهکننده بود. هر کس قلق خود را دارد. ما باید با همین بازیگر به طرق مختلف کنار میآمدیم تا برداشتها تمام شود.
کارگردان در پاسخ به این پرسش که آیا قصد ندارد فیلمنامه را بهصورت کتاب چاپ کند، گفت چنین قصدی ندارد و به آن فکر نکرده. تردید دارد که با کتاب و نوشته بتوان این تصویرها را با این حس و حال به مخاطب بیان نمود. رمان و کتاب ظرفیت خاص خود را دارد و رسانه سینما هم امکانات خود را.
او گفت با سینما بهتر میتواند حس امیدواری به عشق را در این جهانِ هر روز تاریکتر به مخاطبانش منتقل کند و نقشی در شادابی ضروری مردم بردارد. نویسندگان هم با ظرفیتهای قصه و رمان دنیاهای زیباتر خودشان را بسازند. ممنون از همه.
بسیار جالب و پر محتوا، گفتمان پربار و جامعی بود با امید به موفقیت روز افزون جوانان پویا و علاقمند به سینمابسیارلذت بردم ومتاسف از اینکه حضور نداشتم.
وقتی این کار را دیدم به وضوح صدای قدم های نسل ( نگرش) جدیدی از اسطوره های سینما را شنیدم و ایمان دارم از آقای افشین هاشمی خیلی بیشتر از اینها خواهم شنید.
پسران دریا شبیه آثار کیارستمی عزیز نیست ( نزدیک و متفاوت است ) روایت بسیار ساده و روان با تصویر سازی دلنشین و استفاده از جذابیت های بصری و از همه مهمتر داستان تاثیرگذار و با چاشنی آنارشیسم، به زیبایی از زن یا مرد ستیزی پرهیز می کند و حتی در بخشی پا را فراتر گذاشته و قهرمان داستان از حسادت دخترعموها ( که با نگرشی غلط کم اهمیت تر از مردان دیده می شوند ) گلایه داشته و در جمع ایشان ظاهر نمی شود.
پسران دریا ، انسان را با خمیرمایه و ذات خودش (در این داستان ذات پاک نوجوان) در موقعیت هایی مناسب و درگیر بین منطق و عشق قرار می دهد .