نجف دریابندری, گزارش مستند نجف دریابندری یک دورتمام, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

صدوچهاردهمین شب فیلم/ 26 اردیبهشت ماه 1403 خورشیدی

در جهان ترجمه، در ایران، کم‌تر از تعداد انگشتان دو دست می‌توان «غول ترجمه» نشان داد. مترجم زیاد داریم. مترجم خوب هم زیاد داریم. 

هم در نسل جدید و هم در نسل‌های گذشته؛ اما غولِ ترجمه کم داریم. مثلا مترجمانی مثل محمد قاضی یا نجف دریابندری که نه تنها خوب ترجمه می‌کنند، بلکه وزنه سنگینی در ادبیات ایران هستند و نقش مهمی در شکوفایی آن دارند. 

شمیم مستقیمی، که بخشی از زندگی دریابندری را مستند کرده، و نام «یک دور تمام» بر آن گذاشته، می‌گوید «به دلیل علاقه شدیدم به ترجمه‌های نجف دریابندری تصمیم گرفتم زندگی او را به تصویر بکشم. رفتم خدمت‌شان و پیشنهاد کردم اجازه دهد زندگی‌ش را به تصویر بکشم. پیشاپیش در اضطراب واکنش او بودم. فکر می‌کردم از سابقه و کارنامه‌ام بپرسد و از توانایی‌ها و دانشم جویا شود. ولی او چنین نکرد! پرسید کتاب‌های مرا خوانده‌ای، گفتم بله. پرسید همه را؟ پاسخ دادم بله. کتابی را نام برد که معمولا خیلی‌ها جزو کارنامه دریابندری نمی‌شناسند و وقتی متوجه شد آن کتاب را هم خوانده‌ام، همه‌چیز درست شد و کلید کار را زدیم». مستقیمی توضیح می‌دهد که کار چندان هم ساده نبود.«ماجرا مربوط به سال 1387 است. 16 سال پیش. هرچه دیدار و گفتگو پیش می‌رفت، وسعت مسائل ‌و دایره پرسش‌ها بیشتر می‌شد.

 

اصولا شناخت شخصیت‌هایی مثل نجف دریابندری که زندگی پر و  چندوجهی دارند، سخت است. و به سادگی قابل تعریف و مستندسازی نیستند. هرچه پیش می‌رفتم، متوجه می‌شدم ماجرا رویه‌ها و سمت‌های بسیار متنوع دارد.» 

گفته شمیم مستقیمی را زمانی می‌شود دقیق متوجه شد که فیلم را ببینیم. در صدوچهاردهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان این مستند به نمایش درآمد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و برای بسیاری از بیننده‌ها این انگیزه را به وجود آورد که بار دیگر به دنیای ترجمه‌های دریابندری از آثار برجسته ادبیات و فلسفه جهان برگردند و عمق آن آثار را بیشتر درک کنند.

 آثاری که هیچ‌کدام‌شان بدون تعمق و دلیل از جانب دریابندری برای ترجمه انتخاب نشده‌اند.

همیشه در تلاش!

در ابتدای نشست بعد از تماشای فیلم، پس از آن‌که یکی از مخاطبان به جذابیت‌های بصری فیلم پرداخت و به چند تصویر و سکانس گویا و حساس اشاره کرد، هارون یشایایی که دوستی نزدیک با نجف دریابندری داشت، با تاسف، به آخرین روزهای حیات او پرداخت و تصویرهایی را برای حاضران بیان کرد: «ارتباط زیاد و تقریبا مستمر داشتیم. جمعه‌های بسیاری را در خانه او دور هم جمع می‌شدیم. تا آخرین روزهای حیاتش به دیدنش می‌رفتیم. به یاد دارم وقتی که بیمار شد و اول نوشتن را از دست داد و سپس حافظه و سرآخر حرف‌زدن را، باز هم مشتاق دانستن و شنیدن بود. 

در روزهای آخر وقتی به دیدنش می‌رفتیم از ما می‌خواست برایش حرف بزنیم. خودش نمی‌توانست با ما هم‌صحبتی کند ولی اشاره می‌کرد که حرف بزنیم. چنین می‌نمود حاضر نیست به این سادگی دست از دانستن و کشف دنیاهای جدید بردارد».

 این موضوع را مستقیمی به‌روایتی دیگر بیان‌می‌کند. به یاد می‌آورد که «استاد دریابندری دوسال آخر عمررا هم به موسسه کارنامه می‌آمد.

 روزی دیدمش کتابی را ورق می‌زند. کنجکاو شدم ببینیم چه کتابی است و چه چیز جذابی برای او دارد. نزدیکش شدم و پرسیدم. جواب داد من دیگر نمی‌توانم بخوانم. فقط می‌توانم کتاب را ورق بزنم. دوست دارم. حیف که نمی‌توانم کتاب بخوانم!»

نجف-دریابندری-نشست

دغدغه زبان!

محمود یارمحمدلو، ضمن اظهار خوشحالی از نوع و جنس بحث‌هایی که در خانه اردیبهشت اودلاجان پس از تماشای فیلم می‌شود و این‌که در این جلسات درباره  محتوای اثر صحبت می‌شود نه فرم آن، درباره مستند «یک دور تمام» هم نظرش را چنین بیان می‌کند: «نجف دریابندری وقتی اثری را ترجمه می‌کند، دغدغه‌اش ترجمه نیست، زبان است. زبان فارسی. 

نثر نیرومندی دارد و در کلام و گفتارش هم مزه طنز و شوخی را پنهان نمی‌کند. این مستند، تا حد زیادی در تصویر این وجه از کلام و رفتار این شخصیت موفق است.» او به انتشار «کتاب مستطاب آشپزی» هم اشاره می‌کند و گفته ناصر تقوایی را به یاد می‌آورد و هوشمندی کارگردان را چنین مطرح می‌کند: «شمیم مستقیمی در نقل گفته‌های نجف دریابندری با انتخاب فرازهای حساس و دقیق، هوشمندی خوبی دارد و به فیلم اعتبار می‌بخشد.

 واقعیت آن است که دریابندری حاصل و ثمره یک دوره بسیار مهم و پر تلاطم تاریخ معاصر ایران است. در این مستند با بخشی از زندگی این چهره مهم آشنا شدیم. غنیمت است. ممنون».

ادبیات دریابندری

کارگردان معتقد است ادبیات دریابندری مدرن است. مستقیم می‌رود سر اصل مطلب و وقتی حرفش را زد فوری جمع می‌کند. اهل آرایه‌و توضیح و تفسیر نیست و فیلم هم تلاش دارد همین ادبیات را ادامه دهد. به باور یکی از مخاطبان، «وقتی می‌بینیم در نقل گفته‌ها تقطیع‌هایی هست که انگار کلاژ ناموفقی است و تصویرها بریده‌بریده کنار هم نشسته‌اند، انگار خود نجف بالای سر گوینده ایستاده و تمام کلمات و جملات اضافه را قیچی می‌کند. ابایی ندارد که سر و ته تصویرهای چسبیده به‌هم درست جوش خورده یا نه. مهم آن است که حرف اضافی در متن نباشد.» این موضوع را مخاطب دیگری با اشاره به کلام خود نجف دریابندری مطرح‌می‌کند. آن‌جاکه بوستان سعدی را بهترین کتاب و نثر می‌نامد.

این مخاطب معتقد است «یکی از نقاط درخشان این مستند صحبت درباره بوستان سعدی است. چون ضمن یادآوردی اهمیت ادبیات، ساده و گزیده و رک‌گویی بوستان را در برابر تکلف گلستان قرار می‌دهد. دریابندری با تاکید بر نثر و کلام بوستان سعدی، به طور ضمنی تاکید می‌کند هرکس هوس نوشتن در سر دارد باید بیش و پیش از همه ادبیات ناب کشور را بشناسد.» این مخاطب بر این باور است‌که «اگر نجف دریابندری به این درجه از افتخار و ارجمندی می‌رسد، یا اگر محمد قاضی چنین نثر نیرومند و دلنشینی دارد، به خاطر آشنایی و تسلط آن‌ها بر ادبیات اصیل و کهن این سرزمین است.»

این تاکید را در متن فیلم از زبان عبدالله کوثری که الحق یکی از بهترین مترجمان کشور است می‌شنویم که نثر ابوالفضل بیهقی را به‌عنوان نثری زیبا و شاعرانه می‌نامد و در وصف او می‌گوید «بیهقی نه فقط مورخ که نویسنده هم بود. نثری روایتی دارد و تنه به تنه اثر هنری و ادبی می‌زند. اهمیتش هم در این است.»

هم‌نوایی اجزا

یکی از ویژگی‌های نجف دریابندری شوخ‌طبعی و طنز است. در جای‌جای فیلم در برابر پرسشی که نمی‌خواهد جواب دهد، با طنز و شوخی زیبایی طفره می‌رود و موضوع را می‌بندد. شمیم مستقیمی توانسته این مزه را در کل فیلم جاری کند.

 اما به روشی مدرن و منطقی. کارگردان معتقداست دریابندری روشنفکری مدرن است. هم در آثارش، هم در زندگی شخصی. 

او که در جوانی سودای سیاست داشت و چهارسال از عمر خود را در زندان گذراند، قصه و رمان‌های مدرنی را ترجمه کرد که تقریبا همه‌شان آمریکایی بودند. خود او در این مستند می‌گوید «من انگلیسی ترجمه نکردم، آمریکایی ترجمه کردم». 

البته وقتی صحبت از حوزه فلسفه و علوم انسانی می‌شود، منابع انگلیسی را ترجمه می‌کند نه آمریکایی را. خودش می‌گوید «اصلا این دو حوزه کاملا از هم متفاوت هستند و هر یک جایگاه خاص خود را دارند.»

 کارگردان «یک دور تمام» در مونتاژ فیلم خود از روش «فاصله‌گذاری» که در میان اهالی تئاتر در ایران روش منسوب به برتولت برشت است، استفاده کرده.

 روشی مدرن در برابر روش کلاسیک واقعگرا و واقع‌نما. در انتخاب موسیقی متن هم سراغ موسیقی جاز رفته با پرداختی ملایم و نرم. هم به این خاطر که تداعی‌کننده موسیقی‌هایی است که دریابندری در کودکی در ولایت جنوب می‌شنید، هم به این دلیل که دریابندی خود را مترجم رمان‌های آمریکایی می‌داند. 

اما این‌موسیقی خیلی شبیه موسیقی تکه‌های کمدی و حتی کارتون‌های شاد است. انگار خود دریابندری است که می‌نوازد، با شیطنت‌های خاص خودش. 

می‌توان‌گفت کارگردان توانسته در تمام طول مستند هماهنگی درستی بین فرم و محتوا ایجاد کند تا بتواند شخصیت محوری فیلم خود را درست‌تر و باورپذیرتر تصویر کند. در این کار هم موفق است.

غایبان احتمالی!

برخی از مخاطبان معتقد بودند شاید بد نمی‌شد نگاهی هم به رابطه دریابندری با همسرش که خود هنرمندی تواناست انداخته‌ می‌شد. بالاخره فهیمه راستکار نقشی در زندگی فرهنگی دریابندری داشته و نبودش در این مستند به چشم می‌خورد. 

مخاطبان دیگری هم بودند که عدم پرداختن به کتاب مستطاب آشپزی را هم یکی از کمبودهای این مستند می‌دانند. چرا که معتقدند بازتاب انتشار آن کتاب در زندگی فرهنگی نجف دریابندری بسیار زیاد بود و بهتر بود در این مستند به آن پرداخته می‌شد. 

 

مخاطب دیگری هم به غایب‌بودن برخی دوستان و اطرافیان نجف دریابندری در این فیلم اشاره دارد و از جمله به رفاقت‌های او با مرتضی کیوان و سایه و دیگران می‌پردازد. به‌ویژه از آن جهت که در ابتدای کار ترجمه کسانی مثل مرتضی کیوان نخستین خواننده و ویراستار ترجمه بودند.

 و حرف‌های دیگری که دیگر مخاطبان می‌زدند. در عین حال که یکی از مخاطبان حضور صفدر تقی‌زاده در این مستند را خیلی زیبا و مهم می‌داند چون «او یکی اززحمتکش‌ترین و شریف‌ترین مترجمان ایران است که متاسفانه به قدر زحمت و کارش دیده نمی‌شود.

 کارگردان باشنیدن این نظرها معتقد است «پرداختن به همه وجوه کار و زندگی دریابندری در قالب یک مستند امکان‌پذیر و حتی منطقی هم نیست. 

مثلا داستان کتاب مستطاب آشپزی، به تنهایی، بیش از یک مستند لازم دارد. این‌ کتاب ثمره یک کارجمعی است‌که دریابندری نقش اول آن را بازی کرده. یا پرداختن به شخصیت فهیمه راستکار حتما یک کار جداگانه و بزرگ می‌طلبد».

او در ادامه اضافه می‌کند «ما در نهایت تصمیم گرفتیم نجف دریابندری را به عنوان یک مترجم انتخاب کنیم و وجوه دیگر زندگی او را برای مستندهای دیگری که دیگران ممکن است بسازند، بگذاریم.»

حرف اول

حمید جعفری معتقد است «هر فیلم مستند، با همان تیتراژ اول یا حداکثر چند سکانس اول، به ما می‌گوید که چه انتظاری باید از آن داشته‌باشیم. این فیلم منطبق است با مهم‌ترین ویژگی شخصیت دریابندری. او بسیار باهوش، حاضر جواب، طنزگو و شوخ‌طبع بود و در کلامش و در آثارش تکلف و تصنع وجود ندارد.

شمیم مستقیمی

ساختار فیلم دقیقا با این ویژگی‌ها سازگار است. به عنوان مثال، میان‌نویسی که میراث و یادگار دوره سینمای صامت است، در این فیلم به شکلی مدرن استفاده شده و بسیار خوب جا افتاده‌است. این‌ها نشان از شناخت دقیق کارگردان از موضوع فیلمش دارد.»سرآخر، بدنیست به بخش دیگری از حرف‌های شمیم مستقیمی بپردازیم: «نجف دریابندری، در بسیاری از موارد، حاضر نمی‌شد به پرسش‌ها جواب دهد. 

به نظر او این پرسش‌ها اصلا اهمیتی برای مردم ندارند. اما وقتی حس خوبی از محیط و کار تیم فیلم‌برداری داشت، بسیار راحت و صمیمی پای گفتگو بود.» در مورد وسواس احتمالی دریابندری نسبت‌به حاصل کار، مستقیمی نکته ظریفی را مطرح می‌کند: «استاد نجف دریابندری بسیار آدم دقیق و مدرنی بود.

 درست است که موضوع فیلم، او بود ولی با بزرگواری پذیرفته‌بود که فیلم مال من است و باید با مبانی من ساخته شود. وقتی راف‌کات اول را خدمتش ارائه کردم، مثل یک مخاطب عادی دید و هیچ نگفت. این از بزرگواری و حرفه‌ای‌بودن او حکایت داشت. یادش بخیر!»

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx