جهان خیال خدا

جهان خیال خدا, گزارش مستند جهان،خیال خدا, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

نودوسومین شب فیلم/ 1 آذر ماه 1402 خورشیدی

قصه «زار» یا باد جن و مواردی از این دست، موضوع جذابی برای مردم‌نگاران، فیلم‌سازان و نویسندگان است. غالبا، به این خاطر که مراسم «درمان» زار شکل و اجرای خاصی دارد و تصویربرداران بسیار علاقمند هستند این مراسم را ثبت کنند. 

در ادبیات معاصر، شاید اولین و بهترین کتابی که در این خصوص منتشر شده از غلامحسین ساعدی است که نگاه و تحلیل بسیار معتبری از کل جریان به دست می‌دهد. از جمله معتقد است متاسفانه جاشوها و کارگران بدبخت بندرو کشتی هستند که دچار بیماری زار می‌شوند. مردمی که رفاه یا زندگی معمولی عادی دارند، زار نمی‌گیرند. بگذریم که اصولا روایت دقیقی از زار یا «باد» نداریم. بسیاری از مردم آن را مترادف جن و انس می‌دانند. خود آنانی که به‌اصطلاح این باد یا زار را از بدن بیمار دفع می‌کنند آن را روح می‌دانند. معتقدند در مقطعی از زمان یک روح خبیث یا مزاحم وارد بدن آدمی می‌شود و او را آزار می‌دهد! وظیفه «بابا زار» آن است که این روح را از تن بیمار بیرون کند.

باز هم بگذریم از این‌که «روح» هم مبنای غلمی مورد وفاق ندارد و مجادله بر سر این‌که این به اصطلاح بیماری ناشی از حلول روح در بدن است یا جن اساسا بی‌معنی است. نشانه و اثر این «بی‌اساسی» آن است که هرچه روزگار می‌گذرد و مردم با دانش و مصادیق علمی آشنایی بیشتری پیدا می‌کنند، هم بیمار مبتلا به زار کم می‌شود هم بابا زار! امروز که انواع و اقسام دوا و درمان در دسترس مردم هست صحبت از موثربودن روش‌هایی چون مراسم زار چندان مقبول نیست.

 بدین ترتیب، افسوس خوردن بر مرگ مراسم زار و اعتقادات مبتنی بر آن هم چندان جایی در فرهنگ معاصر ندارد و شایسه عصر و جهان مدرن نیست که به‌خاطر کم‌شدن یا از دور خارج‌شدن «بابا زار» ها خودمان را به آب و آتش بزنیم. این نوع مراسم که عموما ریشه آفریقایی دارند، خواه و ناخواه رو به فنا و افول دارند و این امر حکم تاریخ است.

شیفتگی به رنگ و لباس

آیدا انصاری کارگردان مستندی است به نام «جهان خیال خدا» که قصه‌اش در جزیره قشم می‌گذرد. این اثر در نودوسومین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. او در ایتالیا درس طراحی لباس می‌خواند با گرایش لباس برای سینما. 

می‌گوید: «وقتی برگشتم ایران، تصمیم گرفتم درمورد لباس‌های محلی مردم هرمزگان تحقیق کنم و آن‌ها را ثبت کنم. رفتم ببینم در یک جزیره ایرانی چه می‌گذرد. به خصوص آداب‌و رسوم آن‌ها برایم مهم‌و جالب بود» آیدا انصاری با این مقدمات درگیر جزیر قشم می‌شود و در جریان این کنجکاوی است که با خانواده‌ای آشنا می‌شود که در کار «زار» و باد است. جالب است که کارگردان با خانم این خانواده احساس نزیدیکی بیشتری می‌کند.

زنی که هنوز پا به میا‌نسالی نگذاشته ولی شش فرزند دارد و زن سوم مردی است که «بابا زار» است. این زن که فرزندانش از شوهر قبلی است، با این مرد وصلت کرده، کمک‌حال او است. هرچند که زندگی اقتصادی نسبتا مستقلی هم دارد.

او راننده اسنپ در جزیره است. آیدا انصاری وارد زندگی این خانواده می‌شود. موضوع زار با همین آشنایی تبدیل به موضوع اصلی می‌شود. معتقد است «در قشم مراسم زار را «بازی» می‌نامند. برای از بین بردن ملال و افسردگی ناشی از حلول روح بد در بدن آدم.

مستند جهان،خیال خدا چهارشنبه 1 آذر ماه ۱۴۰۲

این بازی در کشورهای دیگر هم هست و مختص ایران نیست. ولی در ایران علاوه بر پیران، گاهی، جوان‌ها هم به آن اعتقاد دارند و در مراسم شرکت می‌کنند»

آیدا انصاری برای ساختن این مستند تلاش کرده آثار قبلی را هم دیده یا مطالعه کرده‌باشد. در این میان وقتی به «باد جن» ناصر تقوایی اشاره می‌کند به یاد می‌آورد «از دیدن آن اثر می‌ترسید، به همین خاطر دیدن مراسم از نزدیک بسیار جذاب بود».

 او در پاسخ به این این پرسش که نظرش درباره زار و جن چیست اعلام می‌کند: «چیزی که از بیرون می‌شود دید، داستان جن و انس و روح است. دکتر ساعدی تحقیق مفصل و خوبی در این زمینه دارد. 

محسن شریفیان هم به پیشینه این «بازی» در آفریقا اشاره دارد و اشکال مختلف اجرای مراسم را کاویده. چیزی که به عنوان روح نام می‌برند، تقریبا در همه‌جا مشترک است‌و ممکن‌است اسامی مختلف داشته‌باشد. خود بابا زاراین روح‌ها را شیخ صدا می‌کند. روح اسم دارد. مثلا، شیخ عبدالله، اسکندر، شیخ عبدالقادر و امثال آن. ظاهرا این اسامی بامسما هم هستند».

پولی یا دلی؟

آنانی که معتقدند مراسم زار  نوعی روش درمان است، این را هم اضافه می‌کنند که امروز بابا زار هم حکم درمانگر دارد و برای کار خود دستمزد می‌گیرد. این دستمزد می‌تواند پول یا جنس باشد. با این‌حال، روند آشنایی با بیمار و درک مشکل او آداب و اصولی دارد. 

«بابا زار» با بیمارش صحبت می‌کند. احوالات او را جویا می‌شود. نحوه آزارش توسط روح یا زاررا می‌پرسد و بر اساس این یافته‌ها اقدام به مراسم زار می‌کند. مراسمی که در نزد بابا زار ها نام بازی دارد. به نقل از آیدا انصاری، یکی از بیمارها گفته «وقتی مراسم شروع می‌شود و عباراتی گفته می‌شود و بخور خاصی در هوا پراکنده می‌شود، کم‌کم روح بیمار با روح مهاجم محشور می‌شود و وقتی بیمار شروع به چرخش تن و سر می‌کند یا می‌رقصد، جهان اطراف را فراموش می‌کند و هیچ حسی از آن ندارد.

تا این‌که بابا زار با نی خیزرانی که در دست دارد روح مهاجم را از تن بیمار بیرون کند و بیمار به جهان واقع برگردد». بدین ترتیب، درمانگر پس از انجام کارش طلب دستمزد می‌کند. گفته می‌شود سابق بر این، بابا زار بابت التیام درد و رفع ملال بیمار دستمزد نمی‌گرفت. او به عنوان «حکیم» دانا و دارای برخی کرامات اقدام به درمان بیمار می‌کرده نه برای دستمزد. امروز چنین نیست.

درون‌مایه فیلم کدام است؟

کارگردان در پاسخ به نقد یکی از مخاطبان که مستند حاضررا فاقد درون‌مایه منسجم می‌داندو ابتدا و انتهای تعریف‌شده‌ای ندارد، به نکاتی اشاره می‌کند. 

از جمله به این امر اشاره دارد که « در ابتدا قرار بر این بود که فقط به زندگی شخصی این خانم پرداخته شود که با وجود این‌تعداد بچه هنور از تک‌وتا نیفتاده و با رانندگی در اسنپ روزگار می‌گذراند.

 به همین خاطر بخش اول فیلم سکانس‌هایی است از زندگی شلوغ و درهم این خانواده. از خانه و کاشانه‌شان تا مراسم‌های‌شان. بعد موضوع زار اضافه شد. و وقتی رابطه بابا زار و این خانم تعریف شد و این‌که این مرد دارای ویژگی‌های خاصی است از جمله مهارت در نوازندگی و خوانندگیِ موتیف‌های محلی و به‌ویژه زار، تنوع موضوع زیاد شد و به همین خاطر به نظر می‌آید که فیلم درون‌مایه منسجمی ندارد». 

پس از توضیح کارگردان، یکی دیگر از مخاطبان به سکانس حرکت در تهران اشاره می‌کند و رابطه آن را با جریان کلی مستند مورد سوال و تردید قرار می‌دهد. این مخاطب معتقد است این سکانس ربطی به کلیت مستند ندارد و هم از نظر رنگ و فرم و هم از نظر مضمون کاملا جدا از کل اثر است. 

آیدا انصاری در برابر این مخاطب به این نکته اشاره می‌کند که «قصد داشتم تعارض و تضاد بین زندگی ماورایی و ساکن جزیره را با زندگی پرتضاد و شلوغ تهران مقایسه کنم. می‌خواستم حس و برداشت خودم از تهران را پس از روزهایی که در آتمسفر زندگی در قشم داشتم را تداعی کنم و به مخاطب برسانم».

واقعی یا تلقین؟

در سکانسی از فیلم دو دختر کوچک فیلم دارند باهم نمایش زار را بازی می‌کنند. سکانسی نسبتا بلند. این کشیدگی و طول سکانس مورد پرسش یکی دیگر از مخاطبان قرار می‌گیرد و آن را «نچسب» می‌داند. 

هرچند کارگردان اشاره می‌کند که این دو بچه کاملا عادی و بدون درخواست او این نمایش را بازی می‌کنند و نشان‌دهنده انعکاس رفتار بزرگ‌سالان در کودکان است. او تاکید می‌کند که این بازی را کودکان به اراده خود اجرا می‌کردند.

 در این‌جا یکی از مخاطبان نظر شخصی کارگردان را درباره اصل موضوع می‌پرسد که «آیا زار واقعا یک بیماری طبیعی است یا به شخص تلقین و تداعی می‌شود».

آیدا انصاری معتقد است «بیشتر تلقین است. یک نوع دور همی است. جمع می‌شوند و مراسمی را اجرا می‌کنند.» در ادامه، بهروز نشان که تهیه‌کننده فیلم است، اضافه می‌کند که «اگر این موضوع را بشکافیم، متوجه می‌شویم که سینمای مستند به آن خیلی پرداخته و در فیلم‌های ناصر تقوایی،‌ ورهرام، و دیگران تلاش شده ابعاد این مساله شکافته‌شود.

 متاسفانه نسلی از بابا زار ها که در این مستند می‌بینیم، تقریبا آخرین نسل است. شاید با مرگ این نسل دیگر شاهد چنین مراسمی در قشم یا دیگر جاهای کشور  نخواهیم‌بود. البته نسل بعدی هم هست و الان مشغول است ولی کار این نسل بیشتر نماشی و توریستی است تا متکی بر عقیده. جای خوشحالی دارد که احمدرضا درویش در یک جریان منظم و منسجم توانسته تمام آوازها و موسیقی زار را جمع‌آوری و ثبت و ضبط کند».

نگاه از بالا

مخاطبی که خود دستی بر سینما دارد، زاویه دوربین را مطلوب نمی‌داند. در غالب سکانس‌ها دوربین از بالا به موضوع نگاه می‌کند. در عرف فیلم‌سازی وقتی دوربین از بالا موضوع را به تصویر می‌کشد، در واقع می‌خواهد نوعی تحقیر به موضوع را نشان دهد. در حالی که در این مستد، کارگردان مراسم زار و زندگی مردم جزیره را مطلوب خود می‌داند. بدین ترتیب، زاویه قرارگیری دوربین در صحنه خلاف برداشت کارگردان از اصل موضع است. از سوی دیگر، جغرافیای اثر گنگ است و مخاطب نمی‌داند قصه در کدام نقطه این کره خاکی جریان دارد و فیلم در کجا ساخته‌شده. 

در یک مستند که وظیفه اصلی‌ش دادن اطلاعات درست و غیر دروغ به مخاطب درباره موضوع فیلم است، عدم اشاره به مکان وقوع حادثه نوعی کمبود به حساب می‌آید. از سوی دیگر، وقتی می‌بینیم دوربین در تصویر و تجسم مراسم در حرکت است و گاه با پرسونای فیلم حرکت می‌کند، حس گزارشگری دقیق و مستند واقعه از بین می‌رود.

اگر دوربین در یک نقطه ثابت کاشته می‌شد و هیچ حرکتی نمی‌داشت، قطعا مستندبودن روایت بیشتر باورپذیر می‌شد و پاسخ بهتری دریافت می‌گردید.

جهان خیال خدا, گزارش مستند جهان،خیال خدا, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

 آیدا انصاری این نکات مخاطبان را با علاقه گوش می‌کند و برای برخی از آن‌ها هم پاسخ‌هایی دارد. از جمله تاکید می‌کند زاویه دوربین برای احاطه کامل به مکان بود و قصدش این بود که موضوع را بتواند کامل نمایش دهد و قطعا قصد هیج تحقیری نبود. او می‌پذیرد که اگر مکان اجازه می‌داد و دوربین را در یک نقطه ثابت می‌کاشت، به مستندبودن روایت کمک بیشتری می‌کرد. با این حال علاقمند است این موضوع را هم تاکید کند که «می‌خواستم بگویم تمام آدم‌هایی که در این دنیا هستند، وقتی به دنیا می‌آیند، کاملا از ذات و روح خود جدا می‌افتند و خود را در نوعی سرگردانی و تنهایی احساس می‌کند. 

برای یافتن روح خود، هزارها کار می‌کنند. از جمله زار. ولی ممکن است طرف با موسیقی به ذات نایافته‌اش برسد. یا با نقاشی. حتی ممکن است طرف با تلاش در راه مال‌اندوزی این حس را پیدا کند. برای من، مراسم زار فقط از این جهت مهم و جذاب بود. بیمار که مهم نیست واقعا بیمار است یا تخت تلقین چنین می‌پندارد، دنبال آن است که روح از دست رفته‌اش را دوباره به چنگ آورد. و در این میان کسی هم پیدا می‌شود به آرزویش برسد. بابا زار هم به کارش می‌پردازد!»

 
 
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx