مغولِ اصلاحگر!
«به نوشته رشیدالدین، غازان ضمن سخنرانی برای شخصیتهای برجسته مغول، هدف خود مبنی بر اصلاح دستگاه اداری ایلخانان را توجیه کرد. گمان میرود وی چنین گفتهباشد: «من جانب رعیت تاریک نمیدارم. اگر مصلحت است تا همه را غارت کنم بر این کار از من قادرتر کسی نیست، بهاتفاق بغارتیم؛ لیکن اگر منبعد تغار و آش توقع دارید و التماس نمایید، با شما خطاب عنیف کنم و باید که شما اندیشه کنید که چون بر رعایا زیادتی کنید و گاو و تخم و غلهها بخورانید، منبعد چه خواهیدکرد». تا اینجا مطلب عبارت است از دعوت به عقل سلیم. اما غازان در ادامه میگوید: «و آنچه شما ایشان را زن و بچه میزنید و میرنجانید، اندیشه باید کرد که زنان و فرزندان نزد ما عزیزاند و جگرگوشه از آن ایشان همچنین باشد و ایشان نیز آدمیانند.». عبارتهای اخیر احتمالا برای اغلب مغولان تازگی داشتهاست، و حتی اگر غازان به واقع این مطالب را گفتهباشد، بعید به نظر میرسد که بیش از تاثیری گذرا، نقشی بر جای گذاشتهباشد. به این ترتیب بود که برنامه اصلاحات آغاز شد و همانطور که میدانیم، فرامین اصلاحی که رشیدالدین متن آنها را حفظ کردهاست، به درستی تنظیم شد و بیتردید انتشار یافت؛ اما سخنگفتن درباره نتایج عملی آن دشوار است. . . . گفته شدهاست که اصلاحات غازان- در یک مکان، هرچند با یک فاصله زمانی طولانی- وجوه مشترکی با «انقلاب سفید» شاه سابق داشتهاست. یعنی چیزی بسیار زیبا روی کاغذ که بر زمین مشخصا اثرات محدودی داشتهاست. با وجود این، برنامه مزبور یقینا به لحاظ مقاصد خود جامع بودهاست. از میان این فرامین میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تنظیم نرخها و روشهای اخذ مالیات، تجدید سازمان شبکه یام، اصلاح ضرب سکه و اوزان و مقادیر، تنظیم فعالیتهای قضاوت اسلامی و وجوهی که به آنها پرداخت میشد؛ ایجاد انگیزه برای کشت مجدد اراضی بایر شده، و مساله یافتن شیوهای مناسب برای پرداخت حقوق نظامیان.
بیشک در نتیجه این اصلاحات، دستکم در کوتاهمدت، شرایط تا اندازهای بهبود یافت. حمدالله مستوفی قزوینی که در سال ۱۳۴۰ تاریخ خود را مینوشت، ادعا میکند در نتیجه این اصلاحات عواید سالانه دولت از ۱۷ میلیون دینار رایج به ۲۱ میلیون دینار افزایش یافتهاست. این افزایش درصد آنقدر زیاد نیست که نتوان آن را باور کرد و حمدالله نیز که یکی از اعضای دیوانسالاری مالی بوده، در این زمینه اطلاعات خوبی داشتهاست. اما غازان برای مدتی طولانی سکاندار نبود، و «به محض آنکه کنترل امور سست شد، گرایش به از سرگیری عادات قدیم قوت گرفت. به این ترتیب ممانعت از اخاذی صاحبمنصبان از زیر دستان خود به مبارزهای دائمی تبدیل شد. . . شواهدی مبنی بر احیای قانون چماق و غارت وجود دارد. .»
مغولها؛ دیوید مورگان؛ ترجمه عباس مخبر؛ نشر مرکز؛ چاپ اول؛ ۱۳۷۱؛ ص ۲۰۲
(مطالعه ظهور و سقوط مغولها اگر فقط همین یک حسن را داشتهباشد که تاریخ را صفر و صد نبینیم کافی است.)
