گزارش مستند بَرد, گزارش مستند بَرد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

گزارش مستند بَرد, گزارش مستند بَرد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

پنجاه‌وهفتمین شب فیلم/ 27 دی ۱۴۰۱ خورشیدی

فرصت بسیار مغتنی است دیدن مستندی که، به‌قول یکی از مخاطبان، خیلی کوتاه بود و خیلی بلند! حتی می‌توان ادعا کرد نمای بلند اول این مستند، قبل از تیتراژ، به تنهایی یک فیلم کامل بود.

صحبت از مستند «بَرد» ساخته حمید جعفری است که در پنجاه و هفتمین شب فیلم «خانه اردیبهشت اودلاجان» به تماشایش نشستیم. کل فیلم فقط 25 دقیقه بود ولی یک اثر کامل و بی‌نقص بود.

قصه زنی (به نام مریم نصیری‌زاده) از روستایی در اطراف رامهرمز که با کندن سنگ از کوه‌ و فروش آن خانواده را می‌چرخاند با همسری که زمین‌گیر است و وبال خانواده. زن 40 ساله است و شوهر 78 ساله. اما مستند به دنبال ناله و شکوه نیست. به همین‌خاطر وارد حاشیه‌ها نمی‌شود و موضوع سن و سال زن و درد و غصه‌هایش نیست.

کارگردان علاقمند است توانایی و استقلال عمل این زن را نشان دهد. البته نه به صورت یک قهرمان یا اسطوره. بل به عنوان انسانی شریف و عادی که در شرایط موجود، کار و چاره‌ای ندارد بجز جنگیدن برای معاش. حتی اگر تنها راهش کندن سنگ‌از کوه باشد.

زنی که نانش را از زیر سنگ در می‌آورد!

حمید جعفری می‌گوید: «هشت نه سال پیش گزارش یک دقیقه‌ای از این زن در تلویزیون خوزستان نشان دادند. فیلم بسیار بد بود. هم از جهت تکنیک و رنگ و فیلم‌برداری و تصویر هم از جهت محتوا و کلام. اما موضوع همین زن و کاراکترش وسوسه‌انگیز بود برای یک مستند و حتی فیلم بلند.

 سه سال بعد، تصمیم گرفتم بروم سراغ این موضوع. از طریق دوست و آشنا و فامیل، پیگیر شدم تا این روستا و این خانم را پیدا کنم. در جریان این جستجو متوجه شدم در روستاهای دیگر رامهرمز زنان دیگری هم هستند که کارشان کندن سنگ از کوه و امرار معاش با فروش آن است.

 اما کاراکتر خانم نصیری‌زاده را نداشتند. و وقتی به مقصد رسیدیم و کار و زندگی خانم نصیری‌زاده را دیدیم، متوجه شدیم شخصیت این خانم کاملا استعداد یک فیلم مهم مستند را دارد.

 این را هم باید اضافه کنم که معیشت عمومی مردم روستا دامداری و کمی هم کشاورزی است ولی خانم نصیری‌زاده از ده‌سالگی با کندن سنگ از کوه تامین معاش می‌کرده و هنوز هم ادامه داشت. جالب است بدانیم که پایین این ده کارخانه صنعتی سنگبری وجود دارد که اساسا متفاوت از قصه ما است»

شادابی و تلاش!

در این مستند، خواه و ناخواه با صحنه‌هایی نه‌چندان دلنشین مواجه هستیم. مثلا زخمی‌شدن پای این خانم یا آب‌گرفتن خانه روستایی زن بعد از باران.

مستند بَرد;چهارشنبه 28 دی ماه ۱۴۰۱

اما این ناخوشایندی‌ها سبب خلق تصویرهای سوزناک نمی‌شود و در حد حاشیه‌های عادی زندگی باقی می‌مانند.

جعفری علاقه‌و اصراری به رومانتیک‌کردن زندگی و شخصیت این زن ندارد. از دید او آن‌چه که قصه این زن را جذاب می‌کند آن است که سختی معیشت‌ و زندگی از دید او عادی‌است. ناله ندارد. برای سیرکردن شکم خود و خانواده‌اش باید نانش را از زیر سنگ دربیاورد.

علی‌رغم این عادی‌سازی شرایط، فیلم دارای صحنه‌هایی است که بخودی خود فضایی لطیف و رومانتیک خلق می‌کند. مثلا وقتی که زن و شوهر در کنار چراغ علا‌ءالدین دارندچای می‌خورند و دو تا جوجه کنارشان جیک‌جیک می‌کنند.

 یا صحنه آب‌دادن به سبزی عید توسط بانو. و جست و خیز نرم بزها بر بالای صخره‌های تیز و تند معدن. این‌ها فی‌نفسه فضا را تلطیف می‌کنند و به ما می‌گویند، قهرمان قصه ما یک زن است. نه یک پیکره مقوایی یا چوبی. همینطور بارش باران و خیس‌شدن محیط و ‌سنگ‌های خشن اطراف.

 این فیلم صحنه‌های خاص دیگری هم دارد. مثلا نحوه کوبیدن پتک بر سنگ توسط زن چنان است که گویی با هر ضربه پتک تکه‌ای از خشم خود بر جهان غدار را نشان می‌دهد. گویی پتک‌را نه بر سنگ بل‌بر جفای روزگارمی‌کوبد.

صحنه اول

در نمای بلند اول فیلم، قبل از تیتراژ، زن در تلاش و  تکاپو برای انداختن سنگ بزرگی است که صدها شگرد و مهارت لازم دارد. گاه مقابل سنگ است گاه پشت سنگ.

 از قلم و دیلم و پتک و زور بازو استفاده می‌کند. بالا و پایین‌ش را برانداز می‌کند. و هرلحظه دلهره این‌را داریم‌که نکند سنگ روی خود زن بیفتد.

خود همین نمای اول، به اعتباری، یک قصه کامل و تمام است. در حقیقت در بیست و چند دقیقه بعدی انکشاف و توسعه این نما را می‌بینیم. البته هنر تدوین هم این نوع صحنه‌ها را موثرتر و جذاب‌تر می‌کند.

جعفری اعلام می‌کند برای یافتن همکاری که تدوین اثر را به عهده بگیرد، مدتی وقت صرف شده و نهایتا اسماعیل منصف این وظیفه را به عهده گرفته.

می‌گوید برخی از قطعه‌های راش را به توصیه تدوینگر کنار گذاشته‌اند چون اثر را به حاشیه می‌برد هرچند تصاویری بسیار زیبا بودند. در تدوین نهایی تغییراتی نسبت به متن فیلم‌نامه به‌وجود آمد.

طبق برنامه و پلان اولیه؟

یکی از مخاطبان به دقت در اجزا و سکانس‌ها اشاره می‌کند و علاقمند است بداند آیا تمام سکانس‌ها و پلان‌ها طبق فیلم‌نامه و دکوپاژ اولیه برداشت شده؟

کارگردان به نکته جالبی اشاره می‌کند. او می‌گوید «فیلم‌نامه دقیقی داشتیم و تلاش این بود که مطابق آن پیش برویم. اما سینمای مستند اصول خود را دارد. مثلا از اول قرار بر این بود که شروع فیلم با یک نمای بلند باشد.

 اما این نمایی‌که درتدوین نهایی انتخاب شد، آنی نبود که در فیلم‌نامه بود و تصویرش هم گرفته شده‌بود. در راف‌کات‌های اولیه نمای اول یک چیز دیگر بود ولی نهایتا با نظر مشترک با تدوینگر از فیلم‌نامه عدول کردیم.

 یا مثلا صحنه رفتن زن با دیلمی در دست‌ به سمت معدن که باد در لباسش می‌افتد در فیلم‌نامه نبود، ولی گرفتیم و دیدیم به ایده اصلی ما کمک می‌کند و استفاده کردیم. لانگ‌شاتی جذاب که دورشدن زن را نشان می‌دهد.این طور می‌شود گفت که ایده فیلم‌نامه کاملا رعایت شده. ایده این بود که ما با زنی سروکار داریم‌که نانش را از زیر سنگ درمی‌آورد ولی نه یک قهرمان است نه یک بدبخت.

 انسانی عادی و شریف است که استواری خودش را دارد. بنابراین ما اصلا دنبال حاشیه‌ها نرفتیم هرچند که تصویرهای بسیار جذاب و هنرمندانه هم از آن حاشیه‌ها داشتیم. مثلا زخمی‌شدن پای زن را برجسته نکردیم. از آن مهم‌تر این‌که ما اصلا اصراری نداشتیم چهره کامل زن را نشان دهیم. ممکن بود این امر ایده ما را شخصی کند و در موضوع حل شود. که نمی‌خواستیم.

بَرد؟

کنجکاوی درباره نام فیلم هست. در عرف محل، برد یعنی سنگ و در ادب فارسی یعنی از دور ایستادن و دیدن. شاید همین دو معنایی این واژه استعاره خوبی برای مستند بود. موضوع فیلم سنگ است و زن.

«ما از دور این موضوع را با ایده استواری و پایداری نظاره می‌کنیم. وارد حریم شخصی طرف نمی‌شویم. چون هرکس تعبیر و نظر خودش را در مورد زندگی و لذت یا مصیبت دارد. ممکن است در یک روستای محروم جنوب کشور خوردن غذایی، ساده مثل نیمرو و نان، لذت لازم را به شخص بدهد ولی در نقطه‌ای دیگر برنج با خورشت بوقلمون هم کفاف نکند. مهم این است که شخص بهانه و وسیله‌ای برای لذت‌بردن از زندگی پیدا کند و پای زندگی بایستد. مساله در حد پژوهش و تحقیق نیست. بیان واقعیتی ملموس از زندگی یک شخص است که زندگی را دوست دارد و برای لذت‌بردن ازآن می‌کوشد، حتی اگر مجبور است سنگ از کوه بکند و با فروشش قاتقی بخورد».

سینما: فرم

مخاطبی با نگاه جامعه‌شناسانه به فیلم نگاه می‌کند. معتقد است در روستاهایی که راه‌های درآمد و توسعه بسته است، مثلا در مسیر خوزستان به کهکیلویه و بویراحمد، مردم به طبیعت رو می‌آورند. طبیعتی که محدود هم هست.

و به همین خاطر است که مثلا جنگل‌های آن منطقه درمعرض تهدید قرار می‌گیرند. اما ما در این فیلم بخش‌های زیبای طبیعت و رابطه انسان با طبیعت را می‌بینیم مثل ترکیب تصویر باران با کوه‌ و محیط اطراف ولی واقعیت آن‌است‌که همین باران برای این زن مصیبت است و اگر زیاد ببارد ممکن است خانه‌اش را خراب کند.

 کارگردان، از فحوای کلام مخاطب حدس می‌زند که او یا یک جامعه‌شناس است یا علایق این‌چنینی دارد. توضیح می‌دهد که «این نگاه بستگی دارد به این که آیا سینما را یک هنر می‌دانیم یا نه. تازه چه نوع هنری؟ درست است که فیلم برد و ساختار فرمال آن نشان از امید و زیبایی دارد، نه خشونت و زشتی. این خواست دقیق مستندساز است. به ما توصیه شد و امکاناتی هم پیشنهاد دادند که این موضوع‌را به‌صورت فیلمی بلند دوباره بسازیم. توصیه کردند تمام زیروبم زندگی خانم نصیری‌زاده را کنکاش کنیم، با خودش صحبت کنیم و نظر دور و بر او را هم بشنویم. برویم سراغ این‌که این نوع کار و شغل چه مزیت و سختی‌هایی دارد. ولی ما این پیشنهاد را نپذیرفتیم، چون علاقه نداشتیم گزارش تهیه کنیم. این کار را باید خبرنگار و برنامه‌ساز تلویزیون انجام‌دهد. کار مستندساز نیست.

ما بر روی یک موضوع مشخص، ایده خودمان را سوار کردیم. ایده ما برگرفته‌ از موضوع بود ولی تابع و عکسبرداری از آن نبود. ما در سینما به اصولی روشن و مشخص پای‌بند هستیم. از دید من سینما یعنی فرم. ولی فرمی که در خدمت محتوا باشد. شما اگر محتوایی را بدون فرم و ساختار سینمایی بیان کنید، آن‌اثر دیگر هنر نیست. یک گزارش است. ممکن است گزارشی موثر و دقیق هم باشد ولی سینما نیست. در فیلم برد ما دنبال سینما بودیم. ما در قالب فرم‌های سینمایی موضوعی را به تصویر کشیدیم که هم خاص بود هم عام. مستند بود و واقعگرا».

زنان و مردان

ممکن است برخی از مخاطبان این اثر آن را ستایش زن بنامند. ولی ایده فیلم این نیست.

به نقل از یکی از مخاطبان، در همان حوالی رامهرمز در روستای «سر آقا سید» ویژگی‌هایی از زندگی هست که در نگاه اول ممکن است انتظار زن‌سالاری در آن‌جا داشته‌باشیم. ولی چنین نیست.

گزارش مستند بَرد, گزارش مستند بَرد, موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان

در این روستا بسیاری از کارها را که ظاهرا باید مردان انجام دهند، به زنان واگذاشته‌اند مثل آوردن نمک از معدن اطراف روستا. بسیاری از کارهای کشاورزی را زنان انجام می‌دهند. و برخی از این‌ها مشترک بین زنان و مردان است مثل چیدن‌و جمع‌آوری گیاهان کوهی.

اما زن‌ها هستند که بلوط را از درخت می‌چینند، آرد می‌کنند و نان می‌پزند. و خیلی کارهای دیگر. تساوی در کار وجود ندارد و سهم زنان بیشتر است ولی این مردان هستند که فرمان می‌رانند. و این یک تلخی است.

اسکار مستند کوتاه

این را نیز بدانیم که فیلم بَرد نامزد جایزه «اسکار مستند کوتاه» شد. شاید اولین و آخرین مستند کوتاه ایرانی است که به آکادمی اسکار معرفی شد.

 هرچند مسیر بعدی طی نشد چون باید هزینه‌هایی پرداخت می‌شد که امکان نمایش آن در آمریکا فراهم شود و تبلیغ‌هایی صورت پذیرد که از عهده فیلم‌ساز خارج بود.

 هرچند عموما اسکار و خیلی از جشنواره‌ها و جایزه‌های دیگر طالب آثاری هستند که چهره غم‌بار ایران را نشان دهد ولی این فیلم چنین نبود و روایت استقامت، کار و تلاش بود.

با این‌حال، به آکادمی اسکار معرفی شد و در خیلی از جشنواره‌های دیگر هم به نمایش درآمد و مقبول افتاد.

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx