پنجاهویکمین شب فیلم/ ۱۸ آبان ۱۴۰۱ خورشیدی
پنجاهویکمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش مستند «وقتی دارکوبها میروند» اختصاص داشت.
اثری ازمحمداحسانیکه درسال۱۳۹۸ ساخته شده. داستان روستای«گردآباد» کبودرآهنگ همدان که در اثر ساخت و راهاندازی یک نیروگاه در کنار آن، به روایت قهرمان قصه، دیگر آب ندارد و مردم با دیدن فروچاله بزرگ درکنار خود، هم تنش، استرس وترس از ایجاد فروچالهای دیگر در زیر خانه خود دارند، هم امکان حیات و معاش ندارند چون آب نیست. مستندی در مایه درام که موضوعی مهم در کشور را به تصویر کشیده.
موضوعی که ظرفیت تبدیل شدن به تنش ملی تا آستانه نزاعهای محلی بر سر آب در سالهای پیشِ رو دارد.
درمورد نام مستند احسانی توضیح میدهدکه سالها پیش مردم لرستان متوجه میشوند درختان بلوط منطقه در حال خشکشدن هستند و در نهایت معلوم میشود سوسکهایی هستند که مغز درخت را میخورند.
سوسکهایی که خوراک دارکوبها بودند، دارکوبهایی که به دلیل نا امنشدن منطقه، از جمله در سایه شکار یا طعمه سگان گله شدن از منطقه رفتهاند. و به قول محمد درویش، وقتیکه دارکوبها بروند، سوسکها میآیند و کارون میمیرد».
شاید نیروگاه در این مستند نماد و استعاره همان سوسکها است که ریشه معاش در روستا را میخشکاند. این موضوع از زبان پیرمرد قصه مرتب واگویی میشود: نیروگاه، عامل بدبختی!
از زبان پیرمرد!
یکی از مخاطبان، در ادامه پرسش خود که علاقمند به دانستن نام و نشان تهیهکننده و سفارشدهنده مستند است، میپرسد آیا مردم نمیدانستند ممکن است ساخت نیروگاه چنین عواقبی داشتهباشد؟
کارگردان معتقد است «کسی نمیدانست عاقبت چه خواهدبود. ضمن آنکه این مستند، قرار نیست یک مستند تحلیلی و تحقیقی باشد. برشی از زندگی یک خانواده است که پیرمرد از دل و زبان آنها و اهالی روستا نظر خود را مطرح میکند.
اینکه آیا میشد یا میشود هم نیروگاه ساخت هم کشاورزی سرجای خود باشد، موضوع این مستند نیست. در این اثر ما با سخن و چهره کارشناسان مواجه نیستیم.
راوی قصه ما یک پیرمرد متاثر از کمآبی روستا بهخاطر تاسیس نیروگاه است». در پاسخ به یکی دیگر از مخاطبان که معتقداست استرس ناشیاز وقوع فروچالهای دیگر در روستا و در زیر پای خودشان ممکن است خواب از چشم مردم بگیرد که مصیبتی مداومتر از مصیبت نبود آب است، میگوید «درست است.
مردم چنین اضطراب و تنشی دارند و به همینخاطر میل به کوچ و مهاجرت دارند. اما اگر آب باشد مردم بهخاطرمعاش خود باز هم تحمل میکنند، ولی وقتی آب نیست، حیات نیست و نمیتوان امید به سکنا داشت».
سرنوشت روستا؟
کارگردان در برابر کنجکاوی مخاطب دیگری در مورد وضع فعلی روستا گفت: «خوشبختانه روستا تخلیه نشد. با تدبیرهمین پیرمرد روستا تبدیلبه کارگاههای خانگی لباسدوزی شده.
در فیلم هم متوجه میشویم که تعدادی از خانمهای روستا در خانههای خود خیاطی داشتند.
الان هرهفته یک کامیون پارچه از تهران میآید و با لباس دوختهشده برمیگردد تهران» که امر مبارکی است هرچند دیگر کشاورزی نمیکنند چون هنوز هم آب ندارند. در این ارتباط یکیاز حضار یک پرسش کلیدی مطرح میکنند: تا کی ما ساکنان شهرها مجاز هستیم در شهرها زندگی کنیم، سینما و تئاتر برویم و از بخشی از هموطنان خود انتظار داشتهباشیم در روستا بمانند و برای ما گندم و گلابی تولید کنند؟ آیا آن هموطنان حق ندارند در شهرها زندگیکنند، دانشگاه بروند، کنسرت ببینندو ازبسیاری دیگر از مواهب زندگی شهری برخوردار باشند؟
کارگردان پاسخی برای این پرسش ندارد. آن را فراتر از درونمایه و پیام مستندی در زمانی کوتاه میداند.
اما یکی ازمخاطبان ضمن مهمدانستن این پرسش به این نکته اشاره میکند که مقیاس فعالیتها و برنامهها میتواند متفاوت باشدکه هست. برای تغییر سرنوشت روستاییان برنامه و سیاستی بلندمدت و عزمی ملی لازم است.
برنامهای که نتیجهاش از یک سو تولید محصول کشاورزی است و از سوی دیگر برخورداری روستایی از مواهبی که یک شهرنشین دارد. اما در همین اوضاع و احوال هم میشود گامهای کوچکی برداشت.
ساختهشدن این فیلم ازجنس همینگامهای کوچک است. یا راهانداختن کتابخانه در روستا. درست استکه این کتابخانه دردی از دردهای اقتصادی روستا را حل نمیکند، ولی شادابی و امید اندکی هم که شده به روستا میآورد که مهم است.
وسعتِ درد!
مخاطبی که خود را خبرنگار معرفی میکند، چندمورد را اشاره میکند. «کارگردان از تصویرهای پهن بهره برده و از دید من این پهنا و گشادگی تصویر گویای بزرگی و وسعت درد بیآبی در کشور است.
ما با این شگرد متوجه میشویم که موضوع فروچاله و همدان تمام مساله نیست. مساله فراتر ازاین حرفها است. فروچاله در سواحل جنوب هم هست. در غرب تهران و بسیاری جاهای دیگرهم هست. ازسوی دیگر فقط این نیروگاه نیست که این مصیبت را به بار آورده، خود کشاورزان و روش سنتی و گاه غارتگرانه آنها در برابر آبهای زیرزمینی هم هست. این همه چاه که در جایجای کشور حفرمیشود، شیره و جان زمین را تهی میکند.
از سوی دیگر، عدم توجه به سایر روشهای تولیدانرژی هم مطرح است. در جایی که دمدستترین انرژی خورشیدی یا بادی هست، ما به دنبال ساخت نیروگاههای آبی هستیم. و علاوه بر آن از شیوههای غلط و آببر در کشاورزی استفاده میکنیم. مجموع این عوامل است که موجب فاجعه میشود و این مستند، علیرغم اینکه ممکن است از نظر فنی ایرادهایی داشتهباشد، در طرح مساله موفق است و به عنوان یک سند باقی خواهدماند».
مخاطب خاص؟
در برابر این نظر، مخاطب دیگری هست که چند نکته منفی برای فیلم برمیشمارد. او معتقد است نام مستند گویای موضوع نیست و با توضیحات کارگردان متوجه رابطه نام فیلم با موضوع میشویم. کارگردان هم، طبیعتا، همیشه درکنار مخاطبان نیست تا توضیح دهد که موضوع چیست.
نکته دوم از دید این مخاطب کشدار بودن برخی سکانسها است و به همین خاطر اگر بیننده اثر از مردم عادی باشد، ممکن است این کندی ریتم را تاب نیاورد و سالن را ترک کند.
خالق چنین مستندهایی بایدتلاشکند اثر را برای مخاطبان بیشتری جذاب کنند. این فیلم فقط برای متخصصین نیست.
نکته سومی که این مخاطب مطرح میکند آن است که تاکید مستند بر وجود و مصیبت نیروگاه است، در حالیکه مساله اصلی ما کشاورزی غلط و سنتی است.
تبدیل نیروگاه به مسالهاصلی، فروکاستن از عمق مساله است. اینکه بگوییم از دید راوی قصه است نه از نگاه خود کارگردان، کافی نیست. مساله اصلی ایناست که جمعیت افزایش یافته در حالیکه منابع یا ثابت ماندهیا کم شده. مصرفهم بالاتر رفته.
ما بیشتر از سابق میخوریم، بیشتر از سابق ضایعات داریم، بیشتر از سابق لباس میخریم و خیلی مصارف دیگر. روشزندگیهم عوضشده. امروز دیگر نمیتوان مثل قدیمها با پیهسوز زندگی کرد و با اسب و قاطر سفر کرد.
پس موضوع وسیعتر از این حرفها است و بهتر بود مستندگوشهچشمی هم به اصلمساله میزد.
مساله فرهنگی
مخاطبی با اشاره به فیلم «مادرکشی» و «تنورهدیو» و مشابهت موضوعی آنها با این مستند، میگوید «مشکل اسکان یا مهاجرت روستائیان فقط اقتصادی نیست. فرهنگیهم هست. در منطقه داراب فارس نیروگاه نیست، ولی مصیبتهای دیگر هست. منطقهایکه معروف به انارهای دانهسیاه شیراز است.
اینجا فروچاله است، آنجا در کنارش باغ انگور، آن طرفترش رودخانه است و در کنارش برنج میکارند که میدانیم چه آبی مصرف میکند.
همینروستاییان هوس و اشتیاق رفتنو کوچکردن به شهر دارند.
پس مساله از جهتی به فرهنگ غلط کشتوکار و زراعت برمیگردد و از سوی دیگر به مدینه فاضله شهر. اعتماد به نفس از روستائیان گرفتهشده. خودرا مقهور شهر میپندارند. زرقوبرق شهر را به سلامت تولید و زندگی ترجیح میدهند». ایننکته را مخاطب دیگری با این توضیح تکمیل کردکه قبلاز انقلاب ۲۵ درصد شهرنشین داشتیم و ۷۵ درصد روستایی.
الان درست عکس شده. اینهمه شهرنشین، بالاخره نانوخوراک میخواهد و لباس و خودرو. طبیعی است که آب به اصلیترین موضوع کشور بدل شود. چه بسا در آینده نزدیکبا تنشهای آبیبزرگی مواجهشویم. همانگونه که در همین اواخر در همدان اتفاق افتاد و قطعی آب و شورش شهری و غیره. چاره باید کرد و اندیشید!
سادهاندیش نباشیم!
مخاطبی میگوید، در بسیاری موارد مارا گول میزنند یا خودمان هستیمکه با سادهاندیشی سبب فروکاستن مساله میشویم. همه ما شاهدیم که در هر رسانه و مکانی بهما توصیه میکننددر مصرف آب صرفهجویی کنیم.
مثلا موقع حمامکردن شیر آب را باز نگذاریم، یا یک آجر در تانک سیفون توالت بگذاریم تا مصرف آب کم شود و قس علیهذا. به نظر میآید این پویش نوعی عوامفریبی است. از کل منابع آبی کشور، فقط چهاردرصد به مصرف شرب و خانگی میرسد.
همین حدود هم به مصرف صنعت. بیش از نوددرصد منابع آبی صرف کشاورزی میشود و ما با شعارهای دهن پرکن خودکفایی در فلان محصول یا توانبخشی کشاورزان این منابع را هدر میدهیم.
پس بهتر است سادهاندیش نباشیم. اصل موضوع را هدف قرار دهیم.
اصل مساله این است که ما در جهان مدرن مثل دوران اربابو رعیتی زندگی میکنیم. مگر قرار است جمعیت جهان ثابت بماند؟ مگر میتوان جلو خواست های مدنی مردمرا گرفت؟شعار مبارزه بامصرفگرایی سالها است که کهنه شده.
وقتی میتوان مصرف کرد که چیزی تولید شدهباشد. در حقیقت مبارزه با مصرف، در ذات خود، مبارزه با تولید است و شعاری انحرافی و عوامفریبانه است.
پس خودمان را گول نزینم. دیگران را هم سادهدل نپنداریم. روزگار کنونی و تحولات نسلی مهم و عمیق جامعه میطلبد که دست از شعارهای عامیانه برداریم.
برای مبارزه با کمآبی، بیش و پیش از همه نیاز به حکمروایی کارا و خوب داریم. نیاز به برنامهریزان عالمبه امور و عاشق وطن داریم. و همه اینها نیازمند «مبانی نظری و تفکر» مترقی است تا چرخدندههای تاریخ را روانتر کند و جلو پیشرفت را نگیرد. باید توسعهگرا بود.با دید روشن و وسعت دانش میتوان چاره را یافت.
با تشکر از مدیریت موسسه اردیبهشت اودلاجان از این برنامه بسیار مهم ، که زحمت مواجهه هنرمند را با مخاطب مهیا میکند ، مطمئن هستم پیگیری این نمونه کارها بسیار اثر بخش خواهد بود !
[…] گزارش نشست بعد از… […]