

بیست و هفتمین شب فیلم/ ۱۵ دی ۱۴۰۰ خورشیدی
وحید حسینی، فرهیخته همدانی سینمای مستند، علاقمندبه مستند بهروش مصاحبه است. میگوید: «کارهای مصاحبهمحور را بیشتر میپسندم. تمام فیلمهایم مصاحبهمحور است و در میان این آثار، «بزم رزم»کاملترینشان است». او اضافه میکند که مصاحبهگرفتن چندان کار سادهای نیست. بر خلاف ظاهر، پیچیدگیهای زیاد دارد. «مصاحبه باید گرم و گیرا باشد. خودمانی باشد. البته دقیق و درست باشد. این نوع مصاحبهها با تدوین خوب، تبدیل به مستند معتبر و قابل اعتنا میشوند».
به گفته کارگردان، فیلم بزم رزم، بهخاطر موضوع و دوره زمانی اتفاقات آن، «ترکیبی از مصاحبه و آرشیو است. طبعا مصاحبههای زیادی را ضبط کردیم ولی در نهایت با حذف و تعدیل لازم، به همین مستند ۱۲۸ دقیقهای رسیدیم».
حسینی اضافه میکند، در مجموع، از نتیجه کار راضی است. استقبال از فیلم خوب بوده و در نمایشهای «هنر وتجربه» یک سال روی پرده بوده و در مجامع و محافل هم به نمایش درآمده و واکنشها عموما مثبت بودهاست.
محدثه گلچین عارفی، تدوینگر فیلم، به پیچیدگی موضوع فیلم، از زاویهای دیگر اشاره میکند. «هم موضوع وسعت و جوانب مختلف داشت، هم تعداد آدمها زیاد بود و هم دوره زمانی موضوع مستند زیاد بود.
از سال۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷٫ مجموع این عوامل سبب میشد نیاز به تمرکز بالاییدر تدوین باشد. ولی چون در اغلب صحنههای مصاحبه و فیلمبرداری با وحید همراه بودم، توانستم با تمرکزبالا، تدوین را به انجامی که کارگردان میخواست برسانم. امیدوارم البته!»
نظمِ تدوین
یکی از مخاطبان که از دیدن فیلم سر شوق آمدهبود، از اینکه با این فیلم توانسته اتفاقات موسیقایی آن دوره پرتلاطم را مرور کند، از کارگردان تشکر کرد و فیلمرا سندی برای آیندگان دانست.
مخاطب دیگری، به نظمِ تدوین مورد نظر کارگردان اشارهکرد و پرسید مبنای تدوین چه بوده؟ نظم تقویمی و کرونولوژیک مدنظر بود یا نظم موضوعی؟ در جاهایی از فیلم این نظم، انگار، گم میشود و مخاطب نمیداند با زمان پیش برود، یا با افراد مصاحبهشونده موضوع را پی بگیرد یا با موضوعات مختلف.
تعداد افراد زیاد است و هریک با نگاه خودش به موسیقی آندوره مینگرد. و به ویژه آنکه فیلم به اپیزودهایی تقسیم شده که هر یک نام گوشهای از دستگاههای موسیقیرا دارندکه قطعا اشاره به بنمایه آن اپیزود دارند.
کارگردان این پیچیدگی را قبول دارد. اما بر وجود نظم هم تاکید میکند. میگوید «گروههای مختلفی بودند که در طول سالها به صورت پراکنده کار میکردند.
اگر تقویمی کار میکردیم، فیلم خیلی آشفته میشد. تصمیم گرفتیم موضوع را مبنا قرار دهیم. در این نظم، البته، ظرایفی بود. تصویر و حرفهای فیروز برنجان که لحن آواز و موسیقیش تا حدودی به پاپ نزدیک بود درجای خودش نشست وموسیقی استاد ریاحی در جای خودش. در عین حال علاقمند بودیم تمام شاخههای موسیقی رزم را تا حد ممکن پوشش بدهیم. از مارش تا نوحه و سرود.
با اینحال، از نظر زمانی هم نظمی به وجود آمد که میتوانیم تقویمیبودن نظم را هم بپذیریم. فیلم با مارش نظامی «شهریار»شروع میشود، همان مارشی که نامش عوض میشود و با نام«حمزه» در سالهای اول انقلاب نواخته میشود و با قطعه شورانگیز تمام میشود. با این شروع و پایان، تا حدزیادی دوره مورد نظر را تعریف کردیم و پیام را هم رساندیم»
اثری چندلایه
مخاطبی که به گفته خودش فیلمنامهنویسی خوانده و تخصص زیادی در موسیقی ندارد، نگاه ویژهای به این مستند دارد.

ضمن تمجید از کارگردان و تدوینگر فیلم که اثری خوشساخت و قوی ارائه کردهاند، از چندلایهبودن فیلم حرف میزند. اثریکه «احساسات عجیبی را بیدار میکند. علاوه بر حس نوستالژیک به موسیقی آن دوره و سرنوشت آن موسیقی، لایه قوی دیگری هم دارد که سرنوشت یک ملت است.
در فیلم شاهد فراز و نشیبهایی هستیم که در پس این اتفاقات موسیقی قرار دارند و تاثیر عمیق و شدید خود را بر موسیقی میگذارند.
این چندلایهبودن گاه چنان عمق پیدا میکند که آدمی به پرسشهایی از نوعِ هستیشناسی میرسد. اینکه آن بنیانها که سبب چنان برخوردهایی با موسیقی میشد، امروز چه سرنوشتی دارند. نکته مهمی استکه شخصیتیعزیز، پشت دوربین کارگردان مینشیند و میگوید «اثر موسیقایی مهمی را که خیلیدوستش میداشتم ممنوع کردم!اشتباه کردم، شایدهم نه، اشتباهنکردم!» این حرف وسخنها خیلی حساس و پرچالش هستند.
آدمیکه برخلاف میلخود یک اثر موسیقایی راممنوع و سانسور میکند و بعد از چهل سال، تازه متوجه میشود چه کرده. و احیانا پشیمان است».
در تاریخ و سرنوشت یک ملت، از این برههها به ندرت پیدا میشود که آدمی شاهد دگردیسیهایی در شخصیت افراد میشودکه باورکردنش بسیار سخت است. چون از یک جهت سبب خوشحالی است این دگردیسی، و از جهتدیگر سبب حسرت و خسران تاریخی.
در این مستند نکتههای عجیبی هستکه باورکردنش امروز سخت است. به گفته شاهنگیان، که ممیز ارشد موسیقیدر رادیو و تلویزیون آنسالها بود سرود معروف «خمینی ای امام» دو سال در توقیف بود و دلیل این بود که کلمه «مجاهد» در وصف امام داشت.
امروز، واقعا سخت است باورکردن این دادهها. در اینمستند کامکار از تجربه دفزنی به افراط سخن میگوید چون در آن سالها، دستگاه ممیزی «تمبک» را ممنوع کرده بود و به جایش دف را گذاشتهبود.
واقعا، وقتی حال و هوای آن سالها با دیدن چنین فیلمها و مستندهایی مرور میشود، آدمی تصور میکند در جهان دیگری میزیستهایم. در جهانی که برای جا به جا کردن و همراهداشتن ساز باید جواز میداشتیم.
بالاتر از این زمانه!
مخاطبی از کارگردان پرسید «چه میخواستید بگویید و نختسبیحو نقطهثقل اثر کجاست. آیا هدف، گزارش یک دوره است؟ اینکه ما دورهای از حیات مدنی و فرهنگی جامعه را بشناسیم، مغتنم است ولی این کار ارزش خاص سینمایی ندارد.
میتواند یک رپرتاژ تصویری یا حتی مکتوب باشد. آنچه که مهم است استفاده از زبان و ابزار سینما است. سینما باید درام و قصه داشتهباشد.
درست است که مستند لزوما نباید قصهای و روایتی داستانی داشته باشد اما باید از ابزار و عناصری که آن را از یک گزارش تصویری صرف متمایز میکند، استفاده کند. در این مستند، ما این درام را حس نمیکنیم که البته شاید ناشی از کمتوانی زیباییشناسی و هنری مخاطب باشد. شاید هم ناشی از تعدد افراد و تمها و اپیزودها در طول مستند است. آیا چنین است؟
کارگردان اثر، نظر متفاوتی دارد. «نقطه ثقل در این مستند وجود دارد. روی دو موضوع تاکید شده و مانور داده میشود: ایران، موسیقی.
در تمام لحظههای فیلم تلاش شده سرنوشت این دو مقوله مورد غفلت قرار نگیرد. از آن مهمتر، ارتباط این دو هم مورد غفلت نیست. میخواستیم نشان دهیم که موسیقی هم از جهت خود موسیقی مهم است هم از این جهت که جامعه ایران نمیتواند بدون موسیقی تصور شود.
این دو موضوع محوری در این مستند، درگیر دو رویداد بزرگ هستند که قطعا بر تمام شئون و وجوه آن اثرگذار بوده: یکی انقلاب، دیگری جنگ. فیلم میکوشد راز بقا و رمز عبور این دوموضوع از این دو واقعه را به تصویر بکشد.
به زعمِ ما، آن آهنگسازی هم که امروز در تکهای از فیلم از اشتباههای خود سخن میگوید، در آنسالها، ضدموسیقی نبود.
موسیقی لطفی و شجریان را بهخاطر خود این بزرگان ممنوع نکرده، تصورش این بوده که راه نجاتی برای آن دارد و با شگردهایی میتواند کمک کند تا کاروان موسیقی ایران از این گردنه به سلامت عبور کند.
احتمالا قصد خوبی داشت. چرا که خود نیز از قبیله همین هنرمندان بود.
«بیترانه، هرگز»
این گپ و گفت صمیمانه بین کارگردان، تدوینگر و مخاطبان آن، در نهایت به یک نتیجه روشن اشاره داشت.
بدون موسیقی، هویت یک کشور، از جمله ایران، ناقص است.
در این فیلم میبینیم که موسیقی و موسیقیدانهای آن دوره چه تقلایی برای زنده و پایدارماندن دارند.
این انرژی و نیرو را از مخاطبانشان میگرفتند. موسیقی را برای «هیچکس» نمیساختند.
اثر را باید مردم میشنیدند و تاثیر میگرفتند. ناظم حکمت شعری در ضرورت هنر و موسیقی در زیست آدمی دارد. میگوید (مضمون) بدون آدمها میتوانم زیست، بدون ترانه هرگز.
بهرام دبیری هم در کتاب «آدمها و افسانهها» میگوید فرض کنید فیلم نیست، تئاتر نیست، نقاشی نیست، موسیقی و شعر نیست. پس در برهوت زندگی میکنیم.
زندگی انسان بدون هنر، قابل تصور نیست. داستان موسیقی و ایران هم چنین شکلی دارد. مگر میشود ایران موسیقی نداشته باشد؟ شدنی است اصلا؟
مستند «بزم رزم» نمایش نیرو و تلاش اهالی موسیقی است برای زنده نگه داشتن موسیقی.
سرآخر این موسیقی است که پیروز است.
وقتی قطعه شورانگیز، پس از سالها حرمان در تالار رودکی اجرا میشود و تفنگ بهدستها هم به عنوان حافظان نظم و نظام در انتهای سالن نظارهگر اجرا هستند،
سرآخر، همانها نیز دست و بازوی خود را کرسی کرده چانه بر آن نهادهاندو مسحور موسیقی هستند. این جادوی موسیقی است.
تمام پیام و حرف این مستند در همین نکته ظریف است. آنچه که در نهایت پیروز است، موسیقی است و ایران. این هردو در دورههای مختلف، بلاهای زیادی دیدهاند.
زخم و ضرب فراوانی خوردهاند، ولی هنوز سرافرازانه حضور دارند و فخر جامعه بشری هستند. با هر نگاهی، فیلم مستند «بزم رزم»، با دادههایی که ثبت کرده، یک سند تصویری از روزگاری حساس برای موسیقی و ایران است و در حافظه تاریخ خواهدماند.

سید وحید حسینی
سیدوحید حسینی، متولد ۱۳۶۳ همدان، کارشناسی کارگردانیِ سینما از دانشگاه سورهتهران و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد تهران دارد. عضو پیوسته انجمن مستندسازان سینمای ایران و انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستندتهران است. بخشی ازآثاراو: «همهچیز درباره الی»؛ «قصه ترمه»؛ «بزمِ رزم»؛ «رژیستور عقبِ مخاطب میگردد»؛ «من، اکبراعتماد، اتم میشکنم» پرتره دکتر اکبر اعتماد، موسس سازمان انرژی اتمی ایران؛ «آن معلمِ بیاستاد» پرتره علی حاتمی؛ «منِ او»؛ «دست به مهره»؛ «صوفی»؛ «پهلوانِ رنج»؛ «آوازِ باد وباران»؛ «آنها»؛ «مسجد جامع همدان». آخرین اثر او با نام «هنگامۀ ارکستر مجلسیِ سارها به رهبریِ قباد شیوا» در جشنواره سینما حقیقت ۱۴۰۰ به نمایش درآمد که مستندپرترهای است درباره زندگِ آثار و منش هنری قباد شیوا. گرافیست بنام ایرانو همشهری کارگردان!. در انتظار دیگر آثار این هنرمند و آرزوی توفیق روزافزون برای او.
این اثر عالی و تاثیرگذار است، سالیان قبل دو بار دیدم و باز هم مشتاقم ، وحید حسینی مستند ساز بی نظیر و شخصیت دوست داشتنی هستند.
[…] گزارش نشست بعد از اکران […]