سلام

از شروع رسمی و عمومی فعالیت خانه اردیبهشت اودلاجان، چهار نوروز را پشت سر گذاشته‌ایم و با این شماره نشریه، در پنجمین نوروز هستیم. تا چندمین نوروز تداوم خواهیم‌داشت، نمی‌دانیم. ما عزم‌مان جزم است تا آن‌جا که باشیم و توان داشته‌باشیم، همان باشیم که در چهار سال گذشته بودیم. البته کار ساده‌ای نیست، به‌ویژه که سال به سال پیچیدگی کار بیشتر می‌شود. هرسال باید گام یا گام‌هایی تازه برداریم تا سرزندگی خانه محفوظ بماند.  البته که ما امیدواریم و کوشش‌های ما به اعتبار این امیدواری به روزهای خوش آینده است. اماچرا امیدواریم؟ تجربه این چندسال درس‌ها و نکات ارزنده بسیاری برای ما داشت. آنانی که می‌گفتند کسی از آن‌طرف شهر راهش را برای دیدن یک فیلم مستند به این بخش از شهر کج نمی‌کند، امروز شاهد شکوفایی شب‌های فیلم ما هستند. در طول این مدت ۱۵۰ شب فیلم برگزار کرده‌ایم که در اکثریت غالب آن‌ها کارگردان یا یکی از عوامل فیلم حضور داشته و در نشست پس از نمایش به پرسش‌های مخاطبان پاسخ داده. علاوه بر این ۱۵۰ شب، شش شب فشرده هم در دو هفته داشتیم که هر شب سه فیلم نمایش دادیم. همه روزها هم با استقبال کامل مخاطبان. آیا این‌ها انرژی نیستند؟ شب‌های موسیقی ما که بالغ بر هفده شب است، مخاطبان فرهیخته خود را پیدا کرده و امروز کانونی شده برای علاقمندان موسیقی فاخر. نشست‌های اودلاجان‌شناسی، بزرگداشت بزرگان فرهنگ و ده‌ها رویداد دیگر این خانه را تبدیل به مقصدی فرهنگی کرده و هرروز بر تعداد مخاطبانش افزوده می‌شود.

 

امروز خانه اردیبهشت اودلاجان محل قرار دانشجویان معماری و شهرسازی برای مطالعات بافت تاریخی و میراث فرهنگی است. در طول فصل تعدادی از استادان دانشگاه کلاس‌های خود را در این‌جا برگزار می‌کنند و دانشجویان به صورت عینی و میدانی نظریه‌ها و فرضیه‌های معماری را معیار می‌زنند. تعداد بسیار زیادی پایان‌نامه دانشگاهی با موضوع اودلاجان کار شده و کار می‌شود. این‌ها آیا انرژی نیستند؟ آیا این انرژی نیست که از خانه اردیبهشت اودلاجان دعوت می‌شود در دانشگاه شهید بهشتی مستند با موضوع شهر و معماری نمایش دهد و کارگردان را در برابر پرسش‌های دانشجویان و استادان قرار دهد؟ آیا وقتی دوشنبه‌های نوپای کودک و نوجوان ما مورد اقبال بچه‌کوچولو‌های محله قرار می‌گیرد، انرژی نیست؟ آیا خانم محترمی که داوطلبانه وقت و انرژی می‌گذارد که به بچه‌های محل قصه بگوید و با آن‌ها نقاشی کند، مهم نیست؟ آیا این انرژی نیست‌ که همسایه‌ها و کاسب‌های محل ما را آشنای قدیمی تلقی می‌کنند و در سلام‌کردن پیش‌قدم می‌شوند. آیا این انرژی نیست‌که با احیای این خانه‌و خانه همسایه چهره معتادزده محله تغییر کرده و دیگر شاهد خیمه‌های این آسیب‌یافته‌ها نیستیم؟ آیا. . . آیا. . . ؟ پس ما امیدواریم!

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۲۶۸

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx