سلام
شهر جایی است برای زندگی. برای خلق خاطره. برای باهمبودن و باهم زیستن. شهر قصه دارد. قصههایی ازخودش برای ما و از ما برای دیگران. شهر اگر قصه نداشتهباشد، روح ندارد. حس ندارد. در شهر هر محله و هر خانه هم قصه خودش را دارد. با این قصهها است که خاطرات ما از شهر شکل میگیرد. پس ما نیاز داریم در شهر و در کوچه و خیابان شهر همدیگر را ببینیم و لحظههایی کنار هم بنشینیم و خاطره بگوییم و خاطره بشنویم. بهاینخاطر در شهر باید مکانهایی باشد که ما را دعوت به مکث و تمدد کند. یعنی فضاهایی که شأن مکان دارند و حس تعلق به شهر و محله ایجاد میکنند.
خانههای تاریخیو عمارتهای فرهنگی شهر از بهترین مکانها برای دورهمنشینی و تولید خاطره است. این مکانها به دلیل قصهها و تصویرهایی که در دل خود دارند، امکان تجدید خاطره و مرور گذشته را دارند و همینها نقطه شروعی است برای تداوم گفت و شنید و گذاشتن قرارهای تازه.
در عرف و ادبیات شهرسازی، به این فضاها و مکانها «فضای شهری» میگویند. فضاهایی که برای برآوردن نیاز مادی و اولیه شهروندان، بلکه برای رفع نیازهای غیرمادی و متعالی مردم هستند.
مردم برای خرید روزانه و مایحتاج عمومی به این فضاها نمیروند. اجبار و الزامی برای رفتن به آن فضاها نیست ولی مردم برای گذران ساعاتیاز اوقات فراغت خود به آنجا میروند. برای لذت بردن از لحظهها و زندگی. انواع پارکها و باغهای شهری از این دسته فضاها هستند. حال اگر در این فضاها اتفاقی فرهنگی هم بیفتد شأن مکان از «فضای شهری» به «عرصه شهری» ارتقا پیدا میکند.
در عرصه شهری، مردم صرفا برای تفریح و گذران وقت فراغت نمیروند، با انتخابی پیشین برای تجربه یک رویداد فرهنگی یا هنری میروند.
به همین خاطر، خانهها و عمارتهای تاریخی و عرصه و محوطههای باستانی نقش موثر فرهنگی دارند و عرصه شهری به شمار میروند. هرچه بر تعداد چنین فضاها و عرصهها افزوده شود، هرچه بر تمایل مردم برای تجربه این عرصهها افزوده شود، مدنیت و شادابی شهر بیشتر میشود.
بدین ترتیب، مرمت و احیای یک عمارت تاریخی و تبدیل آن به کاربری عمومی نه تنها خدمتی به حفظ و احیای مواریث تاریخی و فرهنگی است، بلکه گامی موثر در ارتقای سرزندگی شهری و اعتلای فرهنگ شهروندی است.
فرهنگ شهروندی وقتی رشد و شکوفا میشود که پشتوانه مدنیو تاریخی داشتهباشد. ریشه داشتهباشد. آثار تاریخی این استعداد را دارند و حضور در آنها حس اعتماد به نفس را در مخاطب تقویت میکند. خوشبختانه درسالهای اخیر میلبه احیای خانههای تاریخی از یک سو و بازدید و استفاده از این فضاها از سوی دیگر، در جامعه رشد پیدا کرده موج نوین و محترمی به وجود آمده. روند تخریب و تسطیح این خانهها کند شده و روزنه امیدی برای احیا وجود دارد.
نوشتهی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۰۵