صدمین شب فیلم/ 13 دی ماه 1402 خورشیدی
امروز، خانه اردیبهشت اودلاجان و موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان افتخار میکندکه صدمین شب فیلم خود را برگزار کرده. نمایش یکصد فیلم با امکانات محدود یک موسسه فرهنگیهنری غیردولتی حتما کار بزرگی است. بهویژه از این نظر که موسسه میخواهد این راه را تا صدها شب فیلم دیگر ادامه دهد.
مستند «خاطرات یک 75 ساله» از محمدرضا اصلانی در این شب به نمایش درآمد. اثری تجربی و پیامدار از هنرمندی که علاوه بر فیلمسازی، در حوزه شعر و ادب هم حرفهای زیادی دارد. در تمام کارهای سینماییاش، اصلانی یگانهبودن را حفظ کردهاست.
از مستند «جام حسنلو» و سینمایی «شطرنج باد» تا «تهران از پشت آیینه» و «خاطرات یک 75 ساله».فرهاد ورهرام معتقد است «اصلانی این فیلم را به سفارش بانک ملی ساخته. ولی خیلی خوب از آب درآمده. اصلانی همیشه تجربی کار میکند. هریک از کارهایش تجربه تازهای در کارنامه او به شمار میرود. این فیلم هم تجربه خاصی است در کارهای او. در ساخت فیلم از امکانات خوبی برخوردار بود و به نکات خوبی هم اشاره کرده».
ورهرام با ذکر این نکات، از مرتضی پورصمد هم یاد میکند که فیلمبردار این مستند است و متاسفانه در همین اواخر از میان ما رفت. او از بهترین فیلمبرداران ایران بود. ورهرام علاقمند است بگوید «شاید برخی دادهها هم میتوانست در این فیلم باشد. مثلا وقتی از صادق هدایت و جمالزاده به عنوان کارمندان بانکملی صحبت میشود بهتر بود ازدیگرانی چون مهرداد بهار هم که کارمند بانک بودند یاد میشد.
همینطور شاید درباره قتل «شاهجهان» اطلاع دقیقتری داده میشد. و یا در مورد جمعآوری پول برای تاسیس بانکملی». در این موارد، مخاطبان دیگر هم نظرهایی دارند. یکی از اینان معتقد است در برخی سکانسها دادههای تاریخی چندان دقیق نیستند.
ازجمله درباره قحطی نان و شورش مردم. البته این نکات از ارزش فیلم کم نمیکند. یکی از مخاطبان معتقد است کسانی که در فیلم هستند و تاریخ از زبان آنها تعریف میشوند، برای بینندهها ممکن است ناشناس باشند و بهتر بود در زیرنویس به نام و نشانی آنها اشاره میشد. همینطور مکانهای استفادهشده در فیلم به عنوان لوکیشن روایت فیلم.
نهاد اجتماعی بانک
به باور یکی از مخاطبان، مهمترین ویژگی و امتیاز این مستند آن است که به بانک نگاه تکبعدی در حد یک صرافی نگاه نمیکند. از نگاه محمدرضا اصلانی، بانک یک نهاد اجتماعی است که در کنار نگهداری پول مردم یا دادن قرض و اعتبار به آنان، مسئولیتهای اجتماعی هم دارد و ما در مستند میبینیم که بانکملی در کنار کار و وظیفه پولی خود اقدام به تاسیس مدرسه عالی بانکداری میکند و از مواهب علمی و کارشناسی آن استفاده میکند.
بانک باشگاه ورزشی دارد، بیمارستان آبرومندی دارد که کارمندان نسبت به آن تعلق خاطر دارد و ما در فیلم شاهد خانمی هستیم که میگوید نمیخواسته بازنشسته شود چون بانک را خانه خود میداند و هنوز هم توان کار دارد. میبینیم که باشگاه در کنار زورخانه برای باستانیکارها، فضا و استخرهای شنا برای کودکان و نوجوانان دارد.
تصاویر شنای این بچهها در استخر به صورت متناوب با تصاویر شنای زورخانه میکس میشوند و ترکیب زیبایی از کودک و پیر به نمایش میگذارد. این نوع ترکیب را در بخشهای دیگر فیلم به صورت ترکیب نور وتاریکی میبینیم. اصلانی اصرار دارد روایت تخت و یکنواخت نداشتهباشد. هم درطول زمان، حرکتهای ترکیب دارد، هم در نمایش رنگ و نور.
نظر به حساسیت موضوع بانک، هم از جهت تاریخی و اجتماعی و هم از جهت زاویه دید و پرداختن به آن برخی از مخاطبان معتقدند که شاید اگر طول فیلم اندکی کمتر میبود تاثیرگذاری آن بیشتر میشد. و معتقدند سکانسهایی از مستند کمی کشدار به نظر میآیند. اما یکی از مخاطبان تاکید دارد که این امتداد و طول سکانس روشی است برای تاکید بر موضوع.
وقتی در مستند گفته میشود جواهرات سلطنتی را به عنوان ضمانت بانک مرگزی تعیین میکنند، طبیعی است که در جایجای فیلم تصویرهای کامل و گاه طولانی از این جواهرات نشان دادهشود. همینطور، تاکید بر بازی نور در آیینهکاریهای تالاری که در فیلم میبینیم و تاکیدی بر شکوه و جلال پشتوانه بانک است.
بنابراین بسیاریاز اینتصاویر و سکانسها تاکیدی هستند بر موضوع مورد نظر. اصلانی در بخش های مختلف فیلم، متناسب با زمان مورد استناد، از لباسهای متنوع و متناسب با دوره استفاده میکند و به نوعی هویت پوشش و لباس ایرانی را به نمایش میگذارد. تاکید بر ابزارهای مختلف بانکی از ماشین حساب تا چرتکه و ماشین پانچ هم در همین رابطه است.
وقتی روزهای اول بانک را میبینیم و سپس یکی از کارمندان میگوید «ما امروز میتوانیم با تمام جهان در ارتباط باشیم» و با این جمله نمایی از سالن بانک با کامپیوترهای متعدد را میبینیم، متوجه تغییرات شگرف در امر بانکداری میشویم.
دستمایه و درونمایه!
در مستند«خاطرات یک 75 ساله»، تاریخو روایتهای آن هم دستمایه کار اصلانی است هم درونمایهآن. به عبارتی دیگر، هم بهانه است، هم موضوع. و اصلانی با شیطنت و شگرد خاص خود ظرایفی را به کار گرفته که واقعا شگفتانگیز است.
مثلا: در فیلم گفته میشود صادق هدایت کارمند بانک ملی بود و کارت شناسایی او به نمایش درمیآید.ولی حضور هدایت در فیلم را در این میبینیم که مستند ساختاری مشابه بوف کور صادق هدایت دارد.
در بوف کور آخر داستان همان اول داستان است. در مستند خاطرات یک 75 ساله هم آخر فیلم برمیگردیم به اول فیلم. این نوع ظرافت در پرداخت داستان مهارت زیادی میطلبد که البته اصلانی آن را دارد. اصلانی در روایت تاریخچه و پسزمینه ماجرای تاسیس بانک ملی هم این ظرافت را بهکار میگیرد.
او در یک مصاحبه گفته که در پژوهش اولیه برای ساخت مستند متوجه شده بسیاری از آنانی که در سرکوب دوران محمدعلیشاه و بخصوص در ماجرای به توپبستن مجلس کشته شدند، از حامیان تاسیس بانک ملی بودند. و این فاجعه را تا حد معقولی در فیلم روایت میکند.
این روایت اصلا شعاری و آزارنده نیست و دقیقا در متن قصه فیلم اتفاق میافتد و برای بیننده کاملا باورپذیر است. او در روایت اتفاقات مهم دوران مشروطه و مطالبه تاسیس بانک ملی، در بزنگاههای مهم نقش زنان را هم فراموش نمیکند.
آنجا که در حضور «شاهجهان» از لزوم حمایتهای ملی برای تاسیس بانک صحبت میشود، شاهدیم که یک خانم به نمایندگی از تبریز و بازارگانان تبریزی حضور دارد و پس از گفتگو با این تاجر بزرگ زرتشتی، پیغام او را دریافت میکند تا به تجار آذربایجان برساند.
در سکانسی دیگر، زنی را میبینیم که در کنار مردان حاضر در یک مجلسِ بهظاهر وعظ از جا برمیخیزد و با احساساتی غلیظ اعلام میدارد حاضر است اندوخته خود را برای کمک به تاسیس بانک ملی اهدا کند.
او یک زن زحمتکش است که از راه رختشویی و کار در خانههای مردم روزگار میگذراند و تنها یک تومان اندوخته دارد و آن را آورده به شیخ واعظ بسپارد برای کمک به تاسیس بانک ملی. اصلانی میداند مدنیت این جامعه قابل تقسیم به دو بخش مردانه و زنانه نیست. این نوع نگاه به جامعه، اثر را از یک گزارش صرف متمایز میکند.
زیبایی هنری
یکی از مخاطبان به وجهی خاص از سینمای اصلانی در این مستند اشاره میکند. اوکه عکاسِ دانشآموحته است، میگوید «پژوهشی مشخص درباره عکاسی در سینمای ایران داشتیم و قرار بود به این پرسش پاسخ داهیم که عکس و عکاسی در سینمای ایران چه نقش و اثری دارد. با دیدن این مستند متوجه شدم که اصلانی به زیبایی توانسته عکاسی را وارد سینما کند.
تصویرهایی که از آب و استخر در اول فیلم میبینیم یا بازی نور و رنگ در صحنههاییکه از آیینهکاریهای تالار گرفته شده، همه و همه بر زیبایی مستند افزوده است. اصلانی این سکانسها را مثل قاب عکس دیده است نه تصاویر متحرک سینمایی».
مخاطب دیگری به مکان قرارگیری دوربین اشاره میکند. در تصاویری که اصلانی از بخش کارمندان بانک به بخش مراجعین نگاه میکند، شاهد قابهای کوچکی هستیم از چهره مراجعین که در قاب دریچه باجه دیده میشوند.
انگار کارگردان میخواهد اعلام کند که مردم منتظر در سالن و مراجعهکنندگان به بانک مهم هستند و بانک و کارمندان آن باید حواسشان به آنها باشد. ارتفاع دوربین بهگونهای است که کارمندان را در تحت اشراف مراجعین نشان میدهد. این نگاه به بانک و وظایف آن منطبق با فلسفه بانک ملی است.
کمک به زیبایی
در جریان تماشای فیلم، صحبتت یکی از کارمندان با سابقه بانک را داریم که از ساختمان شعبه دانشگاه تهران بانک میگوید و اینکه طراحی آن را به آن معمار اروپایی سپردند که ساختمان اپرای سیدنی را ساختهبود.
این امر نشان میدهد اگر بانک ملی به روال عادی شکفته میشد و رشد میکرد میتوانست تبدیل به یکی از حامیان هنر و فرهنگ کشور شود.
به ویژه اگر یادآور شویم که برخی از شعب آن بانک را معماران بنام و بزرگ ایران طراحی کردهاند که در میانشان بانک ملی شعبه فردوسی شاخصتر است.
این بنا با طراحی مهندس محسن فروغی ساخته شده و به باور برخی بزرگان معماری، یکی از شاخصترین آثار معماری معاصر ایران است. با خصلتی دعوتکننده و احترام به مخاطب با سقفی بلند و با شکوه که حس بزرگواری و تحبیب مهمان را دارد و هنوز پابرجا است.
محمدرضا اصلانی در بخشهایی از فیلم که درباره فعالیتهای عمومی و اجتماعی است از مستندهایی استفاده کرده که علاوه بر انتقال دادههای اطلاعاتی مورد نظر، نقشی هم در تقدیر از بزرگان سینما دارد.
مثلا تکههای مربوط به زورخانه را ازمستند «زورخانه» کار داریوش هژیر برداشته که با اینکار یادی هم از آن هنرمند بزرگ سینمای ایران بشود. از سوی دیگر لوکیشن اصلی فیلم شعبه اولیه و باشکوه بانک ملی است که در حقیقت، خانه سردار اسعد بود.
خانهای که در تاریخ معاصر ایران نقش و نام مهمی دارد و برخیها معتقدند جلسات اصلی مشروطهخواهان در آنجا برگزار میشد و شاید هم بشود گفت پیشنویس متن قانون مشروطه هم در آنجا نوشته شدهاست.
هرچند در این مورد اختلاف نظر جدی هست و تعدادی از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران معتقدند پیشنویس این قانون را مشیردوله پیرنیا نوشته و مکان آن هم عمارتی است در لالهزار به نام «خانه صدراعظم» که متاسفانه مخروب و متروک در اختیار دولت است.
فیلمساز شاعر
جالب است اگر محمدرضا اصلانی را در قاب هنری دیگری هم ببینیم. او شاعر است. سال 1346 با تنی چند از شاعران نوگرای آن سال، جریان «شعر دیگر» را راه انداخت و مبانی و مانیفست آن را هم در ده شماره نشریه بسیار جمعوجور به نام «جزوه شعر» با انتشار گفتگوها و شعرهای این جریان منتشر کرد. این نشریه فقط ده شماره درآمد. شمارهاول آن در تیراژی بسیار محدود و به صورت زیراکس منتشر شد، ولی نه شماره بعدی شکل و شمایل نشریه چاپی را داشت. اگر به وجه فرهنگی فیلمسازی او هم بپردازیم، باید به مجموعه مستندهای «کودک و استثمار» اشاره شود و همینطور به مستند «چیق».