سلام
وقتی نخستین چاه نفت ایران فواره زد، بنیان شهر مسجدسلیمان گذاشتهشد. سالها و دههها این شهر مورد حسد و حسرت همگان شد. شهری پرجنبوجوش و امروزی با مردمی که از زندگی و کار خود راضی بودند. آیا امروز هم مسجدسلیمان باعث حسودی اغیار است؟ نه! نفتشهر هم همین سرنوشت را پیدا کرد و خیلی شهرهای دیگر هم که بر پایه تولید مشخصی شکل گرفتهبودند وقتی آن تولید ازبین رفت شهر هم رو به افولگذاشت. در نقطه مقابل شهرهایی چون آبادان، بهشهر و شاهی (قائمشهر) و . . . سرپا ماندند و هنوز تحرک و فعالیتی درخور دارند. این یک درس تاریخی است که اگر شهر تولید و زایندگی داشتهباشد رشد و توسعه پیدا میکند و اگر نه، رو به افول میگذارد. با چنین نگاه و تجربهای اگر به سیاستهایی که خواستار خروج کارخانهها از شهر هستند توجه کنیم، ممکن است آن را نپسندیم و طرد کنیم. چه دلیلی دارد مردمان زحمتکش شهر را هر روز چندساعت در اتوبانها و جادهها اینطرف و آنطرف ببریم. صرفا به این خاطر که بین خانه و محل کارشان کیلومترها فاصله است. طبیعی است کارخانههای آلاینده مثل صنایع شیمیایی باید از محیط زندگی روزمره مردم بیرون بروند. ولی این یک حکم عام و عمومی نیست. حتی آن کارخانه و صنعت شیمیایی هم باید اصلاح شود و آلایندگیاش از بین برود. آلودگی هوا فرق ندارد در داخل شهر باشد یا در بیرون شهر. هوا را که نمیشود حبس کرد. آلودگی همان کارخانه شیمیایی یا پالایشگاهی خود را به بالای شهرهایمان میرساند. بنابراین، اگر به عمق موضوع بنگریم، بهانه و مستمسک آلایندگی کارخانجات برای بیرونبردن آنها از شهرها از پایه سست است و توجیه ندارد.
آنچه که این توجیهات را برای برنامهریزان و مدیران به وجود آورده، قیمت زمین در داخل شهر است. فلان مالک و کارخانهدار محاسبه کرده که اگر زمین شهری خود را بفروشد و به بیرون از شهر برود با بخشی از همان پول کل کارخانه را ازنو میسازد و بخشی دیگر را به مصرف دیگر میرساند. حساب درستی است. اما آیا میشود حساب شهر را با حساب صندوق فلان صنتعتگر تاخت زد؟ اینهمه انرژی که در جادهها و خیابانها میسوزد نباید محاسبه شود؟ هزینه این اتلاف انرژی از جیب چه کسی برداشته میشود؟ از آن گذشته، خستگیو فرسودگی مردم ناشی از این جابجایی را چگونه میشود جبران کرد. سایش عصبی و روحی مردم قابل جبران نیست و انرژی از دسترفته مردم برنمیگردد. وقتی کارگر یا کارمند با این همه خستگی راه به خانه میرسد، رمقی برای بازی با کودک و خوش رفتاری با همسر ندارد. بنابراین، اگر خسارتهای جداکردن محل کار از محل زندگی را با مزیتهایش بسنجیم، بعید است به همین سادگی مورد قبول قرار بگیرد. تجربه جهانی هم هست. میتوان به نمونههای موفق استناد کرد و از این جدایی فرساینده رها شد.