مستند مستند پدر بزرگ انیمیشن ایران

گزارش مستند پدربزرگ انیمیشن ایران, گزارش مستند پدربزرگ انیمیشن ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

هشتادوپنجمین شب فیلم/ 29 شهریورماه 1402 خورشیدی

داستان انیمیشن درایران داستان تقریباغم‌انگیزی است هم به خاطر رنج و ملامت‌هایی که در راهش تحمل شده، هم به خاطر نتایج نه چندان راضی‌کننده‌ای که داشته‌است. هشتادوپنجمین شب ‌فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان اختصاص به نمایش فیلمی از طه غنیمی‌فرد داشت با نام «پدربزرگ انیمیشن ایران» که موضوعش اسفندیار احمدیه بود. از پیشگامان موثر انیمیشن در ایران.

 جالب است که زندگی احمدیه هم‌ذات داستان انیمیشن ایران است. او هم ملامت بسیار کشید ولی نتیجه‌ای که گرفت آنی نبود که باید می‌شد. او مشکل شنوایی داشت و حرف‌زدنش هم روان و بسیار گویا نبود و به همین‌خاطر نه مدرسه باغچه‌بان پذیرفتش نه مدرسه عادی‌دولتی. باغچه‌بان نپذیرفت‌چون مدعی بود که حرف می‌زند پس کرولال نیست.

 مدرسه دولتی هم نپذیرفت چون گوشش شنوایی نداشت! و اسفندیار ماند و تنهایی‌اش.

شاید همین طردشدگی سبب‌ساز رشد و شکوفایی‌اش شد. او در تنهایی خانه شروع کرد به نقاشی کردن. در هر سبک و روشی که از دستش برمی‌آمد. با تکنیک‌های مختلف. مداد، رنگ‌روغن و آبرنگ.و به همین سادگی رشد کرد و در جوانی خودرا به هنرهای زیبای دانشگاه تحمیل کرد. در این مسیر رفاقت‌ها دیدو رقابت‌ها. با خیلی‌ها آشنا شدو از خیلی‌ها آموخت.

نصرت کریمی وقتی خاطراتش از همکاری با احمدیه را می‌گوید هم به صاحب‌سبک بودنش اشاره دارد هم به تلاش و پیگیری‌اش.او که در این مستند درباره اسفندیار احمدیه سخن گفته‌است، به درد اصلی انیمیشن هم اشاره زیبایی دارد. می‌گوید انیمیشن از همان ابتدا مشکل داشت. از همان زمان که انیمیشن را نقاشی متحرک نامیدند.

 در حالی‌که انیمیشن یعنی جان‌بخشیدن به تصویر. مثال زیبایی هم می‌زند: «فرض کنید در انیمیشن مردی به سمت گوشی تلفن می‌رود. مساله فقط نقاشی‌هایی از رفتن او به سمت تلفن نیست. 

آیا مرد منتظر تلفن از بیمارستانی است که زنش در آن‌جا زایمان کرده یا می‌کند؟ آیا منتظر تلفن صاحبخانه است که کرایه خانه را می‌خواهد، آیا منتظر کسی است که . . . همه این‌ها در چهره و حرکت مرد اثر دارد. پس نقاشی متحرک نیست، انیمیشن است که می‌تواند این حالت‌ها را نشان دهد».

تبلغاتی کار نکن!

در ابتدای نشست، هارون یشایایی از دیدار نخستش با احمدیه گفت. ازحدود سال 1335. در آن زمان، عمارت علمی در خیابان شاه‌آباد بلندترین ساختمان شهر بود. ساحتمانی که هنوز هم برجا است. یشایایی می‌گوید «در این ساختمان بسیاری از هنرمندان دفتر داشتند. از جمله ما، اصغر بیچاره و دیگران.

 روزی احمدیه آمد دفتر ما و خودش را معرفی کرد و نمونه کارهایش را نشان داد. دفتر ما دفتر سینمایی و تبلیغاتی بود. وقتی کارها را نشان داد، بیژن (جزنی) به او گفت از این پس دیگر کار تبلیغاتی نکند. 

از نظر بیژن حیف بود استعداد احمدیه در این راه صرف شود. در آن زمان احمدیه چند کار تبلیغاتی انجام داده‌بود از جمله برای بانک سپه. ما قرار گذاشتیم که با احمدیه کار کنیم».

ساختمانی که در این خاطره نقل شد، کمی بعد از ظهیرالاسلام به سمت مخبرالدوله در جداره شمالی است و هنوز تابلو فلزی فرفورژه‌ای‌اش بالای در ورودی دیده می‌شود. روزگاری مردم تهران می‌رفتند از پشت بام یا آخرین طبقه آن تهران را تماشا می‌کردند. چه قصه‌هایی دارد تهران.

مکاتب انیمشن

یکی از مخاطبان معتقد است اگر در این مستند به مکاتب مختلف انیمیشن در ایران هم اشاره می‌شد، عمق اثر بیشتر می‌شد. او اشاره می‌کندکه مثلا احمدیه در مکتب والت‌دیزنی کار می‌کرد و کسانی چون نصرت کریمی پیرو سبگ زاگرب بودند و دیگرانی هم پیرو سبک سوم.

 خوب می‌شد اگر در این اثر می‌دیدیم که این افراد در سبک‌های مختلف چه آثاری خلق کردند و کدام شاگردان را تربیت و تحویل جامعه هنری دادند.

مستند انیمیشن پدربزرگ انیمیشن ایران چهارشنبه 29 شهریور ماه ۱۴۰۲

 این مخاطب معتقد است اگر می‌توانستیم با دیدن این مستند بفهمیم حاصل کار انیماتورهای مختلف در جامعه چه شده، بهتر می‌بود.

 در برابر این مخاطب، نظر برخی دیگر از حاضران جلسه این بود که این مستند چنین وظیفه‌ای ندارد. عنوان مستند موید آن است که صحبت از قصه زندگی اسفندیار احمدیه است و مستندساز نقش بیشتری برای خود و فیلمش قائل نیست. بگذریم‌که همین مستند هم چهار سال زمان برده تا ساخته‌شود.

 در فیلم حتی به دوستان و همکاران نزدیک احمدیه مثل جعفر تجارت‌چی هم اشاره نمی‌شود چون موضوع فیلم فقط خود احمدیه است. یکی دیگر از مخاطبان هم به این گزاره مهم اشاره دارد که هر اثری متعلق به سازنده‌اش است و ما نمی‌توانیم به او بگوییم کاش فلان جور می‌ساختی. ما فقط می‌توانیم از فیلم لذت ببریم یا نه. می‌توانیم بگوییم اثری خوب است یا بد ولی نمی‌توانیم از خالق اثر انتظار داشته‌باشیم آن را جوری می‌ساخت که ما می‌خواهیم. این امر با استقلال  هنرمند نمی‌خواند.

نقاش و انیماتور

مخاطبی به یاد می‌آورد که در مراسمی از دست مدیر تلویزیون آلبومی نفیس از نقاشی‌های احمدیه را هدیه گرفته. در سال‌هایی که او در تلویزیون کار می‌کرد و آثاری خلق می‌نمود. احتمالازمانی‌که انیمیشن سنگین رستم و سهراب را کار می‌کرد.

 این اثر که رنج بسیاری به پایش کشیده شد، نهایتا بدون نام خالق اثر و با نامی دگرگون سر ازکانال‌های تلویزیونی همسایه‌های  عربی درآورد و کسی نفهمید چگونه. در متن مستند «پدر بزرگ انیمیشن ایران» هم صحنه‌هایی است که همسر احمدیه در خانه‌شان قدم می‌زند و اعلام می‌کند کارهای احمدیه دو قسمت است: نقاشی و طراحی انیمشن. تابلوهای پرکار و بزرگی که عموما در حوزه رئال هستند. 

هرچند خود احمدیه در خلال حرف و صحبت‌هایش اعلام می‌کند که علاقمند به نقاشی سنتی نیست و بیشتر متمایل به مدرن است.او با نقاشی شروع کرد و تا آخر هم آن را رها نکرد. در طراحی و نقاشی با مداد هم بسیار ماهر بود. در مستند می‌بینیم وقتی نمایشگاه طراحی‌های او در دانشگاه برگزار می‌شود، طرح‌ها چنان قوی و گویا هستند که رئیس دانشگاه از ترس تحریک بیننده‌ها دستور می‌دهد طرحی که با مداد از تظاهرات خیابانی زده، از دیوار برداشته‌شود.

 

احمدیه هم همه تابلوها را از دیوار برمی‌دارد و راهش را می‌کشد و می‌رود!

چرا انیمشن ایران جهانی نشد؟

همه مخاطبان این مستند، معتقدند سینمای ایران، با هر مضمون و ساختاری، هویت خاص خود را دارد. این هویت در طول چنددهه شکل گرفته و الان در تمام دنیا به عنوان سینمای ایران شناخته می‌شود. اما چنین روند و نتیجه‌ای برای انیمیشن ایران نیفتاد.

متاسفانه باید پذیرفت که انیمیشن نتوانست در میان مخاطبان ایرانی هم جایی برای خود باز کند. این که چرا چنین شد محل مناقشه است. یکی از مخاطبان معتقد است انیمیشن هم زمانبر است هم سرمایه‌بر. بازگشت سرمایه هم بسیار طولانی است. 

او به اقتدار مالی و سرمایه‌ای شرکت والت‌دیسنی اشاره می‌کند و علت موفقیت آن‌را سرمایه هنگفت پشتِ این‌فعالیت می‌داند به باور این مخاطب، در ایران چنین امکانی وجود نداشت و ندارد و اغلب آثار تولیدشده در حوزه انیمیشن تحت حمایت و اختیار نهادهای حکومتی و دولتی انجام شده و همین امر موجب ناپایداری تولید انیمیشن است. 

اما مخاطب دیگری معتقد است عدم تسلط بر تکنیک تولید انیمیشن در ایران سبب اصلی عدم موفقیت آن است. واقعیت آن است که ما طراحان و نقاشانی که بتوانند با حوصله و دقت ده‌ها هزار تصویر را نقاشی کنند به‌گونه‌ای که این تصاویر در حرکت خود به سوژه و پرسوناژ جان ببخشند، نداشتیم.

 امروز هم اگر انیمیشن‌هایی در ایران تولید می‌شود عموما و حتی همه با کامپیوتر و هوش‌ مصنوعی کار می‌شوند نه با دست وخلاقیت هنرمند. اما نظر سومی هم درباره علت عدم موفقیت انیمیشن در ایران مطرح است که از سوی یکی دیگر از مخاطبان ارائه می‌شود.

 او معتقد است یک اثر انیمیشن موفق متکی به شخصیت و پرسوناژ است. از کارهای باشکوهی چون میکی‌موس و پلنگ صورتی تا انیمیشن کامپیوتری فوتبالیست‌ها، همگی به اتکا و اعتبار شخصیتی‌که ساخته‌اند در دل‌ها جا باز می‌کنند ولی ما یکی از بهترین شخصیت‌هایی را که پتانسیل تبدیل‌شدن به شخصیتی جهانی دارد، ملانصرالدین، چنان خام و ناپخته ارائه کردیم که حتی خودی‌ها هم نمی‌توانند به آن هویت بدهند و از آن لذت ببرند. 

در جهان غرب یک موش یا یک گربه تبدیل به قهرمان جاودان جهانی انیمشن می‌شود، ولی ملانصرالدین ما نمی‌شود. چون خوب ارائه نمی‌شود. خوش‌ساخت نیست. موثر و گویا نیست.

خودِ خودِ اسفندیارِ احمدیه!

یکی از حاضران در نشست معتقد است بخش پایانی فیلم که تصاویری از جشن تولد استاد احمدیه و بعد هم مراسم تقدیر از او در جشنواره‌ای رسمی را نشان می‌دهد، می‌توانست در فیلم نباشد. از دید او، احمدیه به خاطر هنر و مهارت‌های فنی خودش محبوب و ماندگار است نه به خاطر مدال و لوح‌های تقدیری که گرفته.

. اما، این حرف مخاطبِ عزیز چندان مورد وفاق دیگر حاضران در جلسه نیست. دیگرانی هستند که معتقدند این‌ها هم بخش‌هایی از زندگی و شخصیت مدنی احمدیه هستند و دلیلی برای حذف آن‌ها نیست. این استاد بزرگ انیمیشن، روزهای سخت و سنگین بسیاری را پشت سر گذاشته و تنها با اتکا به آثار و  توانایی‌های خودش به روزهای خوش رسیده. دلیلی ندارد روزهای دیده‌شدنش را حذف کنیم. با همه این وجوه است که شخصیت احمدیه تعریف می‌شود.

احمدیه، هم‌محله‌ای!

یکی‌از زیبایی‌های نمایش این‌مستنددرخانه اردیبهشت اودلاجان این بود که استاد اسفندیار احمدیه هم‌محلی ما حساب می‌شود. او در خانه‌ای در اول پامنار به دنیا آمد و بالید.

 در همین خانه با دوستانی چون جعفر تجارت‌چی و دیگران حشر و نشر داشت. او در نقل زندگی‌اش می‌گوید پدرش یک پزشک بود. ظاهرا پزشک طب قدیم. جالب است بدانیم که در ادبیات محله اودلاجان دکتر «عبدالله احمدیه» را داریم که در اول خیابان پامنار، به مدت 44 سال مطب داشت و از افراد بسیار محبوب محله به شمار می‌رفت.

 متاسفانه اطلاعات دقیق درباره آن دکتر خوش‌نام و ارتباط احتمالی‌ش با اسفندیار را در این مستند نداریم.

ولی می‌دانیم که در سال 1265 خورشیدی متولد شده (42 سال پیش از تولد اسفندیار) و در 1338 (که اسفندیار 31 سالش بود) درگذشته و در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شده. 

این دکتر خوشنام که به خاطر توسعه و رشد «طب سنتی بالینی» ماندگار شده، پنج فرزند به نام‌های هوشنگ، آذر، اسفندیار، سیروس و منیژه داشت.

گزارش مستند پدربزرگ انیمیشن ایران, گزارش مستند پدربزرگ انیمیشن ایران, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

این اطلاعات نشان می‌دهد که او پدر اسفندیار احمدیه بود. و کاش در این مستند از او هم یاد می‌شد.گفته می‌شود وقتی پروین اعتصامی در روزهای آخر زندگی در بستر بود، دکتر احمدیه در همین پامنار مطب داشت و پروین در کوچه‌ای اطراف سرچشمه (کمیل). 

کسی نمی‌داند چرا دکتر احمدیه بر بالای سر پروین نرفت. بگذریم! حتما دلیل داشت.

طه غنیمی فرد در 1367 در تهران به دنیا آمد. سال ۱۳۸۶ در جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، در نمایشنامه زال و سیمرغ به عنوان بهترین تئاتر بین‌المللی معلولین بازی کرد.انیمیشن کوتاه «سلام» را به یادبود مرحوم جبار باغچه‌بان اولین معلم ناشنوایان ایران در ۱۸ سالگی ساخت. مستند پدربزرگ انیمیشن ایران را هم از 1385 تا 1389 ساخت. اثری ماندگار.

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx