گنجینهای در دهان!
«و تعجب اینجا است که توی دهن هرکس که سری توی سرها دارد، یک ردیف دندان طلا است. تا زاهدان اینطور بود. خیلی پرسوجو کردم اما کسی نتوانست گرهی از سوال من بگشاید. درست است که معلوم شد بیماری خاصی ندارند تا دندانها را خراب کند و مجبور باشند روکش طلا به آن بگذارند. اما هرکس اظهار رائی کرد. طبیبی معتقد بود مد تهران است که به آنجا سرایت کرده. دندانسازی میگفت برای اینکه شیرینی زیاد میخورند (و اینطور نبود. باقلوا و قطابی که عجیب در یزد میسازند، بیشتر صادر میشود. مثل پارچههایش) دخانیات هم کم مصرف میکردند، و عاقبت از زاهدان که میرفتیم احساس کردم این تنها ثروتی است که هرکس میتواند بهراحتی همراه خود داشتهباشد و خالی از هر مزاحمتی! دهان مردم یزد و کرمان و بم و زاهدان مطمئنترین گنجینههای ثروت فردی است که اگر به هیچ دردی هم نخورد، دستکم کار کفن و دفن اموات را تسهیل میکند. . . . سوم ورودمان به شهر، ظهر که برگشتم به مسافرخانه، معلوم شد از شهربانی ماموری آمدهاست که عکس برداشتن از زندگی مردم و غیره طبق فلان ماده ممنوع و الخ. . . .؛ و آقایان بد نیست سری به شهربانی بزنند و از این حرفها. فردا صبح رفتیم شهربانی. آبرومندترین و وسیعترین ادارات دولتی. خودی نشان دادیم و فهماندیم که آدمهای سربریز و پابراهی هستیم و از آثار تاریخی عکس میگیریم و از این حرفها. و یارو معذرتخواهان که «البته تصدیق میفرمایید که از این سر و وضع فقیرانه مردم و عکسبرداشتن و خدای نکرده در مجلهای یا روزنامهای چاپکردن و آبروی مملکت را بردن. . .» و الخ و ما گفتیم اصلا و ابدا و بخیروخوشی گذشت و سوال کردیم آیا میتوانند آمار مختصری از دزدیهای شهر بدهند؟ معلوم شد هفتهای دوسه بار در مورد دوچرخهها که بیقفل و بند در کوچه و بازار رها میکنند اشتباهاتی رخ میدهد. این دوچرخه آن را عوضی سوار میشود و شکایتی و مراجعهای و کار بهزودی فیصله داده میشود.»
ارزیابی شتابزده؛ جلال آلاحمد؛ انتشارت امیرکبیر؛ چاپ جدید ۱۳۵۷؛ ص ۱۶۱
(این کتاب اول بار در سال ۱۳۴۴ منتشر شد و سروصدا کرد. هم موافق زیاد داشت هم مخالف. بارها و بارها چاپ شد.)
