هرکه نمی‌خواهد، برود! !

«در اسفند ۱۳۵۴، شاه ضمن انحلال احزاب ایران نوین و مردم، با تبلیغات فراوان تشکیل حزب رستاخیز را در کشور به اطلاع همگان رساند. وی اعلام کرد که حکومت ایران در آینده تک حزبی خواهدبود؛ کلیه جنبه‌های زندگی سیاسی تحت نظارت یک حزب قرار خواهدداشت؛ همه شهروندان وظیفه دارند در انتخابات ملی شرکت کنند و به حزب ملحق شوند؛ و افرادی که عضو این حزب نشوند لابد «کمونیست مخفی» هستند و این «خیانتکاران» می‌توانند بین رفتن به زندان یا ترک کشور و ترجیحا عزیمت به شوروی، یکی را انتخاب کنند. هنگامی که یک روزنامه‌نگار اروپایی در گفت و گو با شاه به وی یادآوری کرد که به‌کارگیری چنین لحنی با بیانیه‌های اولیه وی کاملا تفاوت دارد، شاه در پاسخ گفت: «آزادی افکار! آزادی افکار! دموکراسی! دموکراسی؟ این واژه‌ها یعنی چه؟ هیچ‌کدامشان به درد من نمی‌خورد. در این میان ساواک مطابق شیوه مرسوم به سرعت وارد عمل شد و کتاب خاطرات شاه- ماموریت برای وطنم- را که در آن درباره مزیت‌های نظام‌های چندحزبی بر دولت‌های تک‌حزبی سخن به میان آمده‌بود، از همه کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها جمع کرد. اسباب مزاح بسیار مناسبی برای «اورول» فراهم شده‌بود و او احتمالا به این موضوعات در گور خود می‌خندید. . . حزب در یک کتابچه راهنما به نام فلسفه انقلاب ایران، یادآور شد که شاهنشاه آریامهر طبقه و تضاد طبقاتی را به‌کلی و تا ابد ریشه‌کن کرده‌است. «شاهنشاه صرفا رهبر سیاسی ایران نیست، بلکه در وهله اول آموزگار و راهنمای معنوی مردم ایران است. او سکان‌داری است که نه تنها برای ملتش راه، پل، سد و کانال‌های زیرزمینی می‌سازد، بلکه روح، فکر و دل مردمش را نیز هدایت می‌کند». شخص شاه نیز یادآور شد که در هیچ کشور دیگری چنین پیوند نزدیکی بین حاکمان و مردم وجود ندارد!»

تاریخ مدرن ایران؛ یرواند آبراهامیان؛ محمدابراهیم فتاحی؛ نشر نی؛ چاپ‌ هفتم؛ ۱۳۹۱؛ ص ۲۶۸

(وقتی شاه گفت هرکه نمی‌خواهد عضو رستاخیز شود برود! یک نفر درخواست پاسپورت کرد و رفت!! همه‌چیز درست شد!)

 

 

تاریخ ایران مدرن
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx