شصتوسومین شب فیلم/ 17 اسفند ۱۴۰۱ خورشیدی
موضوع مستند «بازگشت دوباره» از فرهاد ورهرام، چنان جذابیتو حساسیتی داشتکه علاوه بر دوستان مخاطبان معمول خانهاردیبهشتاودلاجان، چهرههای فرهنگی و مدنی دیگری هم برای دیدن آن و حضور در نشست بعد از نمایش، آمدهبودند.از جمله دکتر عباس قنبری استاد دانشگاهو از فرهیختگان ایل بزرگ بختیاری، دکتر شاهرخ باور مترجم کتاب «علف»، هارون یشایایی نویسنده و تهیهکننده سینما، ارد عطارپور مستندساز، دکتر سیروس باور معمار و استاد دانشگاه. به خاطر حضور این عزیزان، نشست گفت و شنید به صورت پنل گفتگو تنظیم شد. ساخت این مستند حدود سی سال طول کشیده.حاصل دغدغه و حساسیت شخصی کارگردان در سفرهای متعددش به خاک بختیاریو کوچ همراه خاندان آمرید در محوری که 97 سال پیش مهمترین مستند مرتبط با ایل و کوچ بختیاری توسط مریان کوپر و همراهانش در آن ساخته شد.
ورهرام میگوید: «این مستند حاصل سفرهایی است که از سال 1365 به منطقه بختیاری داشتم.
در فصول مختلف. از طریق شاهرضا حاتمی با پسر حیدرخان- بزرگِ ایل در زمان فیلمبرداری مستند «علف» کوپر- آشنا شدم.
چندین سفر به مناطق مختلف رفتم و تصویرهای بسیاری گرفتم تا اینکه «مرکز چهارمحال و بختیاری» پیشنهاد کرد این مستند را به سرانجامش برسانیم.
در آن روزها، و حتی اکنون هم، فیلم و مستندهایی که درباره عشایر ساخته میشود، معمولا نگاه توریستی دارند و به عمق موضوع نمیپردازند.
حتی در مواردی لباس محلی تن کارمند فلان اداره ارشاد یا میراث میکنند و میآورند جلو دوربین. هنوز کار جدی روی ایلات و عشایر و کوچ نشدهاست و جا دارد مستند و آثار زیاد دیگری دراینخصوص ساختهشود».
این حرفهای کارگردان از این جهت مهم استکه میدانیم «شرایط اجتماعی و معیشتی عشایر در سالها و دهههای گذشته تغییر کرده و چه بسا سبب شده آنها شیوه زندگیشان را تغییر داده و عموما به یکجانشینی و کار در شهرها رو بیاورند.
اینکه این شیوه زندگی خوشایند عشایریکه شهرنشین شدهاند هست یا نه، معلوم نیست. ظاهرا زندگی در شهر علیرغم امکاناتیکه درآن وجود دارد، نتوانسته رضایت خاطر کسانی را که زندگی در فضا و محیط باز را تجربه کردهاند فراهم نماید. هرچند الان هم دیگر راضی نیستندبه زندگی قبلیوکوچ برگردند.
گاهشمار طبیعتمحور
دکتر عباس قنبری، با اشاره به روز مردمشناسی که همزمان با نمایش این مستند شده، آمدن نوروز را بهانه قرارمیدهد تا یادآورشود «نوروز گاهشمار زندگی و کشاورزی است.
آنچه که تقویم خورشیدی را از تقویم مهشیدی متمایز میکند تطابق گاهشمار با چرخش معاش و کشاورزی است. در همین مستند «بازگشت دوباره» برشی از یکصدسال زندگی ایل بختیاری را شاهدیم و میبینیم چگونه این مردم کار و معاش خودرا با چرخش زمین و ماه تنظیم میکنند.
این مردم وقتیدر مسیرحرکت میکنند با دار و درخت حرف میزنند با سنگ و خاک صحبت میکنند. اینان انگار با طبیعت یکی هستند.
هرچند کوچ و عبور از گردنه و رودخانه بسیار سخت و امثال ماها که عادت به آن نوع زندگی نداریم به سختی میتوانیم مسیر را طی کنیم». این مهمان عزیز به نکاتی از مستند هم اشاره میکند: «اینکه کارگردان توانسته چنین تصاویری از ایل و ایلیاتیها بگیرد، بخاطر آن است که او توانستهبود رابطه شخصیو خوبی با افرادبرقرار کند.
وقتی وارد خانهو محفل آنان میشود چنان استکه گویی فامیل هم هستند. چون گرفتن تصویر از اتفاقی که در حال وقوع هست بسیار مشکل است چون امکان تکرار ندارد. مثل فیلم سینمایی نیست که بشود برداشتهای دوم و سوم گرفت. به هرحال چنین مستندهایی بسیار با ارزش هستندچون بهعنوان سند باقی خواهندماند.
تصور کنیم که در اوایل قرن چهاردهم حدود چهل درصد مردم ایران را عشایر و ایلات تشکیل میدادند و الان این نسبت به دو درصد کاهش یافته. الان است که ارزش فیلمهای امثال کوپر و ورهرام از زندگی بختیاریها را درک میکنیم»
ادای دین به کوپر
ارد عطارپور معتقد است مستند «بازگشت دوباره» ادای دین فرهاد ورهرام است به مرین کوپر و مستند «علف» او . شاید بشود گفت سه مستند علف، مردمان باد و تاراز، سه اثر برجسته درباره ایل بختیاری و کوچ و زندگی آن است.
اینها همدیگر را تکمیل میکنند. ورهرام میکوشد فیلم مستند علف را به بازگشت دوباره پیوند دهد. در علف تصویر لطفعلی فرزند حیدرخان پایانبخش مستند است و در مستند بازگشت دوباره تصویر او، که دیگر پیر شده، در ابتدای اثر میآید.
ورهرام توانسته بقایای آن طایفه را دوباره مقابل دوربین بیاورد و کار کوپر در علف را به سرانجامی امروزین برساند. البته، ورهرام دیدگاه خودش را دارد.
وقتی در فیلم تاراز جوانی را میبینیم که چوپان رمه قبیله است و در انتها پس از شکست در زندگی شهری دوباره به روستا آمده و چوپان شده ولی چوپان مزدبگیر دیگران، به عمق اتفاقاتی که برای ایل افتاده پی میبریم» عطارپور به این نکته اشاره میکند که مستند اگر صادق و راستگو باشد، حتما به عنوان یک سند در تاریخ میماند.
«تصور کنیم وقتی حیدرخان از کوپر میشنود در دنیا شاهِ زن وجود دارد؛ وقتی از کوپر میپرسد پس شوهرش چهکاره است و میشنود که هیچکاره، ماتش میبرد و برای لحظاتی خیره میماند به نقطهای دور». امروز برای تمام ماها شاه یا ملکهبودن یک زن تقریبا عادی است ولی صدسال پیش سبب حیرت رئیس یک ایل میشود.از این نوع ظرایف در فیلم کوپر و همینطور در مستند ورهرام وجود داردکه بسیار با ارزش هستند.
آرزوی پدر برای ترجمه کتاب!
شاهرخ باور جریان ترجمه کتاب علف را چنین بیان میکند: «اصل انگلیسی این کتاب در کتابخانه پدر بود. پس از فوت پدر، یادداشتی از پدر بود با این مضمون که «اگر فرصت داشتم این کتاب را ترجمه میکردم. کتاب خوبی است».
وقتی کتاب را خواندم، خیلی به دلم نشست. دوباره خواندم. و ترجمهاش کردم. پساز چاپ دومیا سوم بود که خبر شدم نوادگان خانهاییکه در مستند علف بودند در صدمین سالگرد آن کوچ، پای زردکوه جمع خواهندشد. آنها مرا هم دعوت کردند و من در آن سفر موفق شدم اطلاعات تازه در مورد خاندان حیدرخانو دیگران، جمله درخت زندگی آنها را جمعآوری کنم و به عنوان پیوست در چاپ بعدی بیاورم. به نظرم کتاب کاملتر شد»
محور باستانی
دکترسیروس باور بهنکته مهمی اشاره دارد:« مسیری که عشایر بختیاری از شوشتر شروع کردند و به چهارمحال بختیاری رفتند، همان مسیری بود که ساسانیان از آن رد میشدند.
دشت لالی هم همین طور. محور تردد اشکانیان بود. دشت پهن لالی به مرور باریک میشود و وصل میشود به اندیکا. مسیر سخت و تندی که قرنها مورد استفاده مردم است. مسیر وحشتناک عبور از زردکوه. شاید بهتر میبود دولت این مسیر را کمی راحتتر میکرد.
زردکوه حد فاصل خوزستان و چهارمحال و بختیاری است. امر یکجانشینی عشایر حرکتی سیاسی بود. نباید چنین میشد. عشایر قبل از رضاشاه هم بودند. و معمولا مسلح هم بودند». یکی از مخاطبان تبصرهای به حرفهای دکتر باور دارد: «اصولا کوچ عشایر وایلات و مسیر حرکت آنها، باهم یک اکوسیستم واحد را تشکیل میدهند.
در طول حدود دوماهی که کوچ از ییلاق به قشلاق یا برعکس طول میکشد، دامهای ایل از ذخایر و پوشش گیاهی مسیر استفاده و تغذیه میکند و پهنه به پهنه ضمن تغذیه از خاک، با کود تولیدی خود آن را غنی میکنند. یعنی یک اکوسیستم طبیعی که زایش و رویش زمین را دارد. وقتی ما به عنوان کمک به عشایر این مسیر را با کامیونو وانت طی میکنیم و روند دوماهه حداکثر در دو روز انجام میشود، درحقیقت سیستم طبیعی را مختل میکند».
این نکته را ورهرام هم به نوعی دیگر بیان میکند و میگوید: «امروزه با فرسایش خاک مواجه هستیم و خاک بختیاری، به تدریج و به روشهای مختلف شسته میشود و بستر کارون و مصب دریا را پر میکند.
جزیرههای کوچکی که در مصب رودخانه به دریا در اطراف آبادان و اهواز دیده میشود حاصل این فرسایش خاک است».
ورهرام این اتفاق را نشان از از بین رفتن عشایر میداند. اومعتقد است الان دیگر عشایر نداریم. بختیاری داریم ولی عشایر نه. چون آن ساختار اجتماعی از بین رفته، ساختار حفظ محیط زیست آن اکوسیستم هم دچار اختلال شده».
کوچ دورانی
عباس قنبری اشاره میکند که سه نوع کوچ داریم: «کوچ افقی»که جابجایی ایل در سطح و دشت است. «کوچ عمودی»که جابجایی ایل از دشت به کوهپایه و برعکس است و «کوچ دورانی» که ترکیب این دو نوع کوچ است و آنچه که در مستند ورهرام دیدیم از این نوع کوچ است که بسیار سخت است و شاید کوچ منحصربفرد ایران و جهان است.
مسیر این کوچ سابقا حدود دو ماه طول میکشید ولی امروز دو روزه طی میشود و ایل در این دو روز از گرمای خوزستان به سرما و حتی برف زردکوه میرسد.
طبیعی است که روند طبیعی کوچ طی نمیشود و اکوسیستم دچار اختلال میشود. اینها موضوعات مهمی هستند.»
او به نکته ظریف دیگری هم اشاره دارد: «در خوزستان گیاهی هست به نام «بهمنپیچ». این گیاه درست موقع کوچ زرد میشود. به عبارتی، وقتی این گل زرد میشود، عشایر متوجه میشوند که زمان کوچ فرا رسیده. ناشی از این حقیقت که زندگی و گاهشمار ایل و عشایر با نشانها و نمادهای طبیعت است»
موسیق و تاج
فرهاد ورهرام با حرف این مخاطب موافق است که موسیقی انتخابشده برای این مستند بسیار گویا و دلنشین است و به گفته مخاطب، «حتی میشود تصویر را ندید به موسیقی گوش سپرد».
اصولا این مستند در کنار ظرایفی که دارد، هم آگاهیبخش است هم چشمانداز. این موضوع را یکی از مخاطبان چنین بیان میکند: «تمام تصاویر و صحنههای فیلم مملو از داده و آگاهی است. اطلاعات شیرینو مهمی به مخاطب میدهد. اما ازسویدیگر، نوعی چشمانداز هم هست. دراین مستند شاهدیمکه چگونه هم خاک تجزیه شده هم انسانها.ولی کسانی هم هستند که هنوز تجزیه نشدهاند. یا امکان برگشتشانبه یگانگی وجود دارد.
بنابراین این چشمانداز وجود دارد که اگر بشود این انسانهای تجزیه شده را دوباره کنار هم جمع کنیم، بتوانیم کوچ دیگری را تجربه کنیم. کوچ از تجزیه و فرسایش به یگانگی و انسجام».
به نظر میآید در تکمیل بدهبستان فرهنگی نشست این مستند و چند مستند پیشین، مفید خواهدبود اگر چند اثر مستند دیگر هم نمایش داده شود.
«علف»ساخته کوپر، «تاراز» از فرهاد ورهرام ویکی دومستند دیگر در راس بقیه هستند. به زودی چنین خواهدشد.