سلام
مردم تشنه دوستی و ارتباط هستند. با هربهانه و در هر فرصتی باهم میجوشند و به هم وصل میشوند. تجربه تورهای تهرانگردی در این چندسال اخیر، بسیار روشن و بسیار امیدبخش است. گردش و تجربه فضاهای تاریخی در قلب شهر، بیآنکه اصرار و تبلیغی پشت آن باشد، بهخوبی از عهده ایجاد ارتباط و توسعه مودت برآمده.
این بافتها و خانهها، بخواهیم یا نه، رسوباتی در ذهن و روان ما دارند. با ما آشنا هستند. با همه ماها آشنا هستند. ما هم با آنها آشنا هستیم. به جرات میتوان ادعا کرد فضاهای قوطیشکل جدید هنوز برای ما تاثیر عمیق آشنایی نداشتهاند. از کنارشان میگذریم، بیآنکه حسی برای ما ایجاد کنند. ممکن است تحت تاثیر زیبایی یا عظمت بعضی از آنها قرار بگیریم، ولی حسی در ما ایجادنمیکنند. اما خانه و بافت تاریخی، در همان ابتدا، ما را به خود میخواند.
بسیاری از ماها، طبعا، در این خانهها و بافتها زندگی نکردهایم، ولی حسی ریشهدار و تاریخی ما را به این خانهها پیوند میدهد. انگار تجربه زیسته هزاران زن و مرد، پیروجوان، در طول صدها سال، تبدیل به تجربه شخصی ما میشود.
و همین امر سبب میشود با خانه و بافت تاریخی احساس نزدیکی و آشنایی داشتهباشیم. و وقتی با گروهی از افراد، که عموما باهم آشنایی قبلی ندارند بازدید مشترک از این خانههاو بافتها داریم، این بستر این زمینه کالبدی، حلقه ارتباط و دوستی ما باهم میشود.
انگار همه ماها در همین خانه و محله بودهایم. باهم آشنا هستیم. همدیگر را میشناسیم. بنابراین، بازدید از خانهها و بافتهای تاریخی امری صرفا تفریحی و حتی صرفا فرهنگی نیست. عملی اجتماعی است. این بافتها حکم «عرصه» شهری برای ما پیدا میکنندکه بار فرهنگی و مدنی دارد. وصلکنندگی است، جدایی و دوری نیست. شخصی و تک نیست. امری عمومی و اجتماعی است.
به زبانی دیگر، خانهها و بافتهای تاریخی، حکم پدر و مادر شهر را دارند. همانگونه که پدر و مادر مثل نختسبیح سبب پیوند و ارتباط عاطفی و حسی عمیق بین اهالی خانواده میشوند، خانهها و بافت تاریخی شهر هم عامل دوستی و رابطه بین اهالی شهر باهم هستند.
و همانگونه که با فوت پدر و مادر، خانواده آن گرمی و انسجام اولیه را از دست میدهد، حذف خانهها و بافت تاریخی شهر هم پیوند درونی و ذاتی بین اهالی شهر را میگسلد. آدمها آواره میشوند بی آنکه بدانند چرا. آثار بیخانمانی هویتی شهروندان بسیار عمیقتر از آثار بیخانمانی کالبدی است.
وقتی آدمی خانه مناسبی ندارد، هنوز هم میتواند شخصیت خود را حفظ کندو شخصیت و منش آدمی، لزوما تابع کوچک و بزرگی خانه و مسکن نیست. ولی وقتی هویت تاریخی از دست برود و حس بیخانمانی هویتی دست دهد، انتظار منش و رفتار آبرومند و اصیل از افراد نمیتوان داشت. آدمی بیریشه میشود و با هر بادی به سمتی میافتد. مباد آن روز برای ما!
نوشتهی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۱۰۶