سلام
در عرف شهرسازی گفته میشود شهر عبارت است از مثلت انسان، طبیعت و محیط مصنوع. که اگر دقیقتر بگوئیم این سه جزء را نباید سه راس یک مثلث بدانیم، چون محیط مصنوع حاصل کار انسان روی طبیعت است. انسان روحِ شهر است و در طول تاریخ، در تمام نقاط جهان هرچهکه ساختهشده بهدست انسان بوده. اگر انسان نباشد هیچ چیز نیست. قبل از اینکه انسان پا به عرصه حیات و طبیعت بگذارد، طبیعت وجود داشت و با حضور انسان است که این طبیعت تبدیل به شهر و سکونتگاه میشود. با این مقدمه، میتوانیم بگوییم جنس شهر و کیفیت آن نیز بستگی به انسانهایی است که در آن زندگی میکنند. تفکرات و فرهنگ اهالی یک شهر است که کیفیت آن شهررا تعریف میکند. چرا چنیناست؟ چون انسان موجودی است که اندیشه دارد. فکر میکند و برای کارهایش نقشه میکشد. پس انسان نقطه ثقل هر شهر و سکونتگاهی است. در تمام خاک عالم. حالا صحبت بر سر این است که این انسان چگونه و با چه انگیزهای ممکن است به شهر خود بیندیشد و در تمام طول زندگیش برای آبادی و شادابی آن تلاش میکند؟ پاسخ دوقسمت دارد: قسمت اول به خود انسان برمیگردد، قسمت دوم به حواشی و اطراف او. انسانی که بتواند نقش موثر و درستی در ارتقای منزلت زیستی شهر بردارد، باید انسانی آگاه، خردمند و مسئولیتشناس باشد. در این جا هست که تفاوت بین «انسان» و «آدم» مشخص میشود آدمبودن فراتر از انسانبودن است. برای ساختن شهر نیاز به آدم داریم.
خود همین کلمه آدم هم دو مضمون مکمل دارد. آدم یعنی نیرو، نیروی فعال و نیروی متخصص. معروف است که میگوییم «فلانی آدمِ این کار است» یعنی تخصص دارد، توانایی دارد. مضمون دوم کلمه «آدم» وجه مهمتری است. یعنی کسی که جوانب را میسنجد، عدالت دارد و منافع عموم را بر منافع شخصی ترجیح میدهد. انسان میتواند آدم متخصصی باشد ولی تخصص خود را در راه ثواب استفاده نکند. ولی درمضمون دوم این آدم هرگز منافع عمومیرا فدای خواستهای شخصی خود نمیکند. به هرحال، آنچه که شخص را متوجه آبادنی و شادابی شهر میکند، ابتدا به خود انسان شهروند برمیگردد. اما در کنار ظرفیت و استعداد شخصی انسان شهروند برای انگیزهبخشیدن به او در جهت تلاش برای آبادی و شادابی شهر اهمیت دارد، شرایط حاکم بر جامعه و نظام مدیریتی آن است. در جامعهای که نظان خردمند حاکم نباشد چندان امیدی به تواناییها و خواستهای مترقی ساکنان نیست.مدیریتی که سیستمی نیست و شخصی عمل میکند نمیتواند مردم را برای تلاش در جهت سرزندگی شهری تحریک کند. مردمی که مدیریت را «ازما بهتران» بداند کمر همت برای ساخت و ارتقای سکونتگاه شهری خود نمیبندد. فقط غر میزند و نفرین میکند. سیمای شهرهای عقبمانده چنیناست. برحذر باشیم.