یا تسلیم یا آماده جنگ!

«در قوس ۱۲۹۷، وثوق‌الدوله حاج‌تقی فومنی را به تهران احضار کرد و در تالار آیینه با مشار الیه ملاقات به عمل آورد و گفت: تا به حال سیاست دولت مقتضی نبود که با تشکیلات جنگل مخالفت نماید ولی حال که دولت انگلیس و روس قشون خود را از گیلان خارج نموه، من که رئیس دولت هستم بنا به امر اعلیحضرت به شما اطلاع می‌دهم: اگر میرزا کوچک خیال خدمت به وطن دارد شخصا به طهران بیاید و به حضور شاه مشرف شود و من شغلی به او مراجعه می‌نمایم که بقیه عمر خود را به عزت و راحت ادامه دهد. اگر این پیشنهاد را قبول ننماید ماموریت دارم قشون به گیلان اعزام دارم و از شما که خواهرزاده میرزا کوچک و طرف وثوق دولت می‌باشید تقاضا دارم به رشت مراجعت نموده و قضایا را به میرزا کوچک ابلاغ نمایید.

حاج‌تقی به رشت معاودت کرد و موضوع را اطلاع داد. در تاریخ نهم حمل ۱۲۹۷ میرزا کوچک جواب داد که بایستی در این مورد با هیئت اتحاد اسلام مشورت نمایم. در منزل خواهر میرزا کوچک واقعه در قریه اشکلن شورای هیئت اتحاد اسلام تشکیل شد. حاج‌تقی فومنی پیغام وثوق‌الدوله را مطرح نمود. حاج احمد کسمایی به میرزا کوچک اظهار داشت کارها بدتر شد. حالا انگلیس‌ها دولت را در مقابل ما گذاشته‌اند. به میرزا کوچک تاکید کرد که تسلیم وثوق‌الدوله شود. میرزا کوچک زیر این بار نکبت نمی‌رفت. حاج احمد کسمایی چنین ادامه داد: جناب میرزا ما به منظور قطع دست اجانب در گوشه جنگل جمع شده‌ایم و اسلحه عمده را از عثمانی و آلمان‌ها دریافت می‌داشتیم و مقداری هم اسلحه به‌وسیله میرزا محمود گارنی در رشت تهیه و به جنگل می‌رسید به‌واسطه وقوع صلح ورسای آلمان‌ها دیگر قدرت تحویل اسلحه به مجاهدین جنگل را ندارند. . . میرزا کوچک به‌حالت عصبانی جواب داد: حاج‌آقا شما می‌گویید که من با احمدشاه صلح نمایم. . . احمدشاه و وثوق‌الدوله به اندازه خاک چموش من در انظار ملت ایران قرب و منزلت ندارند. . .حاج احمد به خود جرات داده چنین بیان کرد: من تا این ساعت با شما دست اتحاد داده‌ام، ولی اکنون دست اتحاد خود را پس می‌گیرم.»

«تاریخ جنگل، قسمت سوم؛ مهرنوش؛ کتابفروشی مژده رشت؛ چاپ اول؛ ۱۳۳۶؛ ص ۱۰»  

(این کتاب، ظاهرا در چهار قسمت (جلد) چاپ شده. نکات و ظرایف بسیاری جالبی از جنبش جنگل دارد. خواندنی است.)

تاریخ جنگل
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx