بِرسابه، بانوی نیکوکار ارمنی
«سردرب کالسکه مسعودیه را که پیاده به سمت بهارستان پیش برویم، چند قدم جلوتر، بنبست کوچکی دیده میشود به اسم «بِرسابه». . برسابه نام خانمی ارمنی بودهاست با نام خانوادگی هوسپیان. خانواده او وقتی یک سالش بود از چهارمحال و بختیاری به تهران کوچ کردند و پدرش با کلیسای ارامنه بازارچه معیر همکاری داشت. برسابه تا کلاس نهم درس خواند و سپس به عنوان معلم مشغول به کار شد. او در سن ۲۵ سالگی و در سال ۱۳۱۰ نخستین مهدکودک ایران را که با مجوز رسمی از وزارت معارف کار میکرد، ینیان نهاد. گویا کودکستان او نخست در همان محله اطراف کلیسا بود و بعدا به محله شاهآباد منتقل شد. امروز از کودکستان اثری نمانده اما نام خانم برسابه هنوز بر آن کوچه بنبست نقش بستهاست. برسابه هوسپیان تا سالهای آخر عمر در ایران ماند و در امور خیریه مربوط به ارمنیان، مخصوصا در دوران جنگ تحمیلی، نقش فعالی ایفا کرد. اما اواخر عمر به آمریکا رفت و در آنجا در سال ۱۳۷۸ درگذشت. محل مهدکودک در دوران ظلالسلطان بخشی از خانه خواهر تنیِ او یعنی کسرائیل خانم بودهاست. او را با لقبهای افتخارالدوله و همچنین بانوی عظمی میشناسند. بانوی عظمی شش سال از برادرش کوچکتر بود. او تنها یک بار ازدواج کرد و شوهرش را نسبتا زود از دست داد اما فرزندان زیادی به دنیا آورد. تنها دخترش را به عقد یکی از پسران مسعودمیرزا درآورد و همچنین طی یک عروسی مفصل چهار پسرش با چهار دختر ظلالسلطان ازدواج کردند. یکی دیگر از پسرانش هم شوهر قمرالدوله دختر محبوب ظلالسلطان شد. بانوی عظمی بعدا خانه خود را به یکی از پسران میرزا حسن آشتیانی فروخت؛ یعنی پسر رهبر شورش سنگلج علیه امتیاز رژی (تنباکو) در دوران ناصرالدین شاه. وزارت معارف چندسالی آن خانه را از او اجاره و آنجا دبستان امیرمعزی را اداره کرد. این مدرسه احتمالا قبل از فعالیت کودکستان برسابه در اینجا قرار داشتهاست».
قصههای مسعودیه؛ تهران در آیینه یک عمارت؛ بهنام ابوترابیان؛ نشر تاریخ ایران؛ چاپ اول؛ ۱۳۹۵؛ ص ۲۰۵
(کتاب کوچکی است با قصههای شیرین و فراوان از یک نقطه مهم تاریخی تهران به نام مسعودیه. البته همسایههایش هم)
