سلام
درستاستکه درباره «محله» تعریفهای مختلف هست. شاید بشود گفت هیچ وفاق عمومی درباره این تعریف بین علمای جامعه و شهر وجود ندارد. اما، درباره ویژگیهای محله و نتایج زندگی محلهای، حتما، موارد زیادی را میشود مورد توافق همه دانست. یکی از اصول پایه و مورد تاکید محله، امنیت عمومی آن است. محله، حداقل برای اهالی و ساکنان محله، امن است و مردم، تا حد ممکن هوای همدیگر را دارند. در ادبیات داستانی و تاریخی ما هم این موضوع به عیان وجود دارد. در قصههای ما هیچ سرقتی از خانههای مردم محله، توسط اهالی آن صورت نمیگیرد. هیچ ظلمی از سوی اهالی محله به همسایهها و هممحلهای روا نمیشود. نیروی متخاصم و متجاوز، معمولا، نیرویی بیرونی است. داستان «عزاداران بیل» بهترین نمونه در این وادی است. ولی این ایمنی و امنیت از کجا میآید؟
محله امن است، چون همه همدیگر را میشناسند. باهم رفت و آمد دارندو در عزا و عروسیِ هم شرکت میکنند. این قانون جامعهشناسی است که «آشناییها سبب ارتباط، و ارتباط سبب دوستی میشود». دوستان از هم نمیدزدند، به هم ظلم نمیکنند. بنابراین، ارتباط و دوستی بین مردم، مهمترین عامل و موجب امنیت پایدار است.
ارتباط و دوستی بین مردم چگونه بهوجود میآید؟ در روزگاران قدیم، در همه کوچهها جایی برای جمعشدن بود. حداقل آنکه خانمهای محل دم در خانهها مینشستند و باهم گپ میزدند و سبزی پاک میکردند. آقایان نیز دم کوچه جمع میشدند یا جلو مغازه بقالی یا جاهایی چنین مینشستند و مسائل روز را باهم مرور میکردند. در آن روزها، البته رادیو و تلویزیون اینقدر پرطرفدار و پر مخاطب نبود، بگذریم که بسیاریها تلویزیون نداشتند. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم جزو افسانههای فضایی بود! مردم، بهخودی خود، باید بخشی از زمان فراغت خود را دم کوچه و مسجد یا دکان باقالی و نخود پخته میگذراندند. امروز ولی وضع فرق کرده. خیلی!
آیا چاره آن است که تلویزیون و شبکه اجتماعی را بگذاریم کنار تا مردم بالاجبار بیایند کوچه؟ میشود آیا؟ طبعا هرگز و در هیچ دوره و زمانی نمیشود جلو پیشرفت وسایل و ابزار ارتباطی را گرفت. باید از آنها به روشی امروزی بهره برد برای اهداف امروزی. بنابراین، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی میتواند فضای دوستی و ارتباط را بین مردم محل ایجاد کند، ولی کافی نیست. رابطه چهره به چهره چیز دیگری است. آدمها باید همدیگر را ببینند و بنشینند باهم حرف بزنند. فضاهایی چون «سرای محله»، قهوهخانه، حیاط مدرسه محله و مسجد و تکیه میتواند بستر این ارتباط باشد. فقط یک شرط دارد: جمعشدن آدمها نه از سر اجبار باشد نه از سر ریا و خوشامد حکومت و دیگران. مردم باید حس کنند فضایی خودمانی هست که میتوانند ساعاتی را در آن با همسایهها سر کنند. همین!
نوشتهی بهروز مرباغی
سرمقاله نشریه اردیبهشت اودلاجان شماره ۵۱