جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی، یکی از روزهای خوب «خانه اردیبهشت اودلاجان» شد. هم‌سفری یک روزه با تعدادی انسان شریف و دوست‌داشتنی به شهر تاریخی قزوین. در این سفر فرصت داشتیم با هم‌سفران تازه‌ای آشنا شویم. از جنس همان خوبان سفرهای قبل.

در مورد فضاها و مکان‌هایی که دیدیم، تجربه‌های بصری که اندوختیم، لازم نیست به جزییات بپردازیم. اما، الان که سه سفر یک روزه را در کارنامه خانه اردیبهشت اودلاجان داریم، می‌توانیم به چند نکته مشترک در این سه سفر بپردازیم و آموزه‌هایی از آن‌ها برداریم.

نخستین آموزه ما ترکیب هم‌سفران است. در این سه سفر، خوشبختانه با کسانی هم‌سفر بودیم، که به اشکال مختلف دل در گرو ایران و ایرانی دارند. سفر برای‌شان تفریح و گذران عمر، به‌هر جهت، نیست. کنجکاو سرشت و سرنوشت ایران هستند و در هر نقطه و پهنه‌ای دنبال ریشه‌های این سرشت می‌گردند. به همین خاطر، خوشبختانه، کلام و روایت‌های جاری در میان هم‌سفران به‌طور کامل از جنس فرهنگ بود.

حاصل کار این بود که از هم‌کلامی با تک‌تک این عزیزان چیزهایی می‌آموزیم که غنیمت است.

دومین آموزه ما تاکید بر کیفیت بازدیدها است نه کمیت آن. ما اصرار نداشتیم که در کارنامه و گزارش سفر فهرستی بلند از مکان‌ها و نقاط بازدیدشده بیاوریم. اما مهم بود خاطره‌ای که هم‌سفران از هر یک از نقاط بازدیدشده می‌سازند، خاطره‌ای عمیق و پر معنا باشد نه تصویری ساده و گذرا. لذا هرگز نکوشیدیم بازدید از هر فضا و نقطه را سر ساعت شروع و سر ساعت تمام کنیم. اگر فضا ایجاب می‌کرد که زمان بیشتری برای حضور در آن داشته‌باشیم، غفلت نکردیم. مثل بازدید موزه امیر سمنان یا بازدید و حضور در باغستان قزوین. ما علاقمندیم فضاها و مکان‌های بازدیدشده در سفر در جان هم‌سفران رسوب کند.

آموزه سوم ما در این سفرها، آسایش سفر و الزامات رفاهی آن است. راحتی سفر در اتوبوسی ویژه یکی از لذت‌های سفر است. ۲۴ نفر هم در میدی‌باس جا می‌شود هم در اتوبوس وی.آی.پی. ولی آسایش سفر در این دو اصلا قابل‌مقایسه باهم نیست. خوردن یک غذای لذیذ و پاکیزه در فضایی دلنشین، قطعا، از لذت‌های زندگی است نه فقط لذت سفر. پس ما سعی می‌کنیم راحت‌ترین وسیله سفر را انتخاب کنیم و در دلنشین‌ترین فضاها غذا بخوریم. و حتی‌الامکان غذای ویژه آن مکان را. این وسواس ناشی از حس احترام مفرط ما به مخاطبان و هم‌سفران عزیز است.

چهارمین و نه کم‌بهاترین آموزه سفرهای ما این است که ما کم‌کم می‌توانیم تبدیل به محفل هم‌سفران بشویم و دیدارهایی بعد از هر سفر داشته‌باشیم. الان، به صورت خودکار، بسیاری از هم‌سفران ارتباط‌های دو جانبه یا چندجانبه باهم پیدا کرده‌اند و باهم در تماس هستند ولی شکل بهتر این ارتباط آن است که چند روز پس از هر سفر، در یک عصرانه خودمانی، دور هم جمع شویم و درباره سفر یا موضوعات فرعی مرتبط با آن گپ بزنیم. بی آن‌که الزامی به حضور همه هم‌سفران باشد. این نشست‌ها هم سبب افزایش مودت و دوستی بین ماها می‌شود، هم جنس و ترتیب سفرهای بعدی را بهتر می‌کند.

و به این خاطر،پیشنهاد می‌کنیم در اولین فرصت، مثلا سه‌شنبه عصر، بی هیچ برنامه خاصی برای نشست، دور هم جمع شویم و چای و شربت بخوریم.

البته، بهانه‌هایی هم می‌تواند باشد. مثلا مستند سفر سمنان را، اگر مرصاد آماده کرده‌باشد، باهم ببینیم و گپ بزنیم، یا

ماهک، یکی از قصه‌های کوتاهش را که در برگشت از سفر قزوین مطرح شد، برای‌مان بخواند و ما درباره‌ش نظر بدهیم، یا

مرجان مستندواره‌ای درباره گوشه‌ای از تبعات کرونا دارد که درباره‌ش چیزهایی را در سفر گفت، این مستندواره را ببینیم و گپ بزنیم، یا

از سیدی بخواهیم کتاب‌هایی را نوشته بیاورد ما هم ببینیم و درباره‌ش بشنویم و حرف بزنیم، یا

. . . .

غرض آن است که از دل سفر بهانه‌های تازه برای بده‌بستان فرهنگی پیدا کنیم و لذت ببریم از این مناسبات فرهنگی زیبا.

نظر شما چیست؟

6
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx