سفر یک‌روزه به زنجان موفق و بسیار خوب بود. به‌ویژه از یک جهت خاص، بسیار با ارزش بود: همکاری عزیزانی از اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان زنجان. بازتاب رفتار و سکنات عمومی زنجانی‌ها در ساختار اداری و خدماتی شهر! همه مردم زنجان، فوق‌العاده مهمان‌دوست هستند. اگر از ما بپرسند زنجان به چه معروف است، نمی‌گوییم به چاقوهایش! می‌گوییم به مردمانش!

داستان ما و سفر زنجان (۱۴۰۲/۰۶/۰۲)

از طریق تلفن با رییس گروه موزه‌ها واموال منقول فرهنگی تاریخی استان زنجان، سرکار خانم پرستو قاسمی آشنا شدیم. البته پس از چند تلفن و تماس با بخش‌هایی از اداره کل.

این مدیر ارجمند به ما قول داد که برای مفیدبودن سفر ما یاری‌های لازم را خواهدکرد. و جانانه چنین کرد. ممکن است گفته شود این وظیفه اداره و کارشناسان آن است که چنین کنند! ولی همه ماها می‌دانیم که این‌گونه نیست. یافتن کارمند و کارشناسی که وظیفه را نه اداری بل خودی تلقی می‌کند، بسیار سخت است.

خانم پرستو قاسمی، که باستان‌شناس است، عاشق میراث باستانی و تاریخی زنجان است. این عشق را هم در سکناتش یافتیم هم در توضیحات و تسلطش بر ظرایف باستانی زنجان.

همو بود که سرکارخانم سمیرا یارمحمدی را به عنوان راهنمای سفر معرفی کرد و ما تا لحظه عزیمت از زنجان به سلطانیه از کمک و راهنمایی ایشان بهره و لذت فراوان بردیم.

این خانم بسیار نازنین هم این خدمات را صرفا برای این‌که ما «زنجان را خوب بشناسیم» انجام داد، بی هیچ چشمداشتی. این رفتارها هستند که آدمی را به آینده این آب و خاک امیدوارتر می‌کند. هنوز عرق ملی و شرف انسان ایرانی پابرجا است.

جمع بیست‌وپنج نفره و فرهیخته ما با چنین اسباب و تدارکی موفق شد زیبایی‌های رختشوی‌خانه، بازار، موزه مرد نمکی، مسجد سید، باغچه حاجی‌داداش، گنبد سلطانیه، چلبی‌اوغلی و بسیاری کنج و گوشه زنجان را به قدر وسع ببیند و لذت یک سفر فرهنگی را تجربه کند.

در نیمه اول روز، تکه‌هایی از مدنیت شهر زنجان را دیدیم. وقتی می‌بینیم صدسال پیش در شهر کوچک زنجان برای آسایش مردم رختشوی‌خانه‌ای با این وسعت و ظرایف ساخته می‌شود، پی به مدنیت شهری و ملی‌مان می‌بریم. ما مردمی متمدن هستیم. در همین زنجان عزیز جسد دوهزار و پانصدساله مرد نمکی را داریم.

نمونه‌ای بی‌نظیر از یافته‌های باستان‌شناسی. مردی با لباس و کفش و ابزار. چنین سالم و کامل. در همین موزه سفال‌های قبل از تاریخ منطقه را داریم. چه عظمت و تاریخی دارد این کشور! وقتی در سفر همدان تابوت‌های سنگی و سفالی دو تدفینی را می‌بینیم و افتخار می‌کنیم، در زنجان هم یافته‌های عصر آهن و پس از آن عصر هخامنشی و ساسانی را می‌بینیم.

در هرکجای ایران که سفر می‌کنیم، گویی هر منطقه برای پیروزی در رقابت مدنیت و تمدن با مناطق دیگر به مسابقه نشسته. هر منطقه و پهنه کشور برگ برنده خود را رو می‌کند.

بخش دوم سفر، بازدید از مجموعه جهانی گنبد سلطانیه و مقبره مغموم و پرمغز چلبی‌اوغلی بود. با همین دیدارهای محدود و شتابان، چنان شعفی در وجود آدمی شعله می‌کشد که حدومرز ندارد.

وقتی در سلطانیه گنبدی با ارتفاع ۴۷ متر را داریم که در چند سده پیش با امکانات ساده زمان سلطان‌محمد خدابنده ساخته‌شده، و از نظر مهندسی کم‌نظیر است، به خود می‌بالیم.

توجهی به این نداریم که راهنمای گنبد از دین و آیین سلطان می‌گوید. چه فرق می‌کند که این سلطان مسلمان بوده یا مسیحی؟ چه تفاوتی است اگر او سنی، شیعه یا شمن بود؟ آن‌چه که مهم است توان مهندسی و معماری ما است که در آن سال‌ها چنین عمارت باشکوهی به‌وجود آورده که امروز سومین گنبد جهانی از نظر ارتفاع و اولین گنبد بزرگ آجری است.

این مهم است که شاهکار به این عظمت در عرض فقط ده سال ساخته‌شده و سه سال هم وقت برای تزیینات آن وقت صرف شده. اگر چنین افتخاری از دیدن این بنا حس می‌کنیم، این تاسف را هم باید داشته‌باشیم که چه شده که عمارتی را که در سیزده سال ساخته شده، شصت سال است دست گرفته‌ایم مرمتش کنیم، هنوز به جایی نرسیده‌ایم. آن زمان چه اقتدار و مدنیتی بوده که الان نیست.

به هرحال، ایران ما تابلو رنگارنگی است از وجوه متفاوت تمدن بشری. این‌هایی که داریم نه متعلق به ما ایرانی‌ها، بل متعلق به میراث جهانی است. خوشحالی ما از این بابت است که در بده‌بستان فرهنگی و مدنی جهانی دست‌مان پر و سرمان بالا است.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx