سلام
بی هیچ تردیدی، رفاه و آسایش در جهان امروز بسیار فراتر و بیشتر از زمانهای گذشته است. به هر تقدیر، فناوری مهندسی، پزشکی و حتی هنری در تمام نقاط عالم به حدی رسیده که کمکم چیزی مثل هوش مصنوعی ممکن است جای انسان را در معادلات فردی و جمعی بگیرد. در جهانی زندگی میکنیم که سفینهای به فلان سیاره دور میفرستند و مسیر حرکت آن را در دو سال و خردهای که در راه آن سیاره است رصد و پیگیری میکنند و لحظه نشست آن در سیاره را در اتاق فرمان زمینی جشن میگیرند. اینها دادههای غیرقابل کتمان جهان امروز است. و خیلی فراتر حتی. اما در همین جهان کاملا فناورانه، تصاویری از ناتوانیها را میبینیم که علاوه بر شگفتانگیزبودن، پرسشبرانگیز هستند. مثلا مردن چند ده نفر در سیلی که شهری در برزیل را در خود گرفت. یا مسدودشدن پروازهای هواپیماها در فلان پایتخت پر از زرق و برق حاشیه جنوبی خلیج فارس. و البته نمونههای مشابه دیگر. این دوگانگی فناوری و تخریب به نوعی تداعیگر دوگانه دانایی و دانش است. مثال بزنیم: در استان بوشهر، در بندر باستانی سیراف، در دل و دامنه کوهی که مستقیما به خلیج فارس میپیوندد، در دوره ساسانیان چاههایی کندهاند که آب شیرین دارند. درست در کنار آب شور خلیج فارس. آن هم در دل کوه سنگی نه خاکی.
از کجا مردم آن بندر میدانستند در کدام نقطه از ساحل بلافصل خلیج فارس سفره آب شیرین وجود دارد؟ در آن زمان که تکنیک ژئوفیزیک یا اسکن نبود. بندر باستانی سیراف هرگز دچار سیل و تخریب ناشی از آن نبوده. زلزله بود که طومار شهر را درنوردید و شکوه آن را از میان برداشت. همه میدانیم شهرهای تاریخی ایران تنها در برابر زلزله ناتوان بودند که نه امکان پیشبینی آن را داشتند (مثل امروز) نه توانایی مقابله با آن را. اما دیگر وجوه طبیعی سرزمین را میشناختند و حیات و ممات آدمی را مدیریت میکردند. میدانستند اگر باغات اطراف قزوین از بین برود، با نخستین بارش تند باران شهر را سیل میبرد. بلایی که در استان گلستان شاهدش بودیم. این آگاهی وتدبیر را میتوان «دانایی» نامید که بسیار فراتر از دانش است. مردم ایران، و البته بسیاری از مردمان جهان، دانایی خوبی نسبت به طبیعت داشتند و به همین خاطر توان مدیریت زندگی را دارا بودند. جالب است که گاه در جهان جانوران هم حسی شبیه به دانایی وجود دارد. در پهنه اطراف کوه بینالود خراسان، آهو و غزال زندگی میکند. این حیوانات در سالی که خشک است یا احساس میکنند خشکسالی در پیش است، جفتگیری نمیکنند تا نوزادشان با خشکی شیر پستان مادر مواجه نشود. در تمام جهان، از جمله ایران، تا اوایل سده نوزده میلادی، سیطره دانایی در تمام حوزهها مشهود بود. کمکم دانش بر دانایی مسلط شد. به همین خاطر مثلا پزشک جایگزین حکیم و طبیب شد. خوب است؟