گزارش مستند وارونگی, گزارش مستند وارونگی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گزارش مستند وارونگی, گزارش مستند وارونگی, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

هفتاد و دومین  شب فیلم/ 24خرداد 1402 خورشیدی

مستند «وارونگی» از روبرت صافاریان، به عنوان اثری در حوزه محیط زیست تهران، در هفتاد و دومین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به‌نمایش درآمد. به باور کارگردان و بسیاری از مخاطبان اثر، بسیاری از مسائلی که در این مستند طرح شده، امروز، پس از گذشت 17 سال، تبدیل‌ به مساله روز شده‌اند.

مثل آلودگی هوا، گرانی بنزین. مثل آن سال، امروز نیز کسانی موافق و کسانی دیگر مخالف این موارد هستند. صافاریان، در توضیح چگونگی ورودش به ساخت این مستند، به این نکته اشاره می‌کند که «مستندساز همیشه در موقعیت پیچیده قرار دارد.

هر دوسه سال یک‌بار روی مساله‌ای متمرکز می‌شود که معمولا متخصص آن مساله هم نیست. که البته در همین مدت کمی هم تخصص پیدا می‌کند. این یک حسن است. چون متخصص نیستی، پس، از زاویه بسته به آن نگاه نمی‌کنی.

منافع صنفی‌و حرفه‌ای نداری. وقتی در آن سال از من دعوت شد فیلمی درباره آلودگی هوا بسازم، پذیرفتم. چون خودم هم گرفتار این مساله بودم. سوال‌هایی که در فیلم هست، سوال‌های خود من هستند. مثلا این سوال که چرا در شهری زندگی می‌کنی که این همه آلوده است؟

چرا از این شهر نمی‌روی؟ آلودگی هوا موضوعی است که همه مردم درگیرش هستند.دراین‌مستند، یکی‌از مصاحبه‌شونده‌ها که پزشکی با فوق تخصص است، به یک نکته مهمی اشاره می‌کند.

او می‌گوید شما می‌توانید این یا آن غذا را بخورید. ممکن است فقیر باشید و نان خالی بخورید یا سفره‌ای رنگین داشته‌باشید، در انتخاب غذا دستتان باز است ولی در انتخاب هوا دستتان کاملا بسته است  و فقیر و ثروتمند، هوایی را تنفس می‌کنید که بر بالای سرتان است.

این‌جاست که می‌گوییم موضوع آلودگی هوا موضوعی کاملا عمومی است. بی‌پول و پولدار نمی‌شناسد و برای باسواد و بی‌سواد هم یکی است».

 

در این 18 سال اتفاقی افتاده؟

یکی از مخاطبان، ضمن تشکر از کارگردان، معتقد است در فاصله 18 سال پس از ساخت آن، هیچ اتفاقی نیفتاده. هدف سفارش‌دهنده این مستند چه بوده؟ آیا شما به عنوان کارگردان به هدفی که برای مستند داشتید، رسیدید؟ روبرت صافاریان معتقد است در این مدت خیلی اتفاق‌ها افتاده.

بسیاری‌از ماشین‌ها نو شده، کیفیت بنزین بهتر شده، شبکه مترو توسعه پیدا کرده. ولی آیا کافی بود یا نه، بایدگفت نه. از سوی دیگر، این که یک مستند به سفارش ساخته‌شود، به‌خودی خود مشکلی نیست.

«سفارشی‌بودن مستند ایراد ندارد. به شرطی که آن را خودی و شخصی کنید و بگویید این حرف من است نه سفارش‌دهنده! این مستند هم، می‌توانم بگویم، کاملا شخصی است. من معتقدم مستندساز نباید به موضوع خیانت کند.

مثلا درباره آلودگی هوا فیلم می‌سازید ولی به جای دادن اطلاعات و داده‌های مورد لزوم به فرم می‌پردازید و شگردهای زیبایی‌شناسی. اصلی‌ترین وظیفه یک فیلم مستند، ارائه داده و اطلاعات درست‌و دقیق درباره یک موضوع کاملا مشخص است.

مستندساز می‌تواند ایده موردنظر خود را از دل آن موضوع بیرون بکشد و آن را گسترش دهد. ولی نباید اصل موضوع تحت‌الشعاع سلیقه او در نوع ارائه مطلب شود. به موضوع نباید خیانت کرد».

 

مستند وارونگی;چهارشنبه 24خرداد ماه 1402

صافاریان به این نکته هم اشاره می‌کند که «کارگردان در یک فیلم مستند حکم هماهنگ‌کننده دارد.

در فیلم من هم عوامل تولید هریک، طبعا، پیشنهادهایی داشتند که برخی از آن‌ها را من هم پسندیدم و در فیلم آوردم. مثلا استفاده از یک فیلم آرشیوی در ابتدای فیلم توصیه ارد عطارپور، تهیه‌کننده، بود. و می‌بینیم که چه خوب نشسته در فیلم».

در این‌جا، عطارپور که درکنار صافاریان نشسته، اشاره می‌کندکه آن صحنه‌ها از فیلم «ایران، سرزمین شیروخورشید» برداشته شده که در سال 1314 توسط یک کارگردان روس ساخته شده. یکی از چند مستند شاهد و موثر از دوره پهلوی اول.

به گفته عطارپور، از دوره مظفرالدین‌شاه هم تکه فیلم‌هایی وجود دارد ولی عموما تکه‌های ناپیوسته و البته با کیفیت بسیار پایین و به دردنخور هستند.

چرا دی‌ماه؟

یکی از مخاطبان می‌پرسد چرا فیلم را در دی ماه گرفتید که معمولا آلودگی ناشی از وارونگی هوا بیشتر است، در حالی‌که اگر مثلا اوایل فروردین می‌گرفتید هوای صاف و آسمان آبی را می‌توانستید تصویر کنید. پاسخ کارگردان چنین است: «اولا زمان قرارداد و فرصت کار در همان ماه‌ها بود. ثانیا موضوع کار ما وارونگی هوا بود و ما شانس آوردیم که در آن دی‌ماه این معضل به‌تمامه نمایان شد. در آن سال بود که بخاطر آلودگی شدید هوا چندروز مدرسه‌ها را تعطیل کردند و طرح زوج و فرد هم از همان سال شروع شد. در روزهایی از همان ماه، شهر حالت آخرالزمانی می‌شد. این شانس مستند بود که شرایط بخوبی گویای وضعیت بود».

در ادامه این بحث، یکی از مخاطبان از صافاریان می‌پرسد مخاطب مستند شما کیست؟ مردم یا مسئولین؟ تاثیری که قرار است این مستند بگذارد، روی کی و کدام هدف است؟ با ساخت این مستند آیا می‌خواستید مردم حساس شوند یا مسئولین به‌هوش بیایند؟

 روبرت صافاریان معتقد است «معمولا
فیلم‌هایی که درباره معضلات اجتماعی می‌سازیم، پیچیدگی بسیار دارند. فقط در
حد هشدار و طرح دوباره موضوع است.

من، البته، موضوعی داشتم که کمی فراتر از آلودگی هوا بود. مثلا نقش خود مردم. طرف مقابل موضوع فقط مسئولین نیستند.

موضوع این بود که انگار انسان موجودی
غیرعقلانی است. در این مستند از مردم می‌پرسیم در پنج سال گذشته آیا وضع
هوا بهتر شده، جواب می‌دهند نه بدتر شده.

 

می‌پرسیم آیا در پنج سال آینده ممکن است بهتر شود، باز جواب منفی است. می‌پرسیم پس چرا در این شهر مانده‌اید؟ کسی جوابی ندارد. یک نفر فقط می‌گوید باید دید گزینه دیگری داریم یا نه.

این پرسش و پاسخ برای من مهم بود. حتی می‌توانم بگویم در مورد دیگر مسائل اجتماعی هم همین سوال و جواب را می‌توان داشت.

همه می‌گویند وضع خراب است ولی باز هم می‌مانند و نمی‌روند. داستان سیزیف که سنگی را با خود به قله می‌برد و در میانه راه سنگ می‌افتد پایین، او دوباره و دوباره تلاش دارد آن سنگ را به قله برساند.

داستان زندگی ما در این شهر هم چنین وضعی دارد.» این‌جا پرسش دیگری در برابر کارگردان قرار دارد. تا کی قرار است فاجعه‌نمایی یا فاجعه‌سازی کنیم. صافاریان معتقد است «یک رشته فیلم هست که بیشتر نمایش فاجعه هستند.

مثل همین مستند و مستند «تهران چند درجه ریشتر». جنبه آموزشی قوی ندارند. فاجعه‌نما هستند. فقط فاجعه‌را نشان می‌دهند».

ریشه آلودگی؟

یکی از حاضران در جلسه معتقد است خودرو را مقصر اول و آخر آلودگی هوا دانستن، احتمالا، سبب انحراف افکار می‌شود. او به دو خاطره اشاره می‌کند و می‌گوید هم در شهر فیروزکوه و هم در شهر سمنان شاهد آلودگی شدید هوا بوده و عکس و فیلم‌هایی در دست است که بختک سیاه و غلیظی از آلودگی هوا بر بالای شهر سمنان را نشان می‌دهد.

در حالی که کل جمعیت شهر سمنان 180 هزار نفر است و تعداد خودروهایی که در شهر تردد می‌کنند اصلا قابل ملاحظه نیست. آن‌چه که سبب آلودگی هوا و انتشار آن به مناطق اطراف می‌شود، احتمالا صنایعی هستند که بدون سامانه فیلتراسیون کار می‌کنند و در بسیار موارد سوخت فسیلی غیراستاندارد هم دارند.

مثلا از مازوت استفاده می‌کنند. بنابراین آلودگی هوا را ناشی از تردد سواره در شهر دانستن، نوعی آدرس اشتباه دادن به مخاطب است. صافاریان این تذکر را می‌پذیرد و اعلام می‌کند که در زمان ساخت مستند اطلاعاتی که در اختیار داشته این راه را نشان داده.

او در این رابطه به آلودگی هوای شانگهای و مقایسه‌اش با تهران اشاره می‌کند و می‌گوید، «آلودگی هوا در شانگهای ناشی از تولید است ولی در تهران ناشی از مصرف. و این‌ها دو مقوله متفاوت هستند.»

در تداوم این بحث یکی دیگر از مخاطبان به شاهد دیگری اشاره می‌کند و به روزهای بسیار آلوده در اوج شیوع کرونا اشاره می‌کند. روزهایی که مردم می‌گفتند. «نمی‌دانیم کرونا ما را خواهدکشت یا آلودگی هوا».

در آن روزها مردم عموما در خانه بودند و کار و کاسبی هم تعطیل بود. طبعا تردد خودرو هم در پایین‌ترین سطح بود.

تهران آرام و زیبا!

مستند وارونگی، قطعا یکی از آثار بسیار خوب سینمای مستند ایران است. با این‌حال، مخاطبان علاقمند این اثر به نکات زیبا و ظریفی اشاره می‌کنند که شایسته تامل است. مثلادر جایی‌از فیلم خیابان کم‌تردد و آرامی را می‌بینیم که این گفتار بر رویش سوار است «کاش تهرانی چنین آرام و زیبا می‌داشتیم». مخاطبی می‌گوید آرام و خلوت‌بودن شهر، به‌ویژه تهران، لزوما مثبت نیست، تهران به این خاطر تهران شده که شب و روز ندارد. هیچ‌وقت شبانه‌روز نمی‌خوابد. در مقایسه با شهرهایی که از غروب به بعد خاموش می‌شوند یا در میانه روز از ظهر تا عصر شهر مردگان هستند، همین شلوغی و ازدحام شهر نشانه سرزندگی آن است.

کارگردان، این توضیح را می‌پسندد و می‌گوید بهتر بود بگوییم کاش تهران تمیز و زیبا نه آرام و زیبا.

مخاطب دیگری به ایده مطرح‌شده در فیلم که انگار انسان موجودی غیرعقلانی است که در چنین شهری هنوز زندگی می‌کند، به این نکته اشاره می‌کند که این امر نشانه غیرعقلانی بودن نیست. ناشی از اجبار است. تقریبا تمام ماهایی که در تهران مانده‌ایم، چاره‌ای جز این نداریم. کجا برویم؟ کارمان چه می‌شود؟ این همه ارتباطات و وابستگی‌ها چه می‌شود. کدام شهر ایران امکانات گسترده فنی و فرهنگی تهران را دارد؟ این شهر، با هر نگاه و مقیاسی، هنوز هم پرامکانات‌ترین شهر این کشور است. کجا برویم بهتر از این؟

خودکرده را چاره نیست!

صافاریان که به دقت حرف‌های مخاطبان را گوش می‌کند، در حین حال که ظرافت‌های نهفته در این نظرها را می‌پذیرد، به نکته جذابی هم اشاره دارد. او می‌گوید: «بعضی وقت‌ها چیزی را که خودمان ساخته‌ایم و پرورش داده‌ایم، ممکن است بلای جان خود‌مان شود. مثل داستان فرانکشتین و آفریده‌اش. در مستند من، واقعیت این است که موضوع ماشین موضوع عمده بود. به نظر من، ماشین‌ها هم مثل آدم‌ها هستند. در دوره‌ای جلوه‌گری و جلوه‌فروشی می‌کنند و دل از تو می‌ربایند ولی بعدها تبدیل به بلا و مصیبت می‌شوند.

روبرت صافاریان

ماشین وقتی به عرصه زندگی مردم وارد شد، نعمت بزرگی بود. رفاه‌ و آسایش فراوانی آورد. ارتباط‌ها را ساده و آسان کرد.

همین ارتباط‌های ساده حتی سبب تنوع فرهنگ غذایی شد. در مناطق دور از دریاکه مردم دسترسی به ماهی و میگو نداشتند، با آمدن ماشین این غذا را هم به سبد غذایی خود افزودند.

سیاحت از انحصار دولتمردان و حکام خارج شد و مردمی شد. همه این‌ها درست است، ولی همین ماشین الان شهرهای ما را قرق کرده و دودش به چشم ما می‌رود و اگر تنها مسبب آلودگی هوای شهر نباشد، حداقل یکی از اصلی‌ترین‌ها است»

در انتهای نشست، عطارپور می‌گوید: «حالا که پس از 18 سال فیلم را می‌بینم، احساس می‌کنم این فیلم هم مثل فیلم «ایران، سرزمین خورشید» که ما تکه‌هایی از آن را در ابتدای مستند وارونگی می‌بینیم، تبدیل به یک سند شده‌است.

اگر امروز دوربین صافارین در نقاط و زوایایی که در «وارونگی» هست کاشته شودو تهران را تصویر کند، قطعا آنی نخواهدشد که در آن سال بود. در فیلم خانم ملاح را می‌بینیم که دیگر نیست، آن دکتر فوق تخصص سرنوشتی پیدا کرده که عجیب است و تهران هم عوض شده».

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx