نودودومین شب فیلم/ 24 آبان ماه 1402 خورشیدی
«مهرجویی، کارنامه چهلساله» از مانی حقیقی، در نودودومین شب فیلم خانهاردیبهشت اودلاجان نمایش دادهشد.
فیلمی که قریب به ده سال پیش ساختهشده و در قالب اتوبیوگرافی میگنجد تا پرتره. در این مستند تصاویری از سالهای «خوش» (به گفته مستند) قدیم وجود دارد که حلقه دوستی بزرگانی چون داریوش شایگان، سهراب سپهری، گلی ترقی و نادر نادرپور را تعریف میکنند. مستندساز با آوردن این تصاویر علاقمند است به مخاطب خاطرنشان کند داریوش مهرجویی هنرمندی است که سبقه فرهنگی عمیق دارد و بنابراین باید انتظار داشتهباشیم فیلمهایش هم پشتوانه مبانی نظری داشتهباشد. و در غالب فیلمهای او این انتظار برآورده میشود. اما در مورد مستند مهرجویی موضوع ممکن است فرق کند.
این مستند را مهرجویی نساخته، کار مانی حقیقی است. درست است که از نظر اصولی نمیتوان به فیلمساز حکم کرد که کار را از کجا شروع و به کجا ختم کند، ولی حتما میتوان انتظار داشت که عنوان فیلم مطابق روایت آن باشد. با این همه، حداقل حاصل تماشای این مستند حسرتی بود که امروز داریم: چرا داریوش مهرجویی دیگر در میان ما نیست؟ آن هم با چنان رفتنی!
سینما با نامِ او گره خورده!
در غیاب عوامل فیلم، هارون یشایایی سخن گفت. او سالها در کنار مهرجویی بود. تهیهکننده دو اثر مهم مهرجویی یشایایی است: اجارهنشینها و هامون. پس دور از انتظار نیست او حرفهای زیادی برای گفتن داشتهباشد. به باور او «سینمای ایران بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب، با نام داریوش مهرجویی گره خوردهاست. او بیشترین سهم را در شناساندن سینمای فاخر و قابل اعتنا ببه مردم داشت».
در اینجا یشایایی به تاثیر فیلمهای برجسته مهرجویی چون گاه و دایره مینا اشاره میکند و معتقد است «حتی میتوان گفت مهرجویی به ادبیات هم خدمت بزرگی کرد. او بهترین اقتباسگر سینمای ایران است. هم وقتیکه گاو را ساخت و هم وقتی که «بانو» را.
دلیل این موفقیت آن است که داریوش مهرجویی هم زبان و ادب فارسی را خیلی خوب میدانست هم دستی در نویسندگی و ترجمه داشت. آثار مکتوب او امروز بخشی از ادبیات سینمایی کشور است».
در این مستند هم شاهد همنواییهای او با بزرگان فلسفه و ادب هستیم. برای یک هنرمند بسیار مهم و باارزش است که در کنار خود فیلسوف و قصهنویس و شاعر داشتهباشد. او این ارزش و نعمت را در خلق آثار سینمایی خود به کار بست.به همین خاطر است که وقتی هامون به نمایش بسیاری از مخاطبان فیلم با آن همذاتپنداری کردند. انگار زندگی خودشان را بر پرده سینما میدیدند.
این نکته را هارون یشایایی مورد تاکید قرار میدهد و میگوید «مهرجویی مردم را دوست میداشت. آدم تکبعدی نبود. باز بود و پذیرای منطق. تجارب خود را با همه در میان میگذاشت و از تجارب همه استفاده میکرد. حتی در مواردی دیالوگ را با مشورت اطرافیان تغییر میداد که در فیلم خوب جابیفتد».
در اینجا یشایایی به تجربه خود در تهیهکنندگی فیلم اجارهنشینها اشاره میکند و انعطافپذیری او را مورد توجه قرار میدهد. «در سکانسی از فیلم که از شاهکارهای سینمای ایران است، مخازن آب از طبقه سوم ساختمان باز میشوند و آدمها و وسایل را با خودشان از پلکان به پایین میآورد. کار خطرناکی بود و ممکن بود هرلحظه اتفاق ناگواری بیفتد و به همین خاطر علاوه بر ماشین آتشنشانی دو آمبولانس با تیم کامل پزشکی را هم در کنار ساختمان مستقر کردهبودیم.
با این همه خیلی نگران بودیم و حتی پیشنهاد کردیم از خیر این قصه بگذرد. مهرجویی معتقد بود اتفاقی نمیافتد و برای اطمینان خاطر تیم اعلام کرد یکبار خودش در معرض سیل آب در پلکان میایستد و با آب پایین میآید و اگر همه دیدند که اتفاقی نمیافتد، برداشت اصلی را انجام دهیم. چنین هم شد. او رفت بالای طبقه دوم و فرمان داد آبها را باز کنندو در میان آب خروشان به کف کوچه رسید. سپس برداشت اصلی انجام شد»
فراستِ لازم برای نقد!
یکی از شاخصهای فیلم «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» حضور و حرفهای مسعود فراستی در فیلم است که تمام فیلمهای مهرجویی را تخطئه میکند. مانی حقیقی اجازه داده او در مورد فیلمهای مهرجویی تک به تک اظهار نظر کند. تداوم حرفهای او در این فیلم، ویژگی بزرگی که دارد آن است که این منتقد پر سر و صدای سینمای ایران، قالب شخصی و ایدئولوژیک دارد و همه آثار را با آن میسنجد و حتی کلمات مشابهی هم برای توصیف و نقد خود میآورد. مثلا مکررا از «کاریکاتوریزه» شدن فلان اثر خارجی در فیلم مهرجویی یا فلان مشرب فلسفی در این آثار استفاده میکند. در کنار او کسان دیگری هم هستند که به روشی نظاممند به آثار مهرجویی نگاه میکنند.
هوشنگ گلمکانی از آن دسته منتقدان است که دقیقا با متر و مقیاس سینما به اثر نگاه میکند نه با مقیاس فردی و مشربی خویش. به همین خاطر اگر درباره «هامون» لب به ستایش میگشاید، «لیلا» را باورپذیر نمیداند و نه مرد و نه زن قصه را واقعی میداند.
در کنار این دو منتقد، مجید اسلامی هم هست که خیلی وفادارانه در مورد داریوش مهرجویی صحبت میکند. علاقه خاصی به مهرجویی دارد و تعابیر دلنشینی از فلسفه فیلمهای او را به دست میدهد. درمجموع، انواع گرایشهای موافق و مخالف را در این مستند داریم. ولی طبیعی است که وزنه موافقان در یک اتوبیوگرافی به نفع موضوع بچربد. اکثر آنهایی که درباره مهرجویی حرف زدهاند، عموما موافقان هستند.
ضد زن؟
زندهیاد احمدرضا صدر، ورزشی و سینمایینویس، که در این مستند حضور دارد، معتقد است داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی، اصولا، ضد زن هستند. غیر از این نمیشود.
این حرف در میان مخاطبان اثر بازتابهای متفاوت دارد. برخی معتقدند مهرجویی شاید تنها کارگردان سینمای ایران است که این همه فیلم با محوریت زنان ساخته: سارا، لیلا، پری و بانو. در دیگر فیلمهایش هم نگاه منفی نسبت به زن ندارد.
استدلال این مخاطبان, عموما، بر شخصیت سارا است که استقلال شخصیتی خاص خود را دارد و در انتهای فیلم، پس از تلاشهاییکه برای نجات شوهر از زندان انجام میدهد و شوهر را آزاد میکند، چمدانش را میبندد و شوهر و خانه را رها میکند. این یعنی زن ایرانی میتواند نه تنها گلیم خودش را از آب بکشد، بلکه شوهرش را هم از زندان آزاد کند. و این شهامت را دارد که دیگربار زیر زور و ستم شوهرش نباشد و چمدانش را ببندد و راهش را بکشد و برود.
با اینحال، یکی دیگر از مخاطبان معتقد است مهرجویی در آثار خود زنان را در موقعیت ضعیف تصویر میکند. زنان فیلمهای مهرجویی زنان قوی نیستند. ضعیف هستند. بیشتر ظلمپذیر هستند تا مبارز و جنگنده. در این رابطه به فیلم «بمانی» هم اشاره میشود. داستان دختران جوان ایلامی که به خواست خانوادهها تن به ازدواج با پیرمردان پولدار میدهند و برای رهایی از این ازدواج دست به خودکشی آن هم خودسوزی میزنند.
درست است که این رویداد به صورت واقعی و عریان در این منطقه وجود دارد و تبدیل به عارضه اجتماعی شده، شاید قهرمان مهرجویی میتوانست بهجای خودسوزی به جنگ این ظلم برود. چرا خودش را بسوزاند؟ چرا آن پیرمرد یا خانواده را نسوزاند؟ چرا فرار نکند؟ شاید به این دلیل «صدر» مهرجویی را ضدزن میداند.
ملودرام شکست
در جریان بحث، صحبت از فیلم سنتوری میشود و برخیاز مخاطبان آنرا فیلم موفقی نمیدانند. در مقابل یکی از مخاطبان که مستندساز هم هست، معتقد است فیلم سنتوری در ژانر ملودرام شکست ساختهشده و ذات چنین فیلمهایی اقتضا میکند شخصیت داستان دچار شکست سنگین شود و در نهایت دچار تغییر و استحاله شود.
با اینحال، همین مخاطب هم حاضر نیست این فیلم را جزو آثار برجسته مهرجویی قلمداد کند. همانگونه که مخاطبی دیگر به فیلم دیگر مهرجویی به نام «نارنجیپوش» اشاره میکند و آن را فاقد ارزشهای سینمایی در قواره مهرجویی میداند.
در این میان، یکی از حاضرین در جلسه، معتقد است در کارنامه بزرگان سینمای ایران، شاهد نوعی افول هستیم. اگر فیلمهای اول مهرجویی را با فیلمهای آخر او مقایسه کنیم این افول را متوجه میشویم.
همین طور مسعود کیمیاییکه از«بیگانه بیا»و «قیصر» به فیلمهایی رسیده که اصلا قابل قیاس با آنها نیستند. در این میان شاید مورد ناصر تقوایی استثنا باشد. او در اوج، خود را کنار کشید و دچار تکرار نشد. به جرات میتوان گفت همه آثار ناصر تقوایی قابلیت ثبتشدن در فهرست آثار برتر را دارند.
این بحث را بسیاری از علاقمندان سینمای ایران قبول دارند که ناصر تقوایی وداریوش مهرجویی دوکارگردان بزرگ سینمای مولف ایران هستند. شاید بهتر میبود مهرجویی آخرین فیلمهای خود را نمیساخت تا در اوج میماند. کارهای اول مهرجویی، بخواهیم یانه، شاهکارهای سینمای مولف ایران هستند.هریک از آنها فلسفه و اعتبار خاص خود را دارند و در تاریخ سینمای ایران ماندگار خواهندبود. یاد و خاطرهاش همیشه گرامی باد.
فیلمنامه؟
چند نفر از مخاطبان مستند «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» معتقد بودند این فیلم ساختار محکم ندارد و مبتنی بر یک مصاحبه شخصی با مهرجویی است. و به همین خاطر تصویری کامل از این کارگردان بزرگ به دست نمیدهد. یکی از مخاطبان، در این ارتباط، معتقد است این اتوبیوگرافی بر اساس فیلمنامه ساخته نشده و به همین خاطر حتی دکوپاژ هم ندارد.
از سوی دیگر، مانی حقیقی فیلمسازی است که اصولا کارهایش در حوزه مستند نیست. به همین خاطر، احتمالا، تلاش نشده اثر شکلوشمایل کامل یک اثر مستند را داشتهباشد. هرچند در معرفی تدوینگران مستند از بهمن کیارستمی هم اسم برده شده و قاعدتا باید او میتوانست شکل فیلم مستند به این مصاحبه بدهد، ولی، عملا چنین نشدهاست.
مخاطب دیگری، نبود ساختار واحد در این مستند را بی ارتباط با سلیقه عمومی مهرجویی نمیداند. در مواردی بسیار بازیگران را جابجا میکرد یا دیالوگ را عوض میکرد. ولی همه این تغییرات را در جهت ارتقای ارزش سینمایی اثر انجام میداد. هارون یشایایی نقل میکند که در صحنهای از فیلم اجارهنشینها قرار بود هنرپیشهها همه سوار یک کامیون بشوند و به سمت شهر راه بیفتند. این صحنه چندبار برداشت شد ولی هیچکدام مورد رضایت مهرجویی نبود.
کار را متوقف کرد و به مدیر داخلی گفت برود از سر خیابان ده پانزده نقر آدم سوار کند بیاورد. چنین کردند و آن سکانس را با آن افراد گرفت. یا در فیلمی سکانس کوچکی را که بیتا فرهی بازی میکرد نپسندید دو سه بار آن صحنه را گرفتند ولی باز هم نشد. به ناچار خود مهرجویی از بیتا فرهی اجازه گرفت که آن صحنه را یک آدم دیگر بازی کند با گریم بیتا فرهی. و چنین شد. غرض آن است که مهرجویی هرگز بهصورت تکبعدی کار را پیش نمیبرد. برای بهترشدن اثر هزارکار میکرد!
سیلی شکیبایی!
در این مستند مهرجویی خاطرهای از پشت صحنه «بانو» تعریف میکند: در صحنهای، طبق فیلمنامه شوهر (شکیبایی) سیلی محکمی به صورت زن (بیتا فرهی) میزند. اگر صحنه را کامل به بیتا میگفتیم او حتما سر کلمهای که پس از آن سیلی باید نواخته میشد، گارد میگرفت و کار طبیعی از آب در نمیآمد.
چیزی نگفتیم و وقتی شکیبایی سیلی را رو صورت او نواخت، بیتا هاج و واج ماندهبود که چه شد؟! واکنشی کاملا طبیعی! همانی که میخواستیم. او کمی ناراحت شدهبود و آن طرفتر شکیبایی در کنجی گریه میکرد که چطور توانسته همچین توهینی به بیتا فرهی بکند!
بسیار عالی بود تشکر فراوان از زحماتتون
ستار حیدری