رشت، دروازه شمالی ایران!
یکی از زیباییهای سفر، داشتنِ همسفرانِ خوب و دلنشین است. سفر یکروزه رشت هم مثل پنج سفر پیشین «خانه اردیبهشت اودلاجان» از چنین نعمتی برخوردار بود. جمعی از چند معمار، رسانهای، فیلمساز، مدیر و درمانگر که دغدغه تاریخ و فرهنگ ایران را دارند. با چنین جمعی، بودن و چرخیدن در رشت که به قول استاد محمدتقی جکتاجی، دروازه شمالی ایران به اروپا و مدنیت غرب بود، لذت مضاعف دارد.
شروع سفر از مجموعه «میراث روستایی گیلان» بود. از همان گام اول معلوم شد این سفر خیلی زیبا و غنی خواهدبود، چون یک راهنمای بسیار پرشور و باسواد، به خواست «خانه فرهنگ» گیلان منتظر ورود ما بود و به قدر و بضاعت زمانِ بسیار محدودمان توانستیم نمونههایی از خانههای گیلان را ببینیم و قصه واچینی و دوباره چینی آنها را از زبان راهنمای عزیز، آقای نوری، بشنویم و وقتی وارد رشت شدیم و تکهای از ترافیک ظهرگاهی در کمربندی رشت را دور زدیم و با چند تاکسی خودمان را به میدان شهرداری رساندیم، سرکارخانم مهندس خستوان به ما پیوست و با همراهی او درهای بسته چند عمارت تاریخی به رویمان باز شد که خانههای آوانسیان، قدیری و میرزا خلیل در میانشان برجسته بود.
ناهار را در خاطرهانگیزترین رستوران رشت خوردیم (شور کولی) و در میانه بازدیدها فرصت پیدا کردیم سرکارخانم یاسمن عشقی فیلمساز را ببنیم و خودمان را به دفتر هنری پدر عزیز ایشان- بهزاد عشقی- دعوت کنیم و دقایقی در حضور آن پدر فرهیخته و هنرمند چای و شربت و شیرینی بخوریم و به توضیحات ایشان درباره فضای فرهنگی رشت، که به باور ایشان زمانی پایتخت فرهنگی ایران بود، گوش کنیم. یادی از استاد بشری شد و ذکر خیری از دکتر ناصر عظیمی. از اکبر رادی، فرامرز طالبی، حسن ملکی، محمد سیاری، نصرت رحمانی و فرهاد توحیدی صحبت شد و چند قله دیگر فرهنگی گیلان. البته، غالبا در حد یکی دو جمله.
آخرین برنامه ما بازدید از «خانه فرهنگ گیلان» بود با اشتیاق دیدار استاد جکتاجی و شنیدن توضیحات مختصر ایشان درباره آن خانه و البته فرهنگ و مدنیت رشت و گیلان.
وقتی قرار شد به سمت اتوبوس برویم و راهی تهران شویم، خیلی از همراهان دوست داشتند تور تمام نمیشد و میماندیم و از دوستی و مصاحبت همدیگر لذت ببریم. ولی دیگر زمان برگشت بود با امید به سفر هفتم و یک همراهی و همسفری دیگر!