سلام
یک گزاره معروف هست که میگوید «شهر ساخته نمیشود، زاده میشود». یک نکته بسیار مهم در این گزاره وجود دارد. برای اینکه شهری در نقطهای از عالم داشتهباشیم، صدها و هزارها پیششرط و اتفاق باید باهم جور شوند تا آن شهر بهوجود آید. صرف اینکه مدیر یا یک برنامهنویس تصمیم بگیرد در فلانجا شهری بهوجودآید کافی نیست که هیچ، خطرناک هم هست. تجربه چندین دهه ما در ایران در راهاندازی شهرهای جدید گواه این ناکامی است. دلیل لغزیدن به چنین ورطهای از آنجا آغاز میشود که برخی مدیران و برنامهریزان ما شهر را ترکیبی از چند خیابان و چندین ساختمان میدانند. تصوری بهغایت اشتباه و نادرست. رکن اصلی یک شهر انسان و روابط انسانی است. شهر حاصل کار انسان بر روی طبیعت است که نتیجهاش میشود محیط مصنوع. بنابراین باید رفت به سراغ نطفههای مدنی و انسانی در شهر و آبادی و آن را شکوفا کرد. برای وضوح بیشتر کلام، میتوان به همین محله اودلاجان ارجاع داد. در اینجا با تمام افتوخیزها هنوز شعله زندگی روشن است. هنوز هویت دارد. پیشینه دارد و بین اهالی اصیل باقیمانده در محله هنوز تعصب و تعلق مکان وجود دارد. اگر قرار است برنامهای برای اسکان در شهر اندیشیده شود باید کانونهایی مثل اودلاجان تبدیل به پهنههای مدنی امروزی شوند. در این کانونها بهراحتی میتوان روابط همجواریو همسایگی را تعریف و تمرین کرد.
اینجا نطفه لازم برای زایش یک کانون شهری وجود دارد. اما باید کمی دورتر را هم ببینیم. زمانی را ببینیم که تهران ما در جنگلی از آهن و بتون، بیش از امروز دارد به خفگی نزدیک میشود. به زمانی بیندیشیم که کودکان امروز و بزرگسالان آینده این شهر دربهدر دنبال شناسنامه شهری خود میگردند تا هویتی برای خود بسازند. کاری نکنیم که در آن زمان حسرت کارهای امروز را بخوریم. آن زمان چندان دور نیست. امروز بسیاری از کسانی که در دوسه دهه گذشته، یا در مسند مدیریت شهری یا در مقام شهرساز و برنامهریز شهری حکم به تخریب بافت تاریخی شهرها زدهاند پشیمان هستند و به سختی و شرمندگی در پی جبران مافات هستند. حتما، هرچه زمان بگذرد این پشیمانها بیشتر خواهندشد. دنیا در همه وجوه خود، متاسفانه، به سمت سترونی میرود و در چند دهه آینده تنها مستمسک مردم برای دادن آرامش بهخود و دیگران، قطعا، آویختن به سجل تاریخی خواهدبود. آن زمان را ببینیم و سجل خود را مخدوش نکنیم. اودلاجان ظرفیت فراوانی برای یک نوزایی قوی و مهم دارد. هنوز شالوده مدنی و حتی کالبدی آن وجود دارد. هرچه در محله میگردیم و هرچه در میان اهالی آن پرسه میزنیم رگههای تند و نیرومند مدنی تازهای را مییابیم. این مدنیت هرگز جفا به محله را نخواهدبخشید. جفاکاران را هم نخواهدبخشید. پس با محله همآوا شویم و حرفش را گوش کنیم. کمکش کنیم سر پا بایستد انشاالله.