گزارش مستند خاطرات نگاتیو, گزارش مستند خاطرات نگاتیو, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گزارش مستند خاطرات نگاتیو, گزارش مستند خاطرات نگاتیو, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

هشتادوهشتمین شب فیلم/ 19 مهر ماه 1402 خورشیدی

تا همین ده سال پیش، استودیوها ولابراتورهای فیلم در ایران، به‌خصوص در تهران، دایر بودند و کمک‌حال فیلم‌سازان بودند تا ایده و قصه‌ آن‌ها به فیلم روی پرده تبدیل شود. شیفتگان فیلم و سینما مدیون این صنف و افراد بودند تا قصه‌های ایرانی از خیال به تصویر تبدیل شوند. طبیعی است این لابراتورها و استودیوها هریک قصه خود را داشت و هریک بالاو پایین خاصی را تجربه کرده‌بود. رقابت هم سخت بود و هرروز باید دنبال تکنیک‌ها و دستگاه‌های تازه‌تر می‌بودند.

 اما، به یک‌باره فناوری دیجیتال وارد صحنه شد و همه را مبهوت و بسیاری را از صحنه خارج کرد. البته که این امر، شاید، اجتناب‌ناپذیر بود ولی این‌که چرا در ایرانِ عزیز ما این ورود این چنین خشن و بی‌رحم بود قصه‌ای است که فرهاد ورهرام در مستند «خاطرات نگاتیو» نقل می‌کند. 

مستندی که در سال 1394 ساخته‌شد و در هشتاد و هشتمین شب ‌فیلم ‌خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. داستان ساخته شدن خود این مستند هم جذاب است. فرهاد ورهرام پس از نقل خاطره‌ای شیرین از نحوه آشنایی‌اش با استودیو فیلمساز، چنین نقل می‌کند که «سال 1393 رفته‌بودم پیش ایرج کلانتری (مدیرعامل وقت استودیو فیلمساز) که گفت می‌خواهند استودیو را تعطیل کننذ. چرا؟ چون دیگر کاری با این دستگاه‌ها نیست!

موضوع را به فخرالدین سیدی گفتم و تصمیم گرفتیم مصاحبه‌هایی از مدیران استودیو بگیریم و به عنوان سند در خاطره‌ها بمانند. 

در آن روزها امیر بدیع (مدیر استودیو بدیع) هم زنگ زد و گفت می‌خواهند استودیو را جمع کنند! شواهد نشان می‌داد فصل جدیدی در صنعت سینما شروع می‌شود. 

با مشورت دوستان تصمیم گرفتیم این رویداد و این روزها را مستند کنیم. این چنین شد کلیدخوردن این مستند».
بزرگانِ نگاتیو!
در طول مستند متوجه می‌شویم چگونه مهندس بدیع که مغازه تعمیر رادیو در لاله‌زار داشت با چه نبوغی توانست دستگاه‌های لابراتوار فیلم‌سازی را بسازد و با تهیه برخی دستگاه‌های دیگر، فنی‌ترین استودیو را به وجود آورد. داستانی که با به عرصه رسیدن دو فرزندش مدیریت استودیو به آن‌ها می‌رسد و تا آخرین روز یکی از فعال‌ترین و معتبرترین استودیوهای کشور به حساب می‌آید.

 استودیو فیلمساز هم همین‌طور. فرهاد ورهرام می‌گوید «مدیران استودیو فیلمساز قبلا یک شرکت تبلیغاتی داشتند به‌نام تبلی‌فیلم. مدیرعامل آن بیژن جزنی بود. بعدها این گروه استودیو فیلمساز را راه می‌اندازند که خیلی علاقمند به کمک به فیلمسازان جوان بودند. قصه این استودیو هم جالب است، هم از جهت اعضای موسس آن، هم از جهت نوع کارشان و سرآخر از جهت سرنوشت تلخ بیژن جزنی که در بهار 1354 در تپه‌های اوین همراه تعدادی دیگر تیرباران شد». 

ورهرام به یاد می‌آورد که وقتی دانشجو بود و به عنوان سیاهی لشکر در فیلمی که مرحوم فریدون رهنما می‌ساخت، حضور داشت، هر روز صبح راش‌های فیلم را به استودیو فیلمساز می‌آورد و تحویل سرایدار آن می‌داد و برمی‌گشت! می‌گوید «خیلی دوست داشتم وارد این استودیو بشوم و دلی سیر آن را ببینم. 

تقدیر چنین بود که پس از چندسال از دوستان این استودیو شدم و حشر و نشر زیادی باهم پیداکردیم. کسانی‌ چون هارون یشایایی،ایرج کلانتری و مهندس جباری آن‌جا بودند و بسیار دقیق و علاقمند به کار و حرفه خود بودند. حیف که دیگر نیست».

سرنوشت نگاتیوها؟

مخاطبان علاقمندند بدانند سرنوشت آن دستگاه‌ها و ماشین‌ها چه شد. خود نگاتیوها چه شدند؟ در میان حرف‌های مخاطبان این نکته عیان است که در برخی از کشورها هنوز این دستگاه‌ها را حفظ کرده‌اند و دانشجویان فیلمسازی، بخصوص در رشته تصویر و فیلم‌برداری پیش از کار با دیجیتال باید کار با این دستگاه‌ها را یادبگیرند و فیلم‌هایی بسازند.

مستند خاطرات نگاتیو چهارشنبه 19مهرماه ۱۴۰۲

همین‌طور از خلال اطلاعات ردوبدل شده در این نشست معلوم می‌شود اغلب دستگاه‌های استویوها و لابراتوارها که متعلق به بخش خصوصی بودند، ازبین رفته و تعدادی از آن‌ها هم به موزه سینما اهدا شده‌اند. بسیاری از نگاتیوها هم در فیلم‌خانه ملی نگهداری می‌شوند.

ورهرام اعلام می‌کند فیلم نگاتیو، اگر اتفاق خاصی برایش نیفتد، صدسال عمر دارد. ضمن آن‌که امروز روش‌هایی برای افزایش طول عمرآن اندیشیده‌اند این روش را فخرالدین سیدی، تهیه‌کننده مستند خاطرات نگاتیو، چنین توضیح می‌دهد که در اروپا و آمریکا با روش «تفکیک» (Seperation) فیلم رنگی را در سه رنگ زرد، قرمز (ماژنتا) و آبی در سه حلقه جدا از هم تفکیل می‌کنند و در زمانی که لازم است با تکنیکی‌خاص دوباره آن سه رنگ‌را روی‌هم می‌اندازند. 

تقریبا مثل روش تفکیک رنگ در لیتوگرافی، با این تفاوت که در فیلم نگاتیو رنگ تکمیلی مشکی دیگر وجود ندارد، در حالی که در لیتوگرافی مشکی هم تفکیک می‌شود. روشی مطمئن برای حفظ فیلم‌ها.

ارد عطارپور، که در نشست حضور دارد، به این نکته زیبا اشاره می‌کند که خوشبختانه هنوز دو استودیو مجهز و لابراتوار در ایران وجود دارد و فعال هم هستند. یکی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگری در سازمان صداوسیما. استودیو وزارت ارشاد کامل‌تر است و هنوز هم در حوزه آموزش مورد استفاده است هم در حوزه تولید، البته محدود.

دیجیتال یا نگاتیو؟

حساس‌ترین‌ و زیباترین موضوع بحث این نشست، بحث تکنیک دیجیتال است. هم طرفداران پرشور دارد و هم مخالفین سرسخت. 

یکی از مخاطبان که کتابی هم در شناخت و ترویج تکنیک دیجیتال دارد، معتقد است اگر نگاتیو غذای سنتی و عادی ما است، دیجیتال فست‌فود است. دوست دیگر معتقد است ما در ایران فرهنگ دیجیتال نداریم و به همین خاطر استفاده‌از تکنیک دیجیتال در فیلم‌سازی نتیجه مطلوب به بار نیاورده‌است.

 یکی دیگر از مخاطبان که خود مستندساز است، با اشاره به فیلم‌های باشکوهی چون ال‌سید و اسپارتاکوس معتقد است فیلم‌های بزرگ و باشکوه امروز، که هزینه زیادی هم برای تروکاژ و جلوه‌های ویژه آن‌ها خرج می‌کنند آن صمیمیت و دلنشینی فیلم‌های سابق را ندارند. 

بی‌روح هستند و حس انسانی قبلی را برنمی‌انگیزند. یکی از مخاطبان که متخصص رنگ و اتالوناژ است، به نکته جالبی اشاره می‌کند.

 او معتقد است «وقتی سینمای صامت به ناطق رسید، فیلم‌سازان چنان ذوق‌زده بودند که تمام فیلم شده‌بود صدا. برش از این چهره به آن چهره و حرف و گفتگو. همین‌طور وقتی سینمای رنگی پا به عرصه گذاشت، در فیلم‌ها فقط رنگ بود و رنگ. خیلی افراطی و حتی چشم‌آزار.

 داستان دیجیتال هم مثل آن قصه‌ها است. ذوق‌زدگی هنرمندان باعث شده که در استفاده از روش‌های دیجیتال افراط کنند. در بسیاری از موارد فیلم‌ساز به‌خاطر تنبلی رو به دیجیتال می‌اورد. 

پلان‌هایی را که می‌باید در لوکیشن و فضای بیرونی بگیرد با شگردهای دیجیتالی در استویو و پشت یک دستگاه کامپیوتر می‌سازد. شاید به همین خاطر است که برخی از این فیلم‌ها آن روح و صفا را ندارند.

یکی از مخاطبان معتقد است که نسل امروز، متاسفانه، سواد نسل قدیم فیلم‌سازان را ندارد. رنگ را خوب نمی‌شناسد، اپتیک نمی‌داند. عادت کرده به سیستم‌ها و دوربین‌های دیجیتال که همه تنظیم‌ها را خودش انجام می‌دهد و فیلم‌ساز جوان نقشی شخصی در انتخاب رنگ و نور ندارد.

 این تکنیک فیلم‌ساز را تنبل کرده، حاضر نیست خلاقیت نشان دهد. این مخاطب به یک نکته مهم دیگر هم اشاره می‌کند: «امروز دیگر هیچ فیلم سینمایی یا مستند باتکنیک نگاتیو ساخته نمی‌شود. 

همه با دیجیتال کارمی‌کنند ولی فیلم‌برداری مثل علی‌رضا زرین‌دست که از سرشناسان فیلم‌برداری نگاتیو بود، به راحتی بر تکنیک دیجیتال سوار است و بهترین فیلم‌ها را برمی‌دارد.این امر در مورد کسی که اصلا آشنا به ریشه و تاریخ نگاتیو نیست، صادق نیست و نمی‌تواند فیلم دیجیتال را مثل زرین‌دست درآورد. از این جهت است که آشنایی با تکنیک نگاتیو برای هر فیلم‌ساز مهم است. 

مثل آشنایی هر شاعر نوجوان با قافیه و عروض و شعر کلاسیک. شاعر نوپرداز قرار نیست به روش دوره حافظ غزل بسراید، ولی باید بداند حافظ چگونه حافظ شد و شعر کلاسیک چه ساختار و  استخوان‌بندی و نظمی دارد. در نقاشی هم این قصه و حکم جاری است.

هنرجویی‌که می‌خواهد نقاش شود باید آناتومی را بشناسد و تکنیک‌های مختلف نقاشی را بداند. هر نقاش روش خود را دارد. مثلا رنگ روغن کار می‌کند یا آبرنگ یا مداد، ولی همه این‌ها باید همه تکنیک‌های نقاشی را بشناسند. همین».

امکانات بی‌کران!

در دقایق آخر نشست، ارد عطارپور  نخست به این واقعیت اشاره می‌کند که ورهرام با ساخت این مستند کمک کرد بخشی از تاریخ اجتماعی و فنی سینمای ایران مستند شود و به عنوان سندی آموزشی در خاطرها بماند.

او در عین‌حال، به نکته مهمی اشاره دارد: «نباید نگاتیو و دیجیتال را در برابر هم قرار داد. هر دو بخشی از تکنیک‌های سینما هستند. این‌که گفته می‌شود پس از آمدن دیجیتال دیگر هیچ اثر برجسته خلق نشد، بی‌انصافی است.

ده‌ها فیلم با ارزش در همین سینمای مستند خلق شده. از جمله کارهای بسیار زیبا از خود ورهرام و تهامی‌نژاد و دیگران.

 واقعیت آن است که تکنیک دیجیتال امکان بسیار بزرگ و وسیعی در برابر جوانان قرار دادو نسل جدیدی از فیلم‌سازان پا به عرصه گذاشت که با دوربین‌های ساده حتی با موبایل فیلم‌ ساختند که در میان‌شان کارهای با ارزش زیاد است.

 نکته در این‌جاست که در سال‌های قبل از دیجیتال، تعداد فیلم‌سازان بسیار اندک بود. امروز جمعیت مستندساز و فیلم‌ساز بسیار بزرگ است.

 شاید به همین خاطر است که آثار با ارزش، که کم هم نیستند، در میان این همه اثر تولیدشده گم شده‌اند. وگرنه چطور می‌شود گفت ما دیگر فیلم و مستند خوب نداریم. حرف ورهرام در این فیلم اصلا مخالفت با دیجیتال یا حسرت خوردن به دوران نگاتیو نیست.

 او در این فیلم از بین رفتن تکنیک و فرهنگ خاصی در سینمای ایران را به تصویر کشیده. وگرنه مگر خود او امروز به روش نگاتیو فیلم می‌سازد؟

بهتر است انصاف را رعایت کنیم و ارزش کارهای خوب عصر دیجیتال را بدانیم».

فرهاد ورهرام

در این خصوص، یکی از مخاطبان با اشاره به این گزاره که ما هنوز به فرهنگ و شعور دیجیتال دست نیافته‌ایم، به مدنیت تاریخی و حتی باستانی ایران اشاره می‌کند و معتقد است به دلیل همین سابقه تمدنی، حتی اگر سخت‌افزار و پایه‌های مادی فرهنگ معاصر جهانی، مثلا در حوزه دیجیتال، را هم نداشته ‌باشیم، می‌توانیم به سرعت بر امواج دیجیتال سوار شویم و آن را تحت کنترل و اختیار خود درآوریم. تفاوت ملتی که سابقه مدنی طولانی دارد با دیگر ملت‌ها در همین توان و جوهر ذاتی است. در انتها باید به این افسوس هم اشاره کرد که در زمان ساخت این مستند افراد مهم دیگری هم باید مصاحبه و مقابل دوربین قرار می‌گرفتند که یا فوت کرده‌بودند، مثل مدیران پارس‌فیلم و یا در دسترس نبودند و بعدها فوت کردند مثل آقای کامرانی. با این‌حال هنوز تعدادی از نسل نگاتیو وجود دارند که می‌شود سراغ آن‌ها هم رفت، مثل آقایان وفایی، محققی و انصاری.

 

1
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx