سلام
سالها است درباره آینده محله اودلاجان صحبت میشود. در این سالها، بارها برایش نقشه کشیدهاند و گاه تکههایی از آن نقشهها را اجرا کردهاند. اینکه در گوشهگوشه محله ویرانههایی هست نشان از آن نقشهها است. آنچه از دوران معاصر به یاد داریم، از سال ۱۳۳۵ به این سو، چندین برنامه برای نابودی محله پیشنهاد شدهاست. در آن سال خیابان پامنار را تا بوذرجمهری (پانزده خرداد) باز کردند و دل و روده خانههای تاریخی را انداختند بیرون. سالهای طولانی این منظر ناخوشایند در برابر دیدگان مردم این منطقه بود. شهرداری نه اجازه ساختمان میداد و نه خودش این بساط را جمع میکرد. نامه و فریاد مردم هم به جایی نمیرسید. معلوم بود در میان تصمیمسازان ردهبالای کشوری طرحهایی برای این محله دارند. خوب است گفته شود: خوابهایی برای محله دیدهاند. در آخرین روز نخستین ماه ۱۳۴۰، روزنامهها نوشتند برای «تجدیدبنای عودلاجان» ۸۰۰ میلیون ریال اعتبار لازم است. طبق این طرح تمام محله صاف میشد و برای ساکنان فعلی آن در هر خانه جدیدی که قرار بود ساخته شود، ۲ یا ۳ اتاق داده میشد. جالب آنکه این «تجدیدبنا» بر اساس طرح جامع تهران باید انجام میشد که هنوز تهیه نشدهبود. دو سال بعد شهرداری تهران طرحی ارائه داد که محله را به هشت قسمت تقسیم میکرد و بر اساس اولویتی که خودشان تعیین میکردند خانههای هریک از این هشت بخش تصرف، تخریب و صاف میشد و به جای آنها خانههای تازه و کوچههای پهن آسفالته احداث میشد و ساکنان فعلی با «اسکناس ساختمانی» که در قبال واگذاری خانه خود دریافت کردهبودند، خانه یا آلونک جدید میخریدند.
برای تحقق برنامه، قرار بود با کمک بانک ملی یک «شرکت ساختمانی» تاسیس شود که سهامدار اصلی آن اتحادیه فروشندگان مصالح ساختمانی بود. برای خالینبودن عریضه، خرید سهام برای ساکنان محله هم مقدور اعلام شدهبود. این طرح با تمام بوق و کرنای اطراف، بالاخره، به اجرا نرسید و خفه شد. سال ۱۳۴۶ دوباره طرح مشابهی از طرف سازمان نوسازی ارائه شد. باز هم هدف تخریب کامل محله و ساخت محلهای تازه با بتن و فولاد بود با کوچهبندی به گفته آنها «مدرن» و تمیز. خانههایی با آب و برق و تلفن و ساختمانی بزرگ «در شان تهران بزرگ!». این طرح هم اجرایی نشد. یکی دو سال بعد، دفتر فنی بانک رهنی طرحی ارائه کرد با نام «پلازای مرکزی پایتخت» که بر روی زمینهای صافشده اودلاجان ساخته میشد. شخص اول مملکت ماکتها را دید و تایید کرد و چندوقتی مردم محل را در خوف و رجا گذاشتند ولی بازهم نشد. خوشبختانه. در سال ۱۳۵۰، در قالب طرحهای دانشجویی، برنامهها و طرحهایی برای تسطیح اودلاجان و ساخت ابنیه و معابر کاملا جدید و به اصطراح مدرن مطرح شد، چون شاه مملکت میخواست ایران متجدد شود! . . . .
نوشتهی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۷۶