سلام
برای زندگی و سرزندگی باید روحیه داشت، باید امید داشت، باید به فردا و فرداها دل بست. باید زندگیرا دوست داشت و بایدهای دیگر. ب
رای این بایدها، مقدماتی لازم است. یکی از مهمترین اجزای این مقدمات، نگرش ما به زندگی است. به اینکه چشم عزیز و ارزشمند ما دنبال چیست؟ یا ما چشممان را به کدام نقطه و منظر میچرخانیم. خلاصه بگوییم: در منش اردیبهشتی، ما دنبال زیباییها هستیم. تمام ذهن و فعل خودمان را برای کشف و برجستهکردن زیباییها صرف میکنیم.
در همه امور. از شخصیترین تا اجتماعیترین امور. در تولید هنری و فرهنگی هم باید دنبال زیبایی باشیم. طبیعی است وقتی چنین حکم و درخواستی مطرح میشود، فوری عدهای هستند که با تاکید بپرسند «پس چشممان را به اینهمه زشتی اطرافمان ببندیم؟ آیا منطقی است واقعیت را نبینیم؟!» و در ادامه به بسیاری از آثار و شاهکارهای سینمایی و هنری اشاره میکنند که با قساوت تمام بر همه زشتیهای جامعه نورافکنهای قوی تاباندهاند تا ما را به عمق سیاهیها ببرند.
ما به این عزیزان هنرمند و هنردوست میگوییم از هرچه سیاهی است خستهایم. تشنه زیبایی هستیم. صدها و هزاران سال بختک سیاهی و ظلمت را تجربه کردهایم و الان دوست داریم پوستمان بشکفد و شاداب شویم. نمیخواهیم باز ابرو در هم بکشیم و بر ظلمت گریه کنیم.
جهان امروز، که شدیدا متکثر، چندساحتی و پیچیده است به انسانهای امیدوار و شاداب نیاز دارد تا بتوانند گلیم خود را از آب بکشند.
در چنین روزگاری، مویه بر زشتی و سیاهی به کار ما نمیآید. ما به نیرو و توان روزافزون نیاز داریم. پس برای این منظور باید چشممان و دلمان پذیرا و بیننده زیباییها باشد نه ظلمت و سیاهی.
میدانیم بسیاریها این باور را ندارند و غفلت از دیدن و نشاندادن سیاهیها را نوعی خوشخیالی یا سازش با ظلمت تلقی میکنند. اشکالی ندارد. همین افراد هم محترم هستند.
ما به زیبایی تمام، این افراد را هم محترم میدانیم. اصولا هر انسانی که دارای عقیده و نظر باشد، بخشی از زیبایی را دارد. انسان بینظر، اصولا وجود ندارد.
اما یک دلیل دیگر هم برای ترویج زیبایی وجود دارد. آن هم تعریف و شناختن زیبایی است. اصولا چرا و با چه استدلالی ما میتوانیم پدیده یا چیزی را زشت بنامیم؟
ملاک ما برای شناخت زشتی و سیاهی چیست، غیر از زیبایی؟! ما تا زیبایی را نشناسیم نمیتوانیم پدیده یا چیزی را زشت بنامیم. معیار ما چیست؟ پس باید زیبایی را شناخت و ترویج کرد تا در سایه آن زشتیها خودشان را نشاندهند.
راهی جز این نیست. وقتی مردم حس زیباییشناسی بالا و سلیقه عمومی درستی دارند، هرگز سراغ زشتی نمیروند. حداقل در حوزه معماری چنین است. بسیاریها پول زیادی هم صرف ساختمانشان میکنند و به اعتقاد خودشان «بهترین» ها را انتخاب میکنند ولی حاصل چیست؟ چرا؟ چون زیبایی را نمیشناسند.