سلام

شهر بر ما حق دارد، ما هم بر شهر حق داریم. چگونه حق‌مان را از شهر بگیریم؟ پرسش از آن‌جا پیچیده‌تر می‌شود که از خود بپرسیم در شهر با کی طرفیم؟ از کی باید حق‌مان را بگیریم؟ از دادگاه و محکمه؟ از شهرداری و فرمانداری، از امام جماعت و استاد دانشگاه؟ از کی؟ چگونه؟ شهر یک کلیت منسجم است که تمام اجزایش باهم کار می‌کند. اگر این اجزا درست کار کنند، احتمالا، حال شهر خوب می‌شود. ولی مساله به این سادگی هم نیست. ممکن است اجزای شهر درست کار کنند ولی حال شهر هم خوش نشود. چرا؟ چون شهر بسیار پیچیده‌تر از این اجزا و افراد است. در ادبیات شهرسازی، گفته می‌شود شهر یک «سیستم» است. می‌شود این موضوع را به صورت دیگر هم گفت، برای این‌که شهر درست کار کند و حالش خوب شود، باید تبدیل به «سیستم» شود. سیستم، زایش دارد. خود را ترمیم می‌کند، خود را می‌سازد و مرتب به پیش می‌رود.

جوامع‌ای که با «سیستم» اداره شوند، جوامع مدرن هستند. اساسا، تفاوت اصلی جامعه مدرن با پیش از مدرن آن است که جامعه پیش از مدرن با فرد اداره و حکومت می‌شود و جامعه مدرن با سیستم. نکته مهم آن است که سیستم هرچه را در برابرش باشد، می‌تواند حذف یا سرکوب کند. مگر این‌که در برابرش یک سیستم قرار بگیرد. وقتی در برابر سیستم شهر یک سیستم دیگر قرار بگیرد نه یک فرد یا گروه، معادله عوض می‌شود. چون یکی از ویژگی‌های یک سیستم آن است که می‌تواند با سیستمی دیگر تشکیل زوج دهد و اصطلاحا کوپل شود. این عالی‌ترین شکل تعامل با شهر است که با آن با سیستم برخورد یا معامله شود. راه‌حل بسیاری از تنش‌های موجود بین شهروندان و شهر همین نکته کوچک است. برای گرفتن حق از شهر باید سیستم شد.

با این سیستم باید دنبال تشکیل زوج با شهر شد. ظرافت موضوع این است که در تقابل دو سیستم، عموما، راه به سمت زوج‌شدن و تکمیل همدیگر پیش می‌رود تا حذف همدیگر.
و این همان نکته کوچک ولی مهم در تعامل بین شهروندان با شهر است. قرار نیست مقابله‌ای برای حذف صورت پذیرد. قرار است سیستم‌ها حقانیت خود را اثبات کنند و در این مسیر خود نیز رشد و تکامل یابند. همین نکته، از خصلت‌های جوامع مدرن مردمی است. شهر و شهروند باهم کوپل می‌شوند تا نقاط مثبت همدیگر را تقویت و نقاط ضعف را پوشش دهند. ولی چگونه سیستم باید شد؟
جهان مدرن با به رسمیت شناختن فردیت انسان‌ها شروع شد و در مسیر تکامل و توسعه به سمت زندگی و گرایشات گروهی و مدنی سوق پیدا کرد. امروز، زندگی مدنی و تعامل اجتماعی نه یک تفریح و تفرج بل یک جزء اساسی از زندگی اجتماعی است. بنابراین رفتن به سمت سازمان‎‌های نیرومند مردم‌نهاد نخستین گام برای تبدیل شدن شهروندان پراکنده به اجزای یک سیستم است.

نوشته‌ی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۴۸

0
لطفا اگر نظری دارید برای ما ارسال کنیدx