سلام

در روایتِ «دارالخلافه ناصری» با تبختر گفته می‌شود «اعلیحضرت شاهنشاهی کلنگی از نقره به دست مبارک بر زمین زد» و بعد هم خبر می‌دهد که «برج و باروی شاه‌طهماسبی و دروازه‌های تاریخی قلعه طهران یکی پس از دیگری فروریخت و در پی آن تمام استحکامات دفاعی و باستیون‌ها نیز خراب شدند. خندق‌های قدیمی که شاهد نبردهای افغان‌ها، افشاریان، زندیان و قاجاریان بود، با سنگ و آجر و خاک‌های همان برج‌وباروهای کهن پر شدند و بر روی آن‌ها خیابان‌ها و کوچه‌های جدید امتداد یافتند». تصورش را بکنید اگر چنین نکرده‌بودند و توسعه شهر را با حفظ همان‌ها انجام می‌دادند، الان تهران چقدر جاذبه تاریخی داشت. شاهان قاجار که متاسفانه بزرگ‌ترین هنرشان حرمسراسازی و تفریحات شخصی و مبتذل بود، قطعا سواد و خرد درازمدت برای شهر و آینده‌اش نداشتند. اگر از آن‌ها انتظاری نیست، حداقل از خودمان که انتظار هست برای حفظ ارزش‌های تاریخی و معماری شهر. پس چرا خود ما در جهانی با این همه ارتباط و بده‌بستان فرهنگی ارزش‌های تاریخی و معماری شهرهای تاریخی‌مان را پامال می‌کنیم؟ لازم هم نیست فرافکنی کنیم و تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم. در این تاراج ارزش‌ها همان قدر که دولت و شهرداری مسئولیت دارد، تک‌تک مردم هم دارند. همان‌قدر که بازار و واسطه نقش دارد، معمار و شهرساز هم نقش دارد. همه ما مسئولیم و هیچ‌کس مصونیت ندارد.

اگر شاهان قاجار شالوده تاریخی تهران را به هم نزده‌بودند، اگر دولتمردان پهلوی و دیگران، برای سهولت تردد سواره و توسعه شهر راه‌حل‌های منطقی و درستی انتخاب کرده‌بودند امروز تهران شهری زیبا و با امنیت بیشتر بود. با تخریب‌ها و خیابان‌کشی‌ها نه تنها هویت تاریخی شهر از بین رفت، ایمنی خاطر و تعلق ذهنی به مکان هم از میان رفت. مردم در هر نوسازی کلان شهری احساس آوارگی مدنی می‌کنند. این موضوع، به‌ویژه، وقتی حادتر می‌شود که پس از قلع و قمع آثار و بافت تاریخی، مدت‌ها خرابه‌ها در برابر چشم مردم قرار می‌گیرد بی‌آنکه اتفاقی بیفتد. در اولین قلع‌وقمع بزرگ سده‌های اخیر که همان گسترش تهران از حصارصفوی به حصارناصری باشد، بیش از پانزده‌سال خرابه‌هاو ویرانی‌ها بر جا بود وتبعات و ناامنی‌های خاص خود را داشت. در تاریخ نزدیک‌تر هم وقتی خیابان پامنار را کشیدند تا دو دهه بعد هم نه خرابه‌ها جمع شدند نه اجازه ساخت و تعمیر به مردم دادند. و در همین اواخر هم دو دهه است که بخش میانی اودلاجان تخریب‌و تسطیح شده، شان و منزلتش از بین رفته و خبری از هیچ اقدامی نیست. این اقدام‌ها هیچ کمکی به انسجام مدنی جامعه نمی‌کند و احتمالا نتیجه عکس دارد و سبب بزه اجتماعی و خلاف فردی می‌شود. بیایید تاریخ‌مان را مرور کنیم. از رویدادهای تلخ آن پند بگیریم، جامعه و شهر را تکه‌پاره نکنیم.

بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۲۹

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx