منوچهر صفرزاده

صدوششمین شب فیلم/ 2 اسفند ماه 1402 خورشیدی

منوچهر صفرزاده از نسل پیشگام هنر و نقاشی مدرن ایران است. البته با مختصات و ویژگی‌های خود او. 

در مستندی که هوشنگ آزادی‌ور در مجموعه شش‌گانه آنسوی‌چشمها ساخته، پرتره نسبتا کاملی ازاین هنرمند را ترسیم می‌کند. در صد و ششمین شب فیلم خانه خانه اردیبهشت اودلاجان، این مستند به نمایش درآمد و حاضران و مخاطبان به اظهار نظر درباره شکل و محتوای آن پرداختند. 

این فیلم در سال 1367 ساخته شده و در سال 1368 تکمیل و ارائه شده‌است. به‌همین خاطر برشی از زندگی و کارهای او را نشان می‌دهد. 

زمانی که نقاش46 ساله بود و تا رسیدن به مرز هشتاد سالگی، که متاسفانه فوت کرد، راه زیادی در پیش رو داشت. متاسفانه کارگردان فیلم هم خیلی زود از این جهان پرکشید و در نشست گفت‌وشنید درباره فیلم هم ما محروم از شنیدن حرف‌های او شدیم.

 

 اسماعیل پوررضا، بازیگر، که در نشست حضور داشت گفت: «خانم میترا کارآگاه، همسر هوشنگ آزادی‌ور و تدوینگر فیلم، اظهارعلاقه کرده‌بود در نمایش فیلم حضور داشته‌باشد، ولی به دلیل کسالت در دو روز اخیر نتوانست بیاید». در این نشست، در ابتدا، فرهاد ورهرام داده‌های کوتاهی درباره هوشنگ آزادی‌ور داد: « این کارگردان از اولین فارغ‌التحصیلان دانشکده سینما و تئاتر بود که سال 1346 راه افتاد. آزادی‌ور علاوه بر سینما، تئاتر هم کار می‌کرد. با آربی آوانسیان. شعر هم می‌سرود و تاثیر شعر را در مستندهای سینمایی او کاملا نمایان است.» ورهرام از مستندی یاد می‌کند که آزادی‌ور در دوره جنگ ساخته «نمایشی از اوضاع آبادان در اولین روزهای بمباران‌ها که همه در حال فرار هستند و دنبال پناهگاه و مکان امن می‌گردند. تصاویری از همه مردم، از همه طیف‌ها، که دارند فرار می‌کنند. تمایزی بین بقال و پلیس، ژاندارم و نفتی وجود ندارد.

همه در جستجوی مکانی برای نجات جان خود هستند. فیلمی ناب و یگانه که متاسفانه عملا هرگز دیده نشد و در بایگانی‌ها ماند.» این نکته هم در حرف‌های ورهرام برجسته است که در سال‌های شصت، علی‌رغم بمباران‌ها و قحط و غلا، مستندهای محکم و خوبی ساخته‌شد. از جمله همین شش‌گانه درباره نقاشان مدرن که توسط دو کارگردان، علی نایینی (چهار اثر) و آزادی‌ور (دو اثر) ساخته‌شد.

در غیابِ شفافیت تصویر!

ثمیلا امیرابراهیمی، نقاش برجسته معاصر درباره این مستند به چند نکته اشاره دارد که مهم به شمار می‌رود. او، در ابتدا، به کیفیت نازل تصویر و صدا دراین نمایش اشاره می‌کند و تاکید دارد که «نقاشی‌های صفرزاده شفافیت رنگ و کنتراست بالا دارد و در این نمایش از آن کیفیت‌ها محروم بودیم و بیشترین تاثیر را از گفته‌های صفرزاده گرفتیم تا از تصویرها». این نکته مهم درباره کیفیت تصاویر در این نمایش را، احتمالا، دیگران هم متوجه و یادآور آن هستند. 

ولی از طرف دوستانِ درگیرِ تهیه این کپی‌ها یادآوری شد که این فیلم سی‌وپنج سال پیش به روش نگاتیو فیلم‌برداری شده و پس از تبدیل آن به لوح دیجیتال‌و ماندن دهه‌ها در گوشه انبارهای سازمان رادیو تلویزیون، طبیعی است که افت کیفیت ‌شدیدی داشته‌باشد. همین‌که امکان دیدن آن فراهم شده. غنیمت‌است. ثمیلا امیرابراهیمی معتقداست: «در مستند شاهدیم صفرزاده در مورد خودش و آثارش خیلی خوب حرف می‌زند. کاملا با اجتماع و وقایع اطراف ارتباط دارد. کارهایش، در یک مقطعی، متاثر از وقایع 17 شهریور 57 و دیگر وقایع انقلاب است.

 

مستند آنسوی چشم‌ها،منوچهر صفرزاده چهارشنبه 2 اسفند ماه ۱۴۰۲

 درست است که در سال‌های 61 و 62 صفرزاده از این نگاه عبور می‌کند و مرحله تازه و جدیدی در هنرش را شروع می‌کند ولی به نقل از خود او در این مستند، در سال‌های اول انقلاب به‌ صورتی نمایان تحت تاثیر هنر دیواری و انقلابی است و نقاشان مکزیکی را الگو برای خود می‌سازد». 

به باور خانم امیرابراهیمی، «صفرزاده بسیار پرتلاش و پرکار بود. دوره‌های هنری متنوعی را تجربه کرد، ولی در تمام این دوره‌ها، اصالت در تمام کارهایش وجود داشت. البته بایدکارهای زیادی‌از او دیدو وجوه مختلف هنری او را شناخت تا بشود قضاوت کرد.»

ظرافت در تدوینِ فیلم!

محمود یارمحمدلو، مستندساز، به ظرافت‌های تدوین این مستند اشاره دارد و می‌گوید «می‌خواهم بروم تو ذهن آزادی‌ور. جمال‌زاده، زمانی، مصاحبه‌ای داشت درباره جلال آل‌احمد. در آن گفتگو گفته‌بود آل‌احمد با این مقدار سیگاری که می‌کشد دارد خودکشی می‌کند.

 در این فیلم هم می‌بینیم صفرزاده خیلی سیگار می‌کشد و به اصطلاح، سیگار را به سیگار گره می‌زند. امثال من می‌دانند درآوردن این صحنه‌ها از فیلم چقدر سخت است. بالاخره باید تعدادی از آن‌ها حذف می‌شدند. در این مستند با برش و انقطاع‌های آزارنده مواجه نیستیم. و این کار آسانی نیست».

 این کارگردان به یک شگرد زیبای دیگر در این مستند اشاره دارد که مورد توجه مخاطب دیگری هم هست. «در سکانسی صدای صفرزاده را داریم که درباره روند آموزش خودش حرف می‌زند و تصاویری از یک آتلیه را داریم و مرد جوانی که سه‌پایه نقاشی در برابرش است و دارد تصویری می‌کشد و ما یک آن تصور می‌کنیم این مرد جوان خود صفرزاده است ولی پس از چند قاب صفرزاده را می‌بینیم که بالای سر این هنرجوی جوان و دیگر هنرجوها است و دارد آن‌ها را هدایت می‌کنیم.

 تدوین و ترکیبی بسیاری ظریف و عالی». چنین شگردهایی در تدوین، شاید به برکت سابقه تئاتری هوشنگ آزادی‌ور باشد.

از دید یکی از مخاطبان، این تکه از فیلم یادآور روش «فاصله ‌گذاری» برتولت برشت است که در سال‌های پنجاه و شصت سده گذشته، در میان نوگرایان تئاتر ایران طرفداران و اجراهای زیادی داشت.

«قهوه‌خانه» چه شد؟

در نشست‌هایی که در شش هفته نمایش مستند با موضوع نقاشان برگزارشد، یکی‌دو نکته مشترک وجود دارد که شایسته توجه است. وجه مشترک همه این موارد هم مانایی و استمرار روش یا سبک است. در مستند با موضوعِ جلیل ضیاپور، صحبت از این بودکه ضیاپور و هم‌فکران او مبدع و مبتکر معرفی سبک کوبیسم در ایران بودند. و در آن مستند و همین‌طور در مستند با موضوع صفرزاده هم صحبت از سبک یا شیوه قهوه‌خانه می‌شود، درحالی‌که امروز اثر و استمرار و تداومی از این دو سبک در جامعه هنری نمی‌بینیم.

 آیا جامعه پذیرای این روش‌ها نیست یا پیشگامان آن سبک و روش‌ها نتوانستند از آن‌ها دفاع کنندو آن‌‌ها را درست معرفی کنند؟ یکی از مخاطبان معتقد است که علاوه بر مزاج جامعه، قصور یا ناتوانی مبلغین درمعرفی آن سبک یا شیوه‌ها سبب اصلی است.

 اما ثمیلا امیر ابراهیمی معتقد است این هنرمندان برداشت و روش خودشان از کوبیسم را به کار می‌بستند و ممکن است این روش را نتوان کوبیسم خواند. همین‌طور در مورد نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای منوچهر صفرزاده. امروز هم ممکن است هنرمندانی باشند که به اعتقاد خودشان دارند مکتب یا شیوه‌ای خاص‌را نمایندگی می‌کنند ولی لزوما متناظر و عین سبک یا شیوه بین‌المللی نباشند. نمی‌توان از طرفداران یک مکتب یا سبک انتظار داشت که همه مثل هم کار کنند و نتیجه یکی باشد.

«مش‌صفر» و «الخاص»

سعید سادات‌نیا، معمار و نقاش، خاطراتی از سال‌های دور آشنایی با صفرزاده تعریف می‌کند: «سال 48 وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم. با هانیبال الخاص آشنا شدم. او روش زندگی و کار خاص خودش را داشت. فضای زندگی درست می‌کرد و شوخی نداشت. سبک و روش خودش را هم داشت. مش‌صفر را خیلی دوست داشت اغلب در کنار و همراه او بود. می‌شود گفت مش‌صفر بعد از آشنایی با الخاص شدیدا تحت تاثیر هنر او قرار گرفت.

 البته، برخلاف الخاص که بسیار با تجربه و جهان‌دیده بود، مش‌صفر آشفتگی و شوریدگی خاص خودش را داشت. او با هنرمندی همراه شده‌بود که اشراف کامل به هنر ایران و جهان داشت و گرایش‌ سیاسی و آدم‌های خودش را داشت. مش‌صفر همان روحیات‌ورفتارهای «بچه جنوب‌شهر» را داشت. انگاری هیچ‌وقت در هشیاری نبود. شوریده بود و در تکاپو.» 

سعید سادات‌نیا به همراهِ زندگی خوب و پایدار صفرزاده هم اشاره دارد. «او همسر همراه و بسیار کاراکتریستیک داشت و همیشه حواسش به مش‌صفر بود. مش‌صفر او را جانانه دوست می‌داشت و چهره و تصویر او را در بسیاری از تابلوهای خودش می‌آورد. حتی می‌شود گفت چهره او در تمام تابلوهای مش‌صفر هست».

 در خصوص زندگی و فعالیت مش صفر یکی از نقاشان امروز هم نظرات خاصی دارد. مجید بایرامی می‌گوید «در سال‌های 66  و 67 با او آشنا شدم. سال‌هایی که رفرمی در کارش بود.

از تاثیرنقاشی مکزیکی عبور کرده،  و وارد بحث کوبیسم شده ‌بود. در واقع زمانی بود که این گذر و استحاله داشت شروع می‌شد. هم‌زمان با آشنایی با هنرمندانی چون مسلمیان‌و عمامه‌پیچ، داشت فرم‌و فضارا می‌شکست.» بایرامی به یاد می‌آورد که از سال‌های 70 که با مش صفر همسایه شده‌بود، متوجه این امر می‌شود که «کارهای او خیلی رنگی‌تر می‌شوند. از دوره انقلابی‌شدنش که گذر کرد و به تفکرات سال‌های 61 و 62 که رسید، فضای خاصی برای خودش ایجادکرد و بعدها ساختار، ترکیب‌بندی‌ها و مفاهیم تازه‌ای را در کارهایش شاهد هستیم.» او اضافه می‌کند «مش‌صفر ابعاد شخصیتی مختلفی داشت. گاهی تلخ بود گاهی شیرین. گاهی طنز تلخ داشت. اما همیشه صادق و روراست بود. سیاس نبود. همان بود که نشان می‌داد».

سال‌های هجر و مستوری!!

اسماعیل پوررضا، به سال‌هایی اشاره می‌کند که بساط نمایشگاه‌ها برچیده شده‌بود و بسیاری از هنرمندان فقط در خانه‌های خودشان می‌توانستند نمایشی از کارهای خود بگذارند. این نکته را ثمیلا امیرابراهیمی هم تایید می‌کند و از خودش و چند نقاش دیگر نام می‌بردکه درسال‌های شصت درخانه‌های خود کارهای خودشان را به نمایش می‌گذاشتند.

 هرچند همین هم ساده نبود و با اضطراب و فشارهای آشکار و پنهان همراه بود. ولی شعله هنر خاموش نشد و با اولین گشایش‌ها آثار بسیاری بر دیوارهای گالری‌ها و نمایشگاه‌های شهر آویخته شدند و شهر را پر از رنگ و نور کردند. امروز، برخلاف تصور بسیاری‌ها، به‌جرات می‌شود گفت، نقاشی ایران رونق دارد و هر روز هنرمند جوان دیگری به عرصه می‌آید و چراغی تازه روشن می‌شود.

ممکن است برخی‌ها بر این باور باشند که این هنرمندان جوان قابل قیاس با هنرمندان سال‌های چهل‌و پنجاه سده پیش نیستند، ولی مگروقتی منوچهر صفرزاده پا در عرصه کار و نقاشی گذاشت، همانی بود که امروز می‌شناسیمش؟

آزادی ور

پوررضا می‌گوید «مش‌صفر خیلی مطرح نبود. بعد از انقلاب با نقاشی‌های دیواری و کارهای سیاسی‌ش که بیشتر از دیگران بود، مطرح شد و نامش مطرح شد. او بعد از آن دوره، خط مشی دوره التهاب انقلاب را کنار گذاشت و کم‌کم به هویت شخصی و ممتاز خود دست یافت». 

امیرابراهیمی،  در ارتباط با این موضوع، تاکید می‌کند «این‌که کسی مطرح است یا نه مهم نیست. مهم آن است که در کارهایش چه می‌گوید. مجموعه کارهای صفرزاده روشن و شناخته‌شده هستندو تحول‌و تکامل کارهایش کاملا گویا و نمایان است.» در ادامه، یکی دیگر از مخاطبان می‌گوید: «درست است که امروز نقاش و هنرمند زیاد شده، اما، طبیعتا، همه در یک سطح نیستند و لزوما سبک و امضای شناخته‌شده ندارند. 

هنرمند خوب آن است که کسی نتواند کار او را تقلید یا کپی کند. مش‌صفر چنین بود. آثارش آمیزه‌ای بود از کوبیسم، سوررئالیسم، شمایل‌کشی، قهوه‌خانه‌ای و دیگر سبک‌ها. ولی حاصل کار، فقط خود او بود.»

 

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx