سلام
به رسم بزرگداشت شیخ ذوفنون، بهایی، سوم اردیبهشت هر سال را با نام روز معمار جشن میگیریم. فرصتی برای یادآوری آنچه که در تمام شئون و وجوه زندگی ما نقش دارد و چنان با زندگیمان تنیده شده که احساسش نمیکنیم. به باور برخی مبشران علوم انسانی، تا زمانی که از یک موضوع یا شی، جدا نشویم و در برابرش قرار نگیریم نمیتوانیم آن را بشناسیم. ظاهرا معماری هم چنین داستانی دارد. چنان با ما عجین شدهکه نمیبینیمش. اما همینکه با ما عجین است آیا بدین معنی است که همهچیز روبراه است؟ نه قطعا. درست مثل اینکه ما در چهرهمان یک زگیل زشت داریم. زگیلی که از سالها پیش در صورتمان نشسته و جزیی از وجودمان شده. ولی آیا این زگیل زشت مایه مباهات ما است؟ نه هرگز. معماری نیز چنین است. بسیاری از ماها در خانههایی زندگی میکنیم و در مکانهایی کار و تلاش میکنیم که فرسنگها از اصول زیباییشناسی معماری دور هستند و بهرهای از مواهب معماری آرامشبخش ندارند. ما به آنها عادت کردهایم. روحمان را میآزارد ولی احساس نمیکنیم. بی آنکه بدانیم دچار فرسایش میشویم ولی دم نمیآوریم. چرا؟ چون عمق و شدت زخم را نمیدانیم. نمیدانیم خانه میتواند زیباتر و دلنشینتر از اینی باشد که هست. خانه میتوان مکانی برای مهربانی و شادمانی باشد. بهقول فردوسی «همی جای شادیو آرام و مهر» باشد. و چون نمیدانیم خانهمان ایراد دارد، میگذریم از کسر و کاستهایش. از کجا و چگونه میتوانیم بفهمیم که خانهمان ایران دارد؟ چگونه میتوان به زیبا نبودن خانه و محیطمان واقف شویم؟
تنها یک راه دارد: زیبایی را بشناسیم. بدانیم زیبا یعنی چه. همه ما وقتی خانهای میسازیم یا چیزی برای خانهمان میخریم، به گمان خویش، بهترین نقشه را میکشیم و بهتریم جنس را میخریم. ولی آیا همین که نیت ما انتخاب بهترین و زیباترین است، کفایت میکند؟ نه قطعا. شناخت زیبایی حتما آموزش میخواهد. تشخیص زیبا از زشت کار متخصص و کارشناس است. آیا میتوان از همه مردم انتظار داشت که موسیقی بتهوون را بشناسند و درک کنند؟ نه حتما. آیا میتوان از همه مردم انتظار داشت که بداند درد سینه ناشی از چیست و چه درمانی دارد؟ نه قطعا. آیا میتوان از همه مردم انتظار داشت که بدانند نقاشی فلان نقاش بزرگ دنیا چه تفاوتی با نقاشی کسی چون من دارد؟ نه قطعا. در خصوص معماری هم همینطور است. معماران و شهرسازان هستند که باید میداندار ترویج زیبایی خانه و شهر شوند. باید به این گروه از کارشناسان اعتماد کرد و توصیههایشان را شنید. شهر را باید شهرسازان کاربلد بسازند. خانه را باید معماران بسازند. اگر چنین شود از آشفتگی بصری خلاص میشویم و پرسهزنی در شهر باعث آرامش و تمدد عصبیمان میشود. از اینان بیاموزیم خانه زیبا و شهر زیباتر یعنی چه. کاری کنیم که چشممان زیبایی ببیند نه آشفتگی.