سهیلِ طبیعتگرد از لار و فارس و ناشنیدههای محصولات دیم آنجا میگوید و عرضه میکند؛ «ارغوان قاب عکس هنری و آیینه نقاشی میسازد؛ ؛ راضیه و استاد دبیر چرم را حکاکی میکنند و کیفهای شگفتانگیز میسازند؛ نومد و همکارانش شما را با افسون دشت و دمن و زندگی عشایری غرق در شگفتی میکند؛ پگاه برایتان مصنوعات سفالی طراحی و میسازد، حسین صادقی طلاساز است و هزاران قصه دارد. فریدونی تار میسازد و برایتان مینوازد. . . خانه همسایه چنین جایی است. در قلب تاریخی تهران.»
این جملات تصویری خلاصه از یک مجموعه ارزشمند در قلب تهاریخی تهران است که تحت نشانی «خانه همسایه» فعالیت میکند. موقعیتی بسیار مهم و تاثیرگذار در دل محله اودلاجان میانی. نکته افزودنی اینکه این مجموعه در مناسبتهای مختلف اقدام به برگزاری رویدادهایی میکند که در نوع خود تازگی دارد. به عنوان نمونه، در روزهای آتی در این مجموعه علاوه بر فعالیتهای ذاتی و عادی خود، «فاطمه هاشمی قصهای از ادبیات کهن نقل خواهدکرد، رامتین شاهنامه را نقالی خواهدکرد، زهره شما را با پتههای کرمان به سرزمین افسانهها خواهدبرد. و البته که حمید و دبیر با دستپختشان لحظات شما را خوشمزه خواهندکرد.»
ملاحظه میکنیم ادبیات مجموعه هم متناسب است با نام آن: خانه همسایه. اطلاعرسانی خودمانی و روان بدون توسل به کلیشهها و واژههای دهنپرکن تبلیغاتی. نکته مهم دیگری هم د این رابطه وجود دارد. تمام کسانی که در این مجموعه فعال هستند، هنرمندان کارآفرینی هستند که برخیها عنوان استارتآپ به آنها میدهند. ولی این کارآفرینان جوان کاری به عنوانها و صفتها ندارند. امیدی به حمایت بلدستیها ندارند و به برکت فکر و بازوی خود کارشان را پیش میبرند. اینان بر این باور هستند که در اوضاع و شرایط فعلی حاکم بر جامعه، «کس نخارد پشت من، جز ناخن نگشت من!» به همین خاطر، اینان پیامآوران امید هستند و افتخار. این ندا را سر میدهند «بهتر آن است که داشتههای شخصی خودمان را ارج نهیم»