سلام
یکی از مسائلی که امروز در شهرها و محلههای ما وجود دارد، عدم ارتباط و چسبندگی جوانان به محله است. مگر در برخی محلهها در شهرهای بدون اماکن تفریحی لازم، که جوانها سر کوچهها ول میگردند و به اصطلاح «بچهمحل» بازی در میآورند. مشکل عدم چسبندگی جوانان به محله، بهویژه، در مورد جوانهای دانشآموخته بسیار صادق است. این جوانها اوقات فراغت خود را اصولا در مکانهای عمومی فرهنگی تفریحی شهر میگذرانند. این مکانها معمولا عملکرد شهری دارند و جوانهای محله از نقاط مختلف شهر به آنجاها میروند و زمان فراغت خود را سپری میکنند.
حال اگر فرض مساله را برعکس کنیم. در محله، مکان عمومی فرهنگی و تفریحی مناسبی هست که در سطح شهر خدمات ارائه میکند. نتیجه چه میشود؟ محله مکان تردد و مراجعه اقشار مختلف مردم از گوشه و کنار شهر میشود. جوان و غیر جوان. در این رفت و آمد، قطعا تبادل فرهنگی اتفاق میافتد. قطعا ارتباطهایی برقرار میشود که محله را از پیله خود خارج میکند. محله در عین انسجام درونی خود، تفکری شهری مییابد. به زبانی دیگر، رفتوآمد افراد به محله نه تنها سبب گشودگی فضای فرهنگی محله بلکه سبب انسجام آن نیز میشود. وجود مکان عمومی فرهنگی و هنری شهری در یک محله آن را به برندشدن نزدیک میکند. محلهها برای بقا و پایداری خود باید بلور کوچکی از «شهرهای جهانی» باشند. مثل شهر جهانی، محله برای تضمین بقا و تداوم خود «باید چیزی برای عرضه و بدهبستان با محلههای دیگر و شهر داشتهباشد».
محله نیز مثل شهر جهانی، اگر در این بازار بدهبستان چیزی برای عرضه به دیگران نداشتهباشد، میمیرد. فنا میشود. در اینجا است که اهمیت وجود یک سینمای معتبر، یک مرکز فرهنگی قوی یا یک عرصه شهری در محله اهمیت خود را نشان میدهد. این عرصه یا مکان باعث میشود که محله با وزن برابر در برابر محلههای دیگر بتواند وارد تعامل دوجانبه شود. در روزگاران قدیم، حتی تا همین گذشته نزدیک، هیئتهای عزاداری، انجمنهای اخوت و نهادهای سنتی دیگر چنین نقشی داشتند و به محله دارایی مدنی و اجتماعی میبخشیدند و خوب هم عمل میکردند. امروز، طبعا مسائل تازهای رخ نموده و نیازهای متفاوتی مطرح شده. به نظر میآید نهادهای سنتی قادر به برآوردن این نیازها برای همه، به ویژه نسل جوان و پرچالش نیستند. نهادهای جدید و برندهای تازه لازم است. تاسیس موسسههای فرهنگی هنری مستقل و غیروابسته در محلهها ممکن است بتواند خلا وجود نهادهای سنتی را پر کند. البته مشروط بر این که این موسسهها هم فعال باشند و هم اهالی محله را درگیر فعالیت خود کنند. نباید به صورت جزیرهای در میان سنتها و نیازهای اهالی بمانند. باید «خودی» و بخشی از محله شوند. شدنی است آیا؟
نوشتهی بهروز مرباغی
برگرفته از سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۷۱