گزارش مستند ورس, گزارش مستند ورس, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گزارش مستند ورس, گزارش مستند ورس, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

هفتاد و ششمین شب فیلم/ 21 تیرماه 1402 خورشیدی

موضوع راه‌آهن سراسری ایران، با تمام قصه‌ها و غصه‌هایش موضوع ده‌ها اثر ادبی و هنری می‌تواند باشد. در این میان، سینمای مستند ایران هم وظایفی بر عهده دارد که گاه به آن‌ها عمل می‌کند، گاه نه.

 اما در میان مستندهایی که درباره این اتفاق مهم تاریخی کشور تهیه شده، شاید «ورس» بهترین و فنی‌ترین اثر باشد. این مستند را جواد وطنی ساخته پنج سال پیش. اهل فیروزکوه است.

 می‌گوید از بچگی کنجکاو پل ورسک بوده. به طنز یا جد می‌گوید«بابام همیشه مرا زیر صندلی قطار قائم می‌کرد تا بلیط نخرد!» و او همیشه می‌خواست پل را ببیند. وقتی بزرگ شد و رفت دانشگاه، اولین دوربین را که خرید رفت سراغ این پل باشکوه و خاطره‌انگیز.

 آن اول‌ها اجازه نمی‌دادند کسی به این پل نزدیک شود و عکس بگیرد. اعتبار تابلو «عکسبرداری ممنوع است» برقرار بود. الان، نه. هرچند همان تابلو سرجایش ایستاده و بی‌تدبیری و بی‌توجهی مدیران به اتفاقات فناورانه جهانی را به ریشخند می‌گیرد. غافل از این‌که امروز هر شخص در هر کجای عالم که باشد، یک رسانه است. با همین گوشی و فضای مجازی.

«روزهای پنجشنبه و جمعه می‌رفتم عکاسی از پل و جامعه محلی اطراف. یواش یواش رفتم مرکز اسناد وزارت امور خارجه. مشغول تهیه اسناد و مدارک شدم. سند و مدرک دادند ولی عکس و فیلم ندادند. گفتند هنوز طبقه‌بندی نشده‌اند!

رفتم پای مذاکره با راه‌آهن. طبق معمول، گفتند هیچ عکس و سند و مدرک و آرشیو ندارند.با راه‌آهن مذاکره کردم و با کمک هزینه اندکی که گرفتم، رفتم دانمارک سراغ شرکت COWE شرکتی‌که کامپساکس را خریده‌بود و طبیعتا تمام اسناد و مدارک پل و راه‌آهن سراسری دست‌شان بود. 

آن‌جا را که دیدم  تازه فهمیدم بایگانی یعنی چه! در آن‌جا بود که توانستم عکس و فیلم از پل ورسک و راه‌آهن سراسری تهیه کنم. وقتی ساخت فیلم تقریبا به انتها رسیده‌بود، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گفت حاضر است فیلم را بخرد.

 در حالی‌که وقتی قبل از شروع فیلم‌برداری سراغ‌شان رفته‌بودم، طرح پیشنهادی مرا رد کردند و حاضر نشدند سرمایه‌گذاری کنند!»

پشتوانه پژوهشی

طبیعی است ساختن مستند درباره تکه‌ای از راه‌آهن سراسری، نیاز به مطالعات اولیه دارد. کارگردان فیلم «ورس» می‌گوید ساخت این فیلم پنج سال طول کشید. مدت کمی نیست! 

درباره روش‌و مراحل تحقیق هم نکاتی را مطرح می‌کند: «از همان ابتدا پژوهش میدانی شروع شد. سراغ آدم‌های زیادی رفتیم. پیرمردی را یافتیم که از بازمانده‌های آن نسل بود و پیرمرد دیگری که به صورت تجربی زبان آلمانی آموخته بود. از ورسک تا شیرکوه، دنبال آدم‌ها گشتیم.

 آقای باوند سوادکوهی هم کمک‌حال خوبی بود. تعدادی عکس از طریق یکی از دوستان از نمایشگاه عکس شهرداری گرفتیم. مرکز اسناد وزارت امور خارجه هم تعدادی سند و مدرک داد. راه‌آهن اصلا بایگانی نداشت. 

اسناد و عکس‌ها در جاهای مختلف گم بود. یکی‌دو آلبوم به ما دادند، ما آن‌ها را مرتب کردیم، عکس‌ها را در ابعاد منطقی دوباره اصلاح و چاپ کردیم و به آن‌ها هدیه دادیم.» روند جمع‌آوری سند و مدرک بااین مدل پیش می‌رفت ولی هنوز سند دست اول و ناب گیر نیامده‌بود. کارگردان این اسناد را از شرکت COWE می‌گیرد و در فیلم استفاده می‌کند.

 کارگردان تصاویری از دستگاه مونیتور قدیمی در اتاق بایگانی آن شرکت دانمارکی را در فیلم آورده که برای مخاطبان جذاب است. یکی از مخاطبان بر این نکته تاکید می‌کند که آن‌ها قدر ابزار و وسایل را می‌دانند ولی در ایران تا سیستم‌های دیجیتال آمد، همه ابزار و دستگاه‌های قبلی را دور ریختند. یکی دیگر از مخاطبان که مستندساز هم هست، به موضوع ساده و  دم‌دست تری اشاره می‌کند. امروز اگر بخواهیم یک فیلم ویدیویی را که در کاست وی.اچ.اس ضبط شده ببینیم، دستگاه پخش ویدئو پیدا نمی‌کنیم. مردم همه این دستگاه‌ها را دور ریخته‌اند! به همین سادگی!

مستند ورس ;چهارشنبه 21 تیر ماه 1402

قطار، ابزار توسعه!

درفیلم ورس شاهدبرخی گزارش‌ها از فوت‌کردن تعداد زیادی کارگر و مهندس در جریان ساخت راه‌آهن هستیم. ممکن است بعضی‌ها این گزارش‌ها را پیراهن عثمان کنند و از کشته‌شدن این زحمتکشان حماسه و داستان بسازند، ولی خود مردم روستا و زحمتکشان آن نظر دیگری دارند.

 در جای جای فیلم شاهد گفته‌های اهالی هستیم که «اگر پل نبود، چه بسا که تا حالا از روستا چیزی نمانده‌بود». یکی از اهالی می‌گوید «تعدادی مردند ولی ده ما آباد شد و بعدها شد شهر».

 یکی از کارگران قطار به این حقیقت اشاره می‌کند که تمام مردان خانواده‌اش کارمند راه‌آهن هستند و تمام فامیل نان قطار را می‌خورد. در جای‌جای مستند تاثیر مثبت و موثر ساخت پل ورسک بر معاش و تلاش اهالی روستا را شاهدیم. روستایی که قبلا عباس‌آباد نام داشت و بعد در دل ورسک قرار گرفت.

 امروز هم که نزدیک به نودسال از شروع به کار راه‌آهن می‌گذرد، عده‌ای از مردم در نقاط مختلف آن، به صورت فصلی به کار تعمیرات مشغول هستند. در حقیقت، خط آهن مثل موجود زنده‌ای است که باید به صورت مرتب تحت مراقبت و درمان قرار بگیرد.

 همان‌طور که خط به مردم و معاش آن‌ها کمک می‌کند مردم هم باید در نگهداری آن جدی باشند. جالب آن است که دوره ضمانت‌و خدمات پس‌از راه‌اندازی راه‌آهن و پل ورسک هفتاد سال بود که 15سال پیش به اتمام رسیده.

 شرکت سازنده این موضوع را به راه‌آهن ایران اعلام می‌کند و مسئولیت نگهداری آن را از دوش خود برمی‌دارد. بر کسی معلوم نیست که آیا مدیران شرکت راه‌آهن از این ضمانت خبر داشتند یا نه.

موافق و مخالف! مثل همیشه!

در لابلای اطلاعاتی که مستند ارائه می‌کند، متوجه می‌شویم قبل از تصمیم نهایی درموردراه‌آهن سراسری و بخصوص در مورد مسیر آن، اختلاف نظر جدی در میان مدیران و آگاهان وجود داشته.

 برخی، از جمله دکتر مصدق که در آن زمان وکیل مجلس بود، بر این باور بودند که محور راه‌آهن باید شرقی-غربی باشد و ایران را از طریق عراق به کشورهای اطراف مدیترانه و ارپا وصل کند و از طریق پاکستان به کل آسیا. دیگرانی هم معتقد بودند که راه‌آهن باید شمال و جنوب و دو مرز آبی کشور را به هم وصل کند. 

و نهایتا شد همین که هست. علاوه بر مسیر و محور راه‌آهن، در مورد علت وجودی آن هم اختلاف نظر بود.

بسیاری بر این عقیده بودند که این پروژه از سر ایران هم زیاد است و بودجه آن را باید در جهت رفاه عمومی مردم هزینه کرد.

در فیلم می‌بینیم که حاصل کار خط بطلان بر چنین نظری است. یکی از اهالی می‌گوید «خود پل اصلا رابطه‌ای شد بین آبادی‌های اطراف و بین آدم‌های مختلف.

در این پروژه از اقصا نقاط کشور کار کردند، ترک و لر و فارس و عرب و بلوچ و همه و همه.» یکی دیگر می‌گوید «همه ماها با راه‌آهن بزرگ شدیم. در همه جای ایران که این خط می‌گذرد، اهالی را به هم دیگر وصل می‌کند. یک ارتباط جدید به وجود می‌آورد.

 همین نام ورسک در سایه این پروژه نامش شد ورسک. قبلا روستای عباس‌آباد بود. در ورسک از همه اقوام و ملت‌های ایران هستند». یکی از مخاطبان بر تاثیر ذاتی و نمادین قطار بر زندگی مردم اشاره می‌کند. «قطار نماد حرکت است. حرکت هم لازمه زندگی است. در فیلم‌های سینمایی، نمایش حرکت قطار استعاره‌ای است از جریان زندگی در آن مکان.»

ظریف‌کاری مستند

فیلم «ورس» علاوه بر اطلاعات عمومی و کلی که درباره پل ورسک و راه‌آهن دارد، قصه‌ها و نکته‌های ظریف دیگر هم دارد. مثلا ردو بدل شدن «میل عبور» بین کارگری که در ایستگاه هست و کارگری که در قطار در حال عبور. 

این میل نشان می‌دهدکه مسئولیت هر ایستگاه از کجا تا کجا است. یا به این نکته ظریف اشاره می‌کند که بسیاری از اقلام مصرفی وارداتی بوده و در کنترل این اقلام هم خیلی جدی بوده‌اند. 

گفته می‌شود محموله سیمانی را که از ژاپن آمده‌بود به خاطر عدم کیفیت مناسب پس می‌فرستند. یا از این موضوع صحبت می‌شود که در بدنه پل به جای تکه‌های سنگ از تکه‌های قالب‌گرفته بتن استفاده شده و استحکام و مقاومت آن قبل از استفاده مورد بررسی قرار گرفته. 

در سراتاسر این مستند شاهد حس تعلق فوق‌العاده مردم نسبت به این پل هستیم. یکی از مردم می‌گوید «همه ما که در آن کار می‌کردیم، همدیگر را برادر خطاب می‌کردیم. واقعا مثل یک خانواده بودیم» 

می‌گوینداگر خدای‌نکرده روزی صدای سوت قطار را نشنوند نگران می‌شوند. زمان و ساعت روز را با سوت قطار تنظیم می‌کنند. می‌گویند اگر روزی قطار از کار بیفتد و پل ورسک بی‌مصرف شود، روز مرگ آبادی خواهدبود.

 گفته‌های مردم حاکی از این واقعیت است که این پل سبب شد روستای عباس‌آباد از بن‌بست خارج شود و پروبالی بگیرد. امروز نوعی وفاداری به پهلوی اول درمیان مردم وجود دارد که اصلا مایه سیاسی ندارد و فقط به‌خاطر بازشدن دروازه‌های بسته روستا به جهان اطراف است. 

جالب آن که این خط آهن را به سبک به‌اصطلاح آمریکایی ساخته‌اند. یعنی برخلاف روش شوروی! خط آهن شوروی، در حقیقت، ویژه خود شوروی و کشورهای اروپای شرقی است. فاصله بین دو ریل در این خط حدود ده سانتیمتر بیشتر از فاصله آن‌ها در دیگر خطوط آهن است. 

 

به همین خاطر قطارهایی که از کشورهای دیگر از جمله از ایران می‌خواهند وارد خط آهن شوروی سابق شوند، در مرز باید تغییر بوژی داشته‌باشند که پروسه‌ای فنی و جالب است.

پس از این تغییر است که قطار می‌تواند روی ریل‌های روسیه حرکت کند. به هرحال، پروژه بزرگ راه‌آهن سراسری یکی از پروژه‌های عجیب و ماندگار کشور است.

 در تکه‌هایی از فیلم می‌بینیم با چه امکانات ابتدایی و ساده دارند کار می‌کنند. مهندس دانمارکی در یکی از سفرنامه‌های منتشرشده به زبان فارسی، از این مردم زحمتکش به عنوان کسانی یاد می‌کند که فوق‌العاده صبور و کاری هستند ولی متاسفانه هیچ آشنایی با ابزارهای نوین فنی ندارند. سالم هستند و صبور.

بین‌الملل مهندسی!

در کتاب«سفری به درون ایران»که توسط یک کنتس سوئدی به نام «مادفون روزن» نوشته‌شده، تصویری از مراسم افتتاح طولانی‌ترین تونل این‌مسیر که 2800 متر درازا دارد می‌دهد که مدیران و مهندسین پروژه در آن شرکت دارند، وقتی چهره آدم‌ها را می‌بیند، می‌گوید: «خوب که دقت کردم، دیدم در میان این گروه، افراد متعلق به دست‌کم یازده کشور مختلف حضور دارند.»تعدادی از مهندسان مشغول در این پروژه در ایران ماندند. مشغول کارهایی شدند و یادگارهایی هم به‌جا گذاشتند. از جمله عمارتی آجری در یک کوچه نزدیک میدان فردوسی تهران به سمت غرب هست که الکساندر بلین، معمار روس عضو تیم طراحی ساخته.

جواد وطنی

عمارت قشنگی‌است با آجر زرد و نمای منحنی سه طبقه.از این گروه یادگارهای دیگری هم مانده، ازجمله دوسه کلیسای کوچک به‌سبک اروپایی؛ همین‌طور دو سه تا مقبره در مسیر شمال برای فوتی‌های گروه. مستند «ورس» فرصت مغتنمی است برای یادآوری قصه بلندی که وجوه مختلف دارد.

جواد وطنی گزیده‌کار است. آخرین فیلمش را یکی دو ماه پیش رونمایی کرد به نام «دیافراگم» که در خانه اردیبهشت به تماشایش خواهیم نشست. روزهای اعتراض، فرزند خواب، زنده‌رود، و، زندگی کنار ریل هم از دیگر آفریده‌های مستند نیمه‌بلند او هستند.

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx