قناعت شاهانه به سه سیخ کباب بره!

«دیشب را تا صبح از صدا و مسخرگی کریم (شیره‌ای) خواب نکردم. صبح با حال کسالت دربخانه رفتم. قبله عالم صبحانه میل می‌فرمودند. پرسیدند فلانی، پاته را خوردی به ریق نیفتادی؟ عرض کردم خیر، ماکول است. قدری میل فرموده طولوزان را فرستادند آمد. فرمودند این بیشتر قوه می‌رساند یا گرد شاخ کرگدن؟ عرض کرد البته شاخ کرگدن چیز دیگر است، اما پاته هم قوت تمام دارد. بیچاره فرنگی‌ست. نمی‌داند کمالات را به خمیر جگر غاز چه کار؟ شاه به روی مبارک نیاورده ده سیر پاته را یک‌جا با عسل میل فرمودند. خدا بخیر بگذراند. حکیم طولوزان را خوف برداشته عرض کرد قبله عالم پاته یک هفته را یک‌جا میل بفرمایند بنده مسئولیت البته به گردن نخواهدگرفت. فرمودند به گور پدرت می‌خندی گردن نگیری. لابد میل به کند و زنجیر انبار داری، پدر سوخته. بدهیم زیر چوب ریقت را بالا بیاورند؟ طولوزان بی‌دماغ شده به حالت قهر اجازه مراجعت به وطن خواست. دو عدد توسری‌خورده گوشه‌ای آرم گرفته به تماشای کبابخوری ذات اقدس نشست. الحق که شاهانه میل می‌فرمایند. البته امروز به جهت استدعای حکیم صبحانه را اندک سبک گرفته به بلع سه سیخ کباب بره قناعت فرمودند. اگر رعیت مملکت هم مثل قبله عالم قناعت می‌کرد، ماه چه احتیاج به اسباب فرنگی که با هزار منت می‌دهند، داشتیم. ناظم خلوت حضور آمده عرض کرد شارژدافر روس اجازه شرفیابی خواسته از طلوع آفتاب تا حال که سه از دسته گذشته، یک لنگ‌پا به انتظار ایستاده‌است. قبله عالم کباب‌زده شده تغیر فرمودند که بی‌شعور، وقت صبحانه چه جای ملاقات با شارژدافر روس است؟ البته منتظر باشد تا باد گلوی ما بیرون بیاید بعد او را می‌پذیریم. ناظم خلوت تعظیم نموده به حالت دولا از پس خروج می‌نمود که در کریاس در با شارژدافر مصادف شد. آن فرنگی هیچ ملاحظه ننموده بی‌اجازه ورود نموده، به شاه عرض کرد شغل خصوصی است البته فلانی باید خروج نماید تا مطلب را به عرض برسانم. ذات ملکوتی‌صفات به وجهی مکدر شدند که مافوق نداشت. ولی چاره نبود که عمله امپراطور روس جواب سربالا تحویل نمی‌گیرد و، زبانم لال، هیچ دور نیست که نامربوط هم بگوید. قبله عالم با کمال بی‌دماغی سفره را ترک فرموده به جهت این‌که فرنگی جری نشود، به بنده امر فرمودند ناچار اطاعت کرده از نگاه خوفناک فرنگی خود را خراب نموده. . .‌»

روزنامه خاطرات فلان‌السلطنه؛ کوشنده: فرخ سرآمد؛ نشر کارنامه؛ چاپ‌ دوم؛ ۱۴۰۲؛ ص ۱۰۰

(طنز سیاه و گزنده‌ای از پشت پرده دربار ناصری با تمام پلشتی‌ها، پرخوری‌ها و پرده‌دری‌ها. غنیمت است انتشار این دست کتاب‌ها)

 

فلان-السلطنه
0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx