زیبایی در تاریکی

« چرا گرایش به جستن زیبایی در تاریکی فقط در مشرق‌زمین با چنین شدتی ظهور می‌کند؟ مغرب‌زمین هم روزگاری برق و گاز و نفت نداشته‌است، ولی تا آن‌جا که من می‌دانم فرنگی‌ها هرگز تمایلی به لذت‌بردن از سایه نداشته‌اند. ژاپنی‌ها، مثلا، همیشه ارواح را بی‌پا تصور می‌کرده‌اند، در حالی که ارواح در تصور فرنگی‌ها، علاوه بر پا، کالبدی شفاف و شیشه‌ای دارند. حتی این نکته بی‌اهمیت نشان می‌دهد که تاریکی همیشه بر خیالات ما سایه می‌اندازد، در صورتی که فرنگی‌ها ارواح را هم به هیات موجوداتی شفاف و روشن تصور می‌کنند. در مورد وسایل زندگی روزمره هم همین‌طور است. ما به رنگ‌هایی علاقه نشان می‌دهیم که تاریکی در آن فشرده و متراکم شده‌است. ولی فرنگی‌ها رنگ‌های روشن و براق را ترجیح می‌دهند. ما زمانی با ظروف مسی یا نقره‌ای خو می‌گیریم که زنگار بر آن‌ها نشسته‌باشد، ولی فرنگی‌ها زنگار را نشان ناپاکی و آلودگی می‌دانند و این فلزها را تا نهایتِ درخشندگی پرداخت می‌کنند. آن‌ها به دیوارها و سقف اتاق‌هاشان رنگ‌های روشن می‌زنند تا با این تمهید سایه‌ها را از هر کنج و گوشه خانه بتارانند، و در باغچه‌هاشان چمن می‌کارند، در صورتی که ما درختان سایه‌گستر و رستنی‌های پر شاخ‌و برگ می‌کاریم. دلیل این اختلاف سلیقه چیست؟ من بعد از تاملات طولانی به این نتیجه رسیده‌ام که این گرایش به خلق‌وخوی ما شرقی‌ها برمی‌گردد. ما میل داریم شرایط محیط پیرامون‌مان را، درست همان‌طور که هست بپذیریم و به مناسبات و امکانات آن رضایت دهیم. این است که هیچ‌گاه تاریکی آزارمان نمی‌دهد؛ آن را در حکم امر محتوم می‌پذیریم؛ نور اگر کافی نبود، چه باک! با غور در تاریکی، زیبایی نهفته در آن را کشف می‌کنیم. ولی فرنگی‌های بلندپرواز، برخلاف ما، همیشه در جست‌وجوی وضعیت بهترند- از شمع به چراغ نفتی، از چراغ نفتی به چراغ گازی، از چراغ گازی به چراغ برقی، مدام در پی روشنایی بیشترند و در تلاش که حتی کوچک‌ترین سایه‌ها را هم بتارانند»

«در ستایش سایه‌ها، نگاهی دیگر به زییایی‌شناسی ژاپنی؛ جونیچیرو تانیزاکی؛ ترجمه علیرضا شلویری، نشر مشکی؛ چاپ اول؛ ۱۳۹۸؛ ص ۶۲» (این کتاب در سال ۱۹۳۴ در ژاپن منتشر شده. ولی، هنوز هم حرف‌های خوبی برای مخاطب دارد)

dar_setayesh
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx