سلام
حال، این پرسش مطرح است که برای یک محله، شیوه توزیع سنتی در قالب دکان و مغازههای کوچک و متوسط مناسب است یا شیوه توزیع مدرن در قالب فروشگاهبزرگ و هایپر و امثال آنها. طبعا، با طرح این پرسش، ممکن است دچار دور باطل تعریفهای متفاوت از محلهو شهر شویم و از موضوع دور بیفتیم. به همین خاطر، به صورت مصداقی برخورد میکنیم. در اینجا محله از نظر ما اودلاجان است. شهرک اکباتان یا نارمک نیست. اودلاجان هنوز شکلو شمایل همان محلههای تاریخی را دارد. در حالیکه نارمک بیشتر قطعه یا پارسل شهری است تا یک محله با مفهوم اودلاجان. پرسش این است که در جغرافیای زیستی اودلاجان دکان و مغازه مناسبت دارد یا فروشگاه بزرگ و هایپر و امثال آنها. ما معتقدیم دکان و مغازه تناسب بهتری با محله دارد تا فروشگاه بزرگ. به ویژه در محلههایی چون اودلاجان که تن زخمی دارند و در دورههای مختلف شلاق بهاصطلاح توسعه شهری بر تنشان خورده، مقیاس دکانو مغازه مقیاس مقبول و خوبی است. چرا؟ چون در دکان و مغازه ما با شخص، با فرد فروشنده و صاحب دکان سروکار داریم و این ارتباط برای التیام زخمهایی که بر تن محله خورده لازم است. ما با همین ارتباطهای ساده میتوانیم محله را از غربت و عزلت رها سازیم. به سخن دیگر، اگر نتوانیم با این نوع ارتباطها به انسجام محله کمک کنیم، حتما با فروشگاه بزرگ و هایپر هم اصلا نمیتوانیم.
در حقیقت انتخاب این مقیاس، نوعی انتخاب ناگزیر است. حالا که چنین است باید فرهنگ مغازه و دکانداری را هم موردمداقه و تحلیل قرار دهیم. تجربه تاریخی همه ما حاکی از آن است که این مغازههای کوچک ممکن است محلی برای خالهزنک بازی و احیانا پشت هماندازی هم بشود. ممکن است پاتوق بیکاران محله شود که دوست دارند وقت آزاد و بیکاریشان را با صحبت در مورد دیگران و غیبت پشت سر مردم سر کنند. این رفتار سابقه تاریخی دارد، ولی مثبت نیست. روی دوم سکه مودت محله است. مودت محله به خاطر آن است که اهالی همدیگر را میشناسند و همین آشنایی سبب امنیت محله میشود. در محله، به خاطر همین آشناییها، معمولا سرقت اتفاق نمیافتد مگر از سوی غریبهها و افراد غیر هممحل. در شرایط متعارف، اهالی محله یار و یاور همدیگر هم هستند. معمولا ثروتمندان محله هوای فقرا را دارند. به عبارتی دیگر، فقرا امید این را دارندکه اگر گیر کنند، هستند کسانی که بشود دست بهسویشان دراز کرد. همین نکته مثبت محلهای، در دل خود متضادش را هم تولید میکند. چون همه همدیگر را میشناسند پس، گاهی، به خود اجازه میدهند در زندگی دیگران دخالت کنند و اظهارنظرنمایند. بله، میشود پذیرفت، تقویت نقاط مثبت یک رفتار فرهنگی و پسزدن وجوه منفی آن کار چندان سهل و سادهای نیست، ولی این پیچیدگی نباید مانع تلاش شود.