چهلمین شب فیلم/ ۲۹ تیر ۱۴۰۱ خورشیدی
قطعا، مستند بلند «سیاوش در آتش» با ۱۲۹ دقیقه، از آثارماندگارسینمای ایران خواهدبود.
شاید نخستین مستندی است تا این حد دقیق و پردامنه به زندگی اجتماعی استاد محمدرضا شجریان میپردازد. و طبعا میتوان انتظار داشت که روند تولید آن روند سخت و پرطاقتی بوده.
فیلمسازمیگوید «در مواقعی، من مثل خرس نعره میزدم و بارها شده به خودم بگویم بس است دیگر! ولش کنیم برویم به زندگیمان بچسبیم. اینکه قریب به ده مستندساز تا کنون تلاش کردهاند از زندگی استاد شجریان فیلم بسازند و نشده و هیچ کدام به سرانجام نرسیده، ناشی از سختی و پیچیدگی خود سوژه است.
شانس آوردمکه توانستم بالاخره کاررا جمع کنم و به سرانجام برسانم».
مستند سیاوش در آتش، که در چهلمین شب فیلم «خانه اردیبهشت اودلاجان» به نمایش درآمد، شرحی است بر زندگی اجتماعی محمدرضا شجریان و تاثیریکه او از زندگی اجتماعی مردم گرفته و اثری که بر جامعه گذاشته.
فیلم تلاش نمیکند به لایههای هنری کارنامه او نفوذ کند و آنچهکه برای کارگردان در اولویت است، وجه اجتماعی زندگی این هنرمنداست.
فیلم متاسفانه با اقبال مراکز رسمی مواجه نشد و امکان نمایش عمومی نیافت هرچند به باور کارگردان «هیچدلیلی برای رد شدن نبود». روایت مستند حاکی از آن است که به اعتقاد کارگردان «شجریان یک اتفاق بدون سابقه و بدون زمینه قبلی نبود.
او حاصل و جوهر یک دوره تاریخی از موسیقی ایران است که در زمانه ما تحت نام شجریان متبلور شدهاست. حداقل آن که پیشینه شجریان را تا دوران مشروطیت باید به عقب برد. حتی میتوانم ادعا کنم شجریان حاصل و جوهره موسیقی ایران از سده هشتم به این سو است.
انگار تمام این دوره طولانی را فشرده و متراکم کردهاند و شده محمدرضا شجریان. و ماندگاری او نیز به همین دلیل است. به دلیل ریشه عمیقی که در تاریخ دارد»
از دوستان نزدیک چه خبر؟
یکیاز مخاطبان ضمن تقدیر از کار کارگردان، تدوین اثر را یکی از نقاط قوت و موثر آن میداند و علاقمند است بداند چرا نزدیکانی از یاران شجریان، مثل استاد حسین علیزاده، استاد کلهر و استاد ابتهاج در مستند حضور ندارند. وچرا فرزند استاد، همایون شجریان هم مورد گفتگو قرارنگرفته؟ کارگردان دو دلیل برای این کار برمیشمرد. نخست آنکه علیرغم تلاش زیادش موفق بهگرفتن مصاحبه ازآن عزیزان نشده و هرکدام استدلال خود را داشتهاند. از جمله استاد کلهر که اعلام کرد دوست ندارد در مورد دوستان و همکارانش صحبت کند هرچند حاضر شد تعدادی عکس و سند از زندگی شجریان در اختیار بگذارد. بنابراین، عدم تمایل این بزرگان به صحبت درباره شجریان یک دلیل اصلی برای این عدم حضورشان در مستند است.اما یک دلیل مهم دیگر هم آن است که این دوستان و همکاران نزدیک استاد شجریان بارها و بارها درباره استاد حرف زدهاند و عموما هم به ذکر بزرگی و ارزشهای او پرداختهاند در حالی که در این مستند ما به دنبال نگفتهها و حرفهای تازه بودیم به همین دلیل استکه اشخاصی مثل فرهاد فخرالدینی برای ما مهمتر بود چون با آشنایی دقیقی که با استاد شجریان داشت نکات بکر و تازهای را مطرح کرد. و دیگر شخصیتها همینطور.
اما چرا سراغ همایون نرفتیم. واقع آن است که حس کردیم سودی برای مخاطب نخواهد داشت.
طبعا فرزند استاد تنها به تعریف از اخلاق و رفتار نیک او خواهد پرداخت که نکته و گفته تازهای نخواهدبود. ضمن اینکه ما هم زیاد علاقه نداشتیم موضوع شجریان را خانوادگی کنیم. از اینکه چنین شد. راضی وخوشحال هستیم.»
ظرافت در روایتِ تاریخ
یکیاز مخاطبان با اشاره به تکههایی از فیلم، معتقد است کارگردان توانسته با ظرافت خاص، از جمله با نقل حرفهای صادق زیباکلام، جریان چپ حاکم آن سالها را بشناساند که توام با اوجوحضیض بود.
کارگردان تاکید میکند اصلا دنبال تخطئه هیچکس نبودیم و نیستیم. در پی پاسخ یک پرسش بودیم: چرا شجریان بزرگترین هنرمند معاصر است. پرسشی، نخست از خودمان و سپس از مخاطبان. این پرسش سادهای نیست. بنابراین کار ما این نبود که در مورد آدمها و شخصیتها قضاوت کنیم.
طبیعی است بپذیریمکه در سالهای انقلاب، بخش بزرگی از هنر و فرهنگ کشور تحت تاثیر گرایش چپ بود. بسیاری ازهنرمندان نیز در این گرایش سهیم بودند. اما آنچه که شجریان را ممتاز میکند منش و رفتار بسیار دقیق اوست. او، هرچندتفکر سیاسی داشت و آدم خنثی نبود ولی هرگز در قاب و چارچوب هیچ جریان سیاسی قرار نگرفت. اوکاملا ملی و اجتماعی بود. دقیقتر بگوییم او شخصیت اجتماعی و مدنی بود نه شخصیت سیاسی.
یکی دیگر ازمخاطبان هم این موضوع را مورد تاکید قرار میدهد و میگوید شجریان بهویژه پس از وقایع سالهای شصت کاملا شخصیتی اجتماعی دارد و هیچ جریانی نمیتواند او را نادیده بگیرد.به همین دلیل است که در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری هم اهالی ستادها رسما اعلام میکنند که باید موضع مشخص درباره شجریان را اعلام کنند. در حقیقت، شجریان تبدیلبه معیار میشود. ازسوی دیگر مستند ما را به یاد «جامعه نخبهکش» میاندازد.
روایت یا گزارش؟
به باور یکی از حاضران نشست، این اثر، هرچند در قالبِ مستنداست، ولی توانسته قصه زندگی شجریان را به خوبی روایت کند. از این جهت، شاید بتوان آن را جزو مستندهای داستانی بهشمار آورد. این نظر را یکی دیگر از مخاطبان با این تبصره تکمیل میکند که اگر کارگردان هم میپذیرد که این مستند روایی و قصهگو است، پس باید بهدنبال پیرنگ آن روایت هم باشیم. در حالی که ظاهرا پیرنگ مشخصی ندارد.
کارگردان معتقد است «این فیلم داستانی نیست و هیچ پیرنگ مشخصی هم ندارد. بیشتر مستند گزارشیاست.حتی مستندتلویزیونی. متکیبه بایگانی است. متکی به گفتار و نقل است. با اینحال ریتم درست فیلم سبب شده که اثر به نقطه کسالت نیفتد و این ریتم حاصل کوشش و کار تدوینگر خوب است. اگر این ریتم رعایت نمیشد اینمستند ۱۲۹ دقیقهای حتما کسلکننده میشد. شاید بتوان ادعا کرد این بلندترین مستند تاریخ سینمای ایران است.
چیستی، چرایی، چگونگی!
کارگردان، در پی اشاره یکیاز مخاطبان به آمیختگی زندگی موسیقایی شجریان با زندگی اجتماعی او، این موضوع را چنین توضیح میدهد: «کوشیدیم موسیقی و جامعه را به هم ببافیم. بشکافیم و دوباره ببافیم. از منظر موسیقی به جامعه نگاه کردیم و از منظر جامعه به موسیقی. دلیل ارجاع به ۱۵۰ سال پیش به این خاطر بودکه شجریان گذشتهای دارد و و در این دوره تقریبا بلند، اتفاقاتی هم میافتدکه موضوع را جذابتر میکند. از همه مهمتر تاسیس رادیو در سال ۱۳۱۹٫
رادیو مثل یک آهنربا عمل میکند و همه را دور هم جمع میکند. شجریان را از خراسان میکشاند به خودش، لطفی را از گرگان، کامکارها را از کردستان و دیگران را از جاهای دیگر. رادیو مرکزی میشود برای جماعت موسیقی.
بهدنبالآن گروههای موسیقی تشکیل میشود مثل گروه شیدا و عارف. بعدها گروه چهارنفره شجریان و دوستان که در «با نوای بم» به اوج میرسد.
اما یک نکته ظریف هم در این میان هست که در مستند از زبان حافظ میسوی نقل میشود. در دوره خمودی و رخوت پس از رویدادهای سالهای شصت، بسیاری از هنرمندان راه عرفان و صوفیگری را در پیش میگیرند و مولانا تبدیل به قطب مضمون موسیقی ایران میشود.
اما شجریان به این مغاک نمیافتد و سراغ حافظ رند و سعدی نکتهبین میرود. و بعد کسانی چون فریدون مشیری بر دوش آن بزرگان مینشینند و شعرهای شجریان را تامینمیکنند. شجریان شعر را خودش انتخابمیکرد.
از نگاهِ کدام جامعه؟
یکیاز پرسشهای علاقمندان این بود که منظور کارگردان از «جامعهای» که درباره شجریان نظر میدهدکدام جامعه است؟ آنچه در مستند میبینیم، جامعه نخبگان است نه شنوندگان عادی و عمومی آثار استاد شجریان. آیا بهتر نبود نگاهی هم به آن بخش مهم مخاطبان شجریان میداشتید؟
کارگردان نفس موضوع و پرسش را میپذیرد و به روند تهیه اثر میپردازد و اعلام میکند مواد اولیه این مستند چنان وسیع و زیاد استکه میتوانست به جای این مستند یک مینیسریال بسازد.
اما اوچنین هدفی نداشت. نقل میکند دخترخانم جوانی از استان بوشهر به کرج کوچ کردهبود تا در جریان اخبار و رویدادهای مرتبط با استاد باشدو وقتی آقاییکه بهخواستگاریش آمدهبود از او میپرسد آیا او را میخواهد یا رویای شجریان را؛ دختر اعلام میکند تا همیشه با رویای استاد زندگی خواهدکرد و ازدواج صورت نمیگیرد و هنوز هم تنها است ولی به ولایت خودش برگشته. همینطور واکنش زندانیانی که مرتب آوازهای استاد را زمزمه میکردند.و تصاویر بسیاریکه از علاقمندان شجریان ضبطکرده. بهحدیکه گاه بهصرافت میافتد مستندی به نام «مجانین شجریان» بسازد.
واقعا هستندکسان زیادیکه مجنون استاد شجریان هستند و بالاخره چنین مستندی روزی ساخته خواهدشد یا توسط این کارگردان یا شخص دیگر. چرا؟ چون شجریان تبدیل به یک پدیده اجتماعی شده. یک فرد یا یک خواننده نیست. یک پدیده اجتماعی است.
در انتهای جلسه، کارگردان پیشنهاد میکند مردم کتاب «راز مانا» را بخوانند که جدل و چالشی است بین دو جامعهشناس، دکتر کاشی و دکتر گودرزی با استاد شجریان، اثری پرمغزو مستند که نشانگر عمق نظرات و منش شجریان است و از سوی دیگر، و مهمتر، نشانگر وسعت و عمق دید جامعه مدنی و فرهنگی کشور.دو جامعهشناس که هنرمند محبوب خود را به چالش میکشند. مستدل و نکتهبین.
کیوان مهرگان
کیوان مهرگان، متولد خزان است. اول آذر ۱۳۵۸٫ شاعر و روزنامهنگار است. مستند هم ساخته. مثل «ضدخاطرات» و «قابها». فرزند اسلامآباد غرب است. از سال ۱۳۷۶ وارد حرفه روزنامهنگاری شده و هنوز هم این فعالیت را ادامه میدهد. شاعر هم هست.
کتاب پر آوازه او «تو و جاده همدستید» نام دارد و کتابهای دیگرش عبارتند از «دهانم بوی مریم میدهد»، «عاشق لو نرفته»،«من سکوت انسانم»، «موهایت باد را نجات خواهد داد»، «طوفان در زنجیر». شعرهای کیوان مهرگان، عموما در رده عاشقانهها قرار دارند ولی کاملا امروزی و نو هستند و به ورطه احساسات صورتیرنگ نمیغلطند.
او در مستندهایش هم در پی بنمایههای اجتماعی است و معتقد است اثری که درونمایه اجتماعی نداشتهباشد، حتما بهزودی فراموش میشود. تاریخ مصرف دارد و با تمامشدنآنتاریخ، مقبولیت خودرا ازدست میدهد.
من در جایگاهی نیستم که بتوانم در مورد استاد شجریان سخن بگویم. فقط می توانم این را بگویم که« استاد شجریان، استاد شجریان است»
لذت بردم ، عالی بود یه خسته نباشید به کارگردان و به عوامل فیلم میگویم.
حیف که حضور نداشتم از نزدیک فیلم را ببینم
و تشکر ویژه از آقای مهندس مرباغی که این مستند ها را برایمان میفرستند
[…] گزارش نشست مستند […]