سلام
گفته شده و گفتهایم که هنوز تعریف جامع و کاملی از شهر که مورد وفاق عمومی باشد، متاسفانه، وجود ندارد. بهویژه اگر تعریفهای خشک و رسمی اداری را در نظر بگیریم. مثلا در بریتانیا، هر آبادی بزرگ یا کوچک که یک کلیسا و اسقف داشتهباشد، شهر نامیده میشود. در برخی کشورها، از جمله ایران تعداد جمعیت اصلیترین معیار شهرشدن یک آبادی است. با اینحال، صرفنظراز انواع تعاریف میتوان برای شهر معاصرو امروزی توصیفها یا معیارهایی قرار داد. یکی از مهمترین و اصولیترین شاخصها برای شهریت یک شهر، وسعت یا قلت نیازهای غیرمادی مردم آن شهر است. هرچه دامنه و تنوع نیازهای غیرمادی مردم یک شهر بیشتر باشد، آن شهر خصلت و خاصیت شهری بیشتری دارد. وسعت و تنوع نیازهای غیرمادی، از سویی عامل شهریت شهر است از سوی دیگر نتیجه آن. برای اینکه دامنه این نوع نیازها وسعت بیشتری پیدا کنند، لازم است نیازهای مادی و عادی مردم به راحتترین شکل مرتفع شدهباشد. مثلا در جامعهای که نیاز مادی و عادی مردم به مسکن به شکل منطقی و درست برطرف نشدهباشد، نمیتوان از ساکنان بیخانمان آن انتظار داشت به فکر سینما و تئاتر باشد.وقتی مردم توان خرید بهموقع و دلخواه لباس نداشتهباشند، نمیتوان لزوم خرید کتاب و دیدن تئاتر و اتراکسیون فلان تروپ را به آنان توصیه کرد. و الی آخر. اما، این همه ماجرا نیست. در یک جامعه معاصر و مدرن، مردم باید درگیر حواشی زندگی نشوند.
یعنی باید تحت حمایت سیستمی از بیمهها و حمایتها باشند. کسی که آینده حداقلی تضمینشده ندارد نمیتواند به فکر کودکان کار باشد. کسی که برای گرفتن یک مجوز برای ثبتنام فرزندش در مدرسه دلخواه، روزها باید دوندگی کند، نمیتواند فرد فعالی در پویش محیط زیست باشد. جامعه و نظام مدیریتی آن باید تبدیل به یک سیستم یکپارچه و پاسخگو شدهباشد که مردم انرژی و وقت خود را صرف حواشی زندگی نکنند. بنابراین، شهر معاصر نه به تعداد ساختمانها و خیابانهایش تعریف میشود نه با تعداد کارگاهها و کارخانههایش. شهر امروزی و متمدن، با ساختار درست مدیریتی آن که امکان توسعه و تنوع نیازهای غیرمادی را فراهم آورد تعریف میشود. اصولا در تعریف جهان مدرن و تفکیک آن از جهان پیشامدرن، مبنا بر نوع حکومت و مدیریت آن است. جامعه مدرن با سیستم مدیریت میشود و جامعه پیش از آن با فرد. وقتی فرد با یک سیستم سروکار دارد، با هر درجه از کارایی یا مطلوبیت آن، حداقل آن است که تکلیفش در برابر خود و دیگران معلوم است. آینده برای او پیشبینیپذیر است. در چین حالتی است که میتواند به فکر زیباییها و نیازهای غیرمادی تازهتر باشد. مشکل بسیاری از شهرها آن است که مدیریت آن، عموما، تابع فرد و سلایق اوست. از چنین مدیریت و حکومتی باید عبور کرد.