نوشین در کوچه جامعه باربد
«سال ۱۳۲۶ دهساله بودم. پدرم با وجودی که تحصیلات عالیه نداشت، شخصی با ذوق، هنردوست و خودآموخته بود. به سینما و تئاتر علاقه زیادی داشت. تئاتر فردوسی در آن سال در کوچه جامعه باربد لالهزار افتتاح شدهبود. جلال و شکوه خاصی داشت. بر سردر آن مصرعی از فردوسی نوشته شدهبود: «هنر بر تر از گوهر آمد پدید». میگفتند اولین تئاتر ایران با سن گردان است. پدرم مرا با خود به تئاتر میبرد. بلیت به زحمت گیر میآمد و به هرحال خریدن یک بلیت کامل برای پسری دهساله اسراف محسوب میشد. بنابراین اغلب نمایشنامهها را من ایستاده یا نشسته در کنار صندلی پدر دیدم. تماشاچیان لباس درست و حسابی میپوشیدند، از تخمهشکستن و آبنبات خوردن و انجام سایر کارهای مشابه بر خلاف سینماهای آنروز، خبری نبود. به نظر میرسید تماشاچیان هم به اندازه بازیگران برای تئاتر حرمت قائل بودند. رل اصلی اغلب نمایشنامهها را خود نوشین بازی میکرد. به محض شروع نمایش، نفسها در سینهها حبس میشد و همه روی صندلیها میخکوب بودند. من به اتفاق پدرم اغلب نمایشنامههایی را که در تئاتر فردوسی و چند پیس دیگر را که در تئاتر سعدی بعدها اجرا شد، دیدم. «مستنطق» اثر پریستلی، «سرگذشت»، «مردم» (توپاز) اثر مارسل پانیول، «پرنده آبی» اثر موریس مترلینگ، و در تئاتر سعدی «چراغ گاز» اثر پاتریک هامیلتون و بالاخره «بادبزن خانم ویندرمیر» اثر اسکار وایلد. . . در تئاتر نوشین، در ایران، میزانسن طوری بود که از دری که بالای سن قرار داشت، میهمانان پس از اعلام اسم آنان وارد میشدند و پلهها را یکایک پایین میآمدندتا به محوطه اصلی سالن میهمانی میرسیدند. آنجا لرد ویندرمیر و همسرش در پایین پلهها از آنها استقبال میکرد»
«یادنامه عبدالحسین نوشین؛ به کوشش نصرت کریمی؛ نشر نامک، انتشارات بدرقه جاودان؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۷؛ ص ۱۹۱»
(مجموعهای از نوشتهها و خاطرهها درباره عبدالحسین نوشین، بنیانگذار تئاتر نوین ایران. نکات بسیار زیبا و جذاب برای خواننده)
