شب فیلم آرشیو - موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان https://iacoo.ir/tag/شب-فیلم/ موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان Sun, 05 May 2024 14:56:42 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.0.2 https://iacoo.ir/wp-content/uploads/2021/02/cropped-logo-site-32x32.png شب فیلم آرشیو - موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان https://iacoo.ir/tag/شب-فیلم/ 32 32 مستند قایق سواری در تهران https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%82%d8%a7%db%8c%d9%82-%d8%b3%d9%88%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86/ Sun, 05 May 2024 14:56:35 +0000 https://iacoo.ir/?p=18261 این را همه می‌دانیم که محمدعلی سپانلو، شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم و پژوهشگر بود. فعالی اجتماعی هم بود. اما آن‌چه که او را از دیگر شاعران هم‌عصر خودش متمایز می‌کند، آن است که «شاعر تهران» است. او زاده و پرورش‌یافته تهران و شاعر تهران است. اصولا شعر شهری نوشتن یک مزیت است، بویژه اگردر مورد شهر مشخصی باشد که از کلی‌گویی گذر کند. سپانلو با منظومه «پیاده‌رو» در سال ۱۳۴۷ شهرت یافت و بعدها با منظومه «خانم زمان» و مجموعه شعر «قایق‌سواری در تهران» ورد زبان‌ها شد. آثار زیادی از او به یادگار مانده که «تبعید در وطن» از آخرین‌ها است. عمرش به درازا نکشید و در ۷۵ سالگی در سال ۱۳۹۴ از میان ما پرکشید.

The post مستند قایق سواری در تهران appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدودسیزدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

این را همه می‌دانیم که محمدعلی سپانلو، شاعر، روزنامه‌نگار، مترجم و پژوهشگر بود. فعالی اجتماعی هم بود. اما آن‌چه که او را از دیگر شاعران هم‌عصر خودش متمایز می‌کند، آن است که «شاعر تهران» است. او زاده و پرورش‌یافته تهران و شاعر تهران است. اصولا شعر شهری نوشتن یک مزیت است، بویژه اگردر مورد شهر مشخصی باشد که از کلی‌گویی گذر کند.

سپانلو با منظومه «پیاده‌رو» در سال ۱۳۴۷ شهرت یافت و بعدها با منظومه «خانم زمان» و مجموعه شعر «قایق‌سواری در تهران» ورد زبان‌ها شد. آثار زیادی از او به یادگار مانده که «تبعید در وطن» از آخرین‌ها است. عمرش به درازا نکشید و در ۷۵ سالگی در سال ۱۳۹۴ از میان ما پرکشید.

 

 

تاریخ اکران: ۱۹-۲-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

مستند از خانه شماره ۳۷

The post مستند قایق سواری در تهران appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
گزارش مستند کلام آخر https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/ https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/#respond Sun, 05 May 2024 04:43:58 +0000 https://iacoo.ir/?p=18231 سومین مستند از رشته‌مستندهای حوزه «شعر و قصه» به زندگی احمد شاملو اختصاص داشت. کاری از مسلم منصوری که چندسال قبل از درگذشت شاعر تهیه شده و گفتگویی است بین ناصر تقوایی و احمد شاملو. دو غول از دنیای تصویر و شعر. در خلال این گفتگوی دقیق، سکانسی هم از حضور محمود دولت‌آبادی وجود دارد که او به احترام شاعر، متنی را می‌خواند و گپی کوتاه باهم دارند. در نماهایی محدود هم آیدا، همسر احمد شاملو را می‌بینیم که بسیار موجز درباره شاعر حرف می‌زند. در حد چند جمله. اما عبارت کلیدی کلام او این جمله است که «زندگی و شعر شاملو دو حوزه جداگانه نیستند. یکی هستند». ف

The post گزارش مستند کلام آخر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدودوازدهمین شب فیلم/ 5  اردیبهشت ماه 1403 خورشیدی

سومین مستند از رشته‌مستندهای حوزه «شعر و قصه» به زندگی احمد شاملو اختصاص داشت. کاری از مسلم منصوری که چندسال قبل از درگذشت شاعر تهیه شده و گفتگویی است بین ناصر تقوایی و احمد شاملو. دو غول از دنیای تصویر و شعر.

 در خلال این گفتگوی دقیق، سکانسی هم از حضور محمود دولت‌آبادی وجود دارد که او به احترام شاعر، متنی را می‌خواند و گپی کوتاه باهم دارند. در نماهایی محدود هم آیدا، همسر احمد شاملو را می‌بینیم که بسیار موجز درباره شاعر حرف می‌زند. در حد چند جمله. اما عبارت کلیدی کلام او این جمله است که «زندگی و شعر شاملو دو حوزه جداگانه  نیستند. یکی هستند». 

فیلم چهل و سه دقیقه است. به‌جز چند صحنه محدودِ عموما آرشیوی از محیط و خیابان، بقیه اثر به صورت کلوزآپ از چهره شاملو و کمی هم ناصر تقوایی است. سیمین فلاح تهرانی‌که خود مستندساز است معتقد است «کارگردان از ابتدا این تصمیم را داشته تصویرها را کلوزآپ بگیرد و این یک تصمیم جسورانه است.

اگر کمی لغزش داشته‌باشد اثری کسل‌کننده و خسته‌کننده می‌شود. اما این مستند مخاطب را تا آخر با خود همراه می‌کند. از این جهت، فیلم موفقی است.» نکته جالب در این تصویرهای کلوزآپ آن است که پس از نیمه‌های اثر است که متوجه می‌شویم شاملو رو ویلچر نشسته، در حالی‌که تا آن لحظه ما فقط صورت او را می‌دیدیم و ویلچر هم از صحنه غایب است. 

در کنار جسارت خالق اثر در گرفتن تصاویر کلوزآپ، جذابیت دیگر فیلم ترکیب درست و زیبای تصاویر طبیعت یا محیط بیرونی با کلام و واژه های شعرهایی است که شاملو می‌خواند. یکی از مخاطبان می‌گوید: «فیلم‌برداری جذاب بود.

ترکیب کلام و شعری که شاملو می‌خواند با تصویر متن فوق‌العاده است.» به ویژه تصاویری از طبیعت که به صورت محو و مه‌آلوده در پس گفتار و شعر می‌آیند و طنین و آهنگ کلام شاعر را دوچندان می‌کنند. این‌ها به فیلم جذابیت و زیبایی می‌بخشند.

جمع بزرگان!

چهره اصلی فیلم «کلام آخر» بی‌تردید احمد شاملو است. سپس ناصر تقوایی که بار اصلی گفتگو با حرف و پرسش او شکل می‌گیردو سرآخر محمود دولت‌آبادی را داریم که گپی با شاملو دارد و متنی را می‌خواند. در حقیقت جمع کوچکی از یزرگان شعر، تصویر و رمان. اما در همین موضوع هم نکته‌های زیبایی در مستند هست. 

نخست آن‌که ناصر تقوایی بسیار فروتنانه در برابر شاملو قرار گرفته و پرسش‌های خود را کاملا سنجیده و دقیق و در کمال تواضع مطرح می‌کند و در مقابل، شاملو هم بسیار رندانه و ظریف ازبرخی پاسخ‌ها سر باز می‌زند. در عین حال که با دقت تمام به حرف

و پرسش تقوایی گوش می‌سپارد. یکی از مخاطبان به نکته ظریفی دراین رابطه اشاره ‌می‌کند: «چشم‌های شاملو تبدیل به پرسوناژ در این فیلم شده‌اند. دارند با مخاطب حرف می‌زنند و کارگردان از این پتانسیل آگاه است و به خوبی از آن استفاده کرده.» 

مخاطب دیگری با اشاره به کلوزآپ از صورت شاملو، معتقد است که کارگردان، انگار، با متمرکزشدن بر چشم‌های شاملو و توجه عمیق او به پرسش‌های تقوایی، می‌خواهد نقبی به درون شخصیت او بزند. در حقیقت نقبی بر درون شعرهای شاملو. و در این کار موفق هم هست.

تعهد شاعر!

در طول گفتگوی تقوایی با شاملو، بارها صحبت‌از تعهد هنرمند در قبال جامعه و مردم می‌شود. علاوه بر آن، در جای جای فیلم، به‌ویژه آن‌جاها که شعر شاملو را روی تصویر می‌شنویم, این احساس دست می‌دهد که تمام شعرهای شاملو درون‌مایه اجتماعی دارند حتی همه عاشقانه‌های او. 

گویی، شاملو هرگز جامعه و مردم را فراموش نکرده‌و عشق را هم با آن‌ها تقسیم می‌کند. در این رابطه، یکی از حاضران در نشست، بر این باور است که تعریف و استفاده از «تعهد» با آن‌چه که از زبان شاملو در این فیلم می‌شنویم، کاملا متفاوت است و بخصوص نسل جوان با آن ادبیات آشنایی و الفت زیادی ندارند و خود را به چیزهای دیگری متعهد می‌داند.» 

این موضوع را مخاطب دیگری از زبان خود شاملو چنین بیان می‌کند: «در این مستند شاملو به شکلی دقیق و موکد می‌گوید زمان عوض می‌شود، نظر و تفکر عوض می‌شود و نیاز و سلیقه هم تغییر می‌کند و ممکن است روزی برسد که حرف قبلا گفته‌شده را اشتباه تلقی کنیم. در این جا تقوایی از او می‌پرسد، پس آیا شده که از سرودن شعری بعدها پشیمان شده‌باشید؟ 

مستند کلام آخر،حبیب باوی چهارشنبه 12 اردیبهشت ماه 1403

و شاملو خیلی قاطع جواب می‌دهد بله، خیلی! پس شاملو لزوم تغییررا فقط برای دیگران نمی‌خواهد خودش را هم مشمول این تغییر می‌داند.»

در رابطه با ادبیات سال‌های چهل و پنجاه شمسی سده گذشته، یکی از مخاطبان به فضای آن سال‌ها اشاره می‌کند که به صورتی خواسته و ناخواسته، بین هنرمندان و شاعران دسته‌بندی وجود داشت خواه از دید سیاسی و فرهنگی خواه از دید سلیقه و رفتار. 

مثلا بزرگانی مثل احمدرضا احمدی، اسماعیل نوری علا، یدالله رویایی و اسماعیل شاهرودی، در دسته و رده کسانی مثل شاملو، سیاوش کسرایی و مهد اخوان ثالث نبودند. این اصلا ایراد و نقص نیست.

 نشانه تبلور اندیشه در رفتار اجتماعی و تعهد فرهنگی هنرمندان است. همان‌گونه که تئاتری‌هایی که در کارگاه نمایش جمع می‌شدند، بخصوص دور و اطراف آربی آوانسیان با هنرمندانی که در تئاتر سنگلج جمع می‌شدند یا در تئاتر شهر وسالن فردوسی باهم شریک در یک مشرب و تفکر اجتماعی نبودند و همه هم فعالیت می‌کردند.»

فقط شاعر!

از دید یکی از مخاطبان، فیلم به جوانب مختلف زندگی شاملو توجه ندارد و فقط وجه شاعرانگی زندگی او را نشان می‌دهد. این مخاطب معتقد است شاملو وجوه مختلف هنری و اجتماعی دارد که می‌توانست در فیلم مطرح شوند. او فیلم‌نامه نوشته، نشریه درآورده، سخنرانی‌های آتشین داشته و بسیاری فعالیت دیگر. در این‌مستند فقط به شعر شاملو پرداخته شده. مخاطب دیگری همین عقیده را داردو می‌گوید«چون کارگردان خودش اطلاعات لازم از شخصیت موضوع فیلمش دارد، تصور می‌کند بیننده و مخاطب هم این پیشینه را می‌شناسد.

 

بهتر بود بخشی از اطلاعات خود درباره شاملو را در همین مستند به مخاطب منتقل می‌کرد.»

البته این امر مورد وفاق عمومی نیست. مخاطبان دیگری هستند که انتخاب کارگردان از وجوه مختلف زندگی شخصیت مورد نظر برای به تصویرکشیدن او را اصل می‌داند. کارگردان می‌خواهد بگوید در رابطه با شاملو وجه شاعرانه او برجسته‌ترین وجه است. و دیگران هم می‌توانند رویه‌های دیگر زندگی او را به تصویر بکشند. 

یا حتی همین کارگردان در مستندهای دیگری به وجوه دیگر زندگی این شخصیت بپردازد. مهم آن است آیا زاویه‌ای را که برای معرفی پرتره انتخاب کرده، درست بیان کرده یا نه. در این مستند شاهدیم مسلم منصوری توانسته وجه شاعرانه زندگی شاملو را خیلی خوب بیان ‌کند. البته چنس پرسش‌های ناصر تقوایی هم در این روشنایی‌بخشی موثر و مهم بوده‌است.

 آیدا هم با تکیه بر این عبارت که «شعر شاملو عین زندگی شاملو است» بر این وجه از زندگی شاملو تاکید دارد و درون‌مایه فیلم آن را می‌نمایاند.

جاودانگی صدا!

مخاطبی می‌گوید «برخی‌ها معتقدند صادق هدایت با خودکشی‌اش جاودانه‌شد. من می‌گویم‌شاملو با خواندن شعرهایش و با صدایش جاودانه شد.» این مطلب را مخاطب دیگری ادامه می‌دهد و به موسیقی کلام و شعر اشاره می‌کند و پیشنهاد می‌کند: «کتاب‌هایی را که ع. پاشایی باموضوع خوانش‌شعر شاملو منتشر کرده بخوانیم.

 پاشایی که یار غار و دوست و همکار شاملو بود، نحوه درست خواندن شعرهای شاملو را یادآوری می‌کند و لذت‌بردن از خوانش این شعرها را به خواننده  یاد می‌دهد.» مخاطبی این موضوع را به زندگی خود شاعر هم می‌کشاند: «این مستند خیلی هم فیلم نیست. شعر است. صورت شاملو را می‌بینیم و چشم‌ها و میمیک صورت را. عشق و انسانیت از نگرانی‌های چشم‌ها بیرون می‌تراود. عشقی را که در شعر شاملو می‌بینیم کارگردان در این فیلم نشان داده‌است.»

درباره ماندگاری شاملو و شعرهایش، هارون یشایایی نظر خودش را دارد: «شاملو تسلط کامل‌به زبان فارسی داشت و به همین خاطر حرف و پیامش را می‌توانست هم راحت و دقیق بیان کند، هم زیبا و ماندگار.

 از سوی دیگر، مضمون شعرهای شاملو، عموما، اجتماعی و از دل مردم است. شاملو هرگز تعهد خود به این دو مقوله راکنار نگذاشت: زبان‌و هویت فارسی، مردم. رمز پایایی شاملو و شعرهایش همین دو تعهد است.»

در زندگی شخصی هم شاملو بسیار راحت و ساده بود. می‌گویند او در زندان هم «زندگی می‌کرد». و این حرف بسیار شاملو از این دسته آدم‌ها بود. در تکه‌ای از فیلم «کلام آخر» وقتی درباره آشنایی و ازدواجش با آیدا سخن می‌گوید، اعلام می‌کند تا قبل از آشنایی با آیدا هرگز کسی قلب او را به تپش نیاورده چون «اگر چنین شده بود، هرگز آن شخص را رها نمی‌کرد!» به‌عبارتی دیگر اگر عشق سراغ شاملو بیاید دیگر از دست او خلاصی نخواهد داشت. این یعنی عشق به زندگی!

زمانِ شعر!

در فیلم، تقوایی از شاملو می‌پرسد چرا دیگر شاعر بزرگ نداریم؟ روزگاری نیما، شاملو، فروغ، اخوان ثالث داشتیم الان کی‌ها را داریم؟ چرا؟ شاملو جواب خاصی دارد «شعر ساختنی و نوشتنی نیست. زمانش باید برسد. به همین خاطر ممکن است در یک دوره بلند و طولانی شاعر بزرگ به وجود نیاید. حتی در زندگی هر شاعر هم ممکن است دوره رکود و انجماد پیش بیاید. امری رایج و قابل قبول.» شاملو پس از این توضیح درباره خودش هم گزارش می‌دهد: «شده که سال‌ها اصلا شعر نگفته‌ام. چنانی که انگار شاعری از یادم رفته. اما به یک‌باره شعری در ذهنم می‌جوشد و من حیران می‌مانم که چه شد! این شعر از کجا آمد؟ چرا تا حالا نجوشیده‌بود؟! بارها برایم چنین اتفاقی افتاده.» 

در بخشی دیگر به روشی دیگر، می‌گوید «شعر انگار همزاد من است و من واسطه ظهور و بروز آن!»

در گفتگوی تقوایی با شاملو، از او پرسیده می‌شود آیا تا کنون کنجکاو امر یا چیزی در شعر و ادبیات بوده‌اید؟ و شاملو از همین کلمه کنجکاو استفاده می‌کندو از ظرایف زبان می‌گوید: «همین کلمه کنجکاو را در نظر بگیرید. ترکیبی از دو جزء کنج و کاو. یعنی سرت را بکنی تو کنج‌و گوشه جایی و آن را بکاوی ببینی چیزی گیرت می‌آید؟ وقتی زبان در هر کلمه و ترکیبش چنین ظرافت و نازکی‌هایی دارد، شعر گفتن نباید زیاد سخت باشد.البته با این تبصره که زبان را بشناسی و بتوانی رمز و راز آن را برملا کنی، وگرنه سرودن شعر بسیار سخت‌و عذاب‌آور است.»

مسلم منصوری

 شاملو چون به زبان‌و رازهای آن تسلط دارد در مورد سرودن شعر خیلی راحت و صریح اعلام می‌کند «هر شعری که می‌نویسم، قبلا در ذهنم سروده شده‌است!».

 او چنان به ارزش‌ها و عظمت زبان فارسی اعتقاد دارد که در مزمت کسانی که این زبان را در مدح و ثنای ناپاکان و نامردان به کار می‌برند می‌گوید «چگونه می‌توانید هویت چند هزار ساله ایرانی را در پای چند پاپاسی قربانی کنید؟» به هرحال، تماشای مستند «کلام آخر» از مسلم منصوری غنیمتی بود برای زنده‌کردن نام‌و یاد شاعری که از قله‌های بلند شعر معاصر ایران است.

 بسیاری‌ها بر این باور هستند که «شعر نو ایران نه با نیما، بل با شاملو شروع می‌شود، هرچند در تاریخ ادبیات، به نقل از کتاب «از صبا تا نیما» آغازگر شعر نو فارسی نه نیما یوشیج، بل حتی، بسیار قبل از او، محمدتقی رفعت باشد.» به وجه مترجمی شاملو هم باید نظر داشت. او حتما یکی از بهترین و بزرگ‌ترین مترجم‌های ماست. ترجمه‌هایی چون «مرگ کسب و کار من است».

The post گزارش مستند کلام آخر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/feed/ 0
مستند کلام آخر https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%da%a9%d9%84%d8%a7%d9%85-%d8%a2%d8%ae%d8%b1/ Mon, 29 Apr 2024 19:54:16 +0000 https://iacoo.ir/?p=18157 ساختن پرتره احمد شاملو کار هرکسی نیست. او هم شاعر بود هم سیاسی. هم روشنفکر بود هم روزنامه‌نگار. در سال‌های آخر عمر سختی زیاد کشید هم از روزگار هم از بیماری. بسیار خوش‌شانس بود که آیدا را در کنار خود داشت.ناصر تقوایی روبروی این ابرمردِ شعر نشسته و پرسیده و پاسخ گرفته. گفتگوی یک سینماگر بزرگ با یک شاعر بزرگ. دیدن دارد.

The post مستند کلام آخر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدوددوازدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

ساختن پرتره احمد شاملو کار هرکسی نیست. او هم شاعر بود هم سیاسی. هم روشنفکر بود هم روزنامه‌نگار. در سال‌های آخر عمر سختی زیاد کشید هم از روزگار هم از بیماری. بسیار خوش‌شانس بود که آیدا را در کنار خود داشت.

ناصر تقوایی روبروی این ابرمردِ شعر نشسته و پرسیده و پاسخ گرفته. گفتگوی یک سینماگر بزرگ با یک شاعر بزرگ. دیدن دارد.

 

تاریخ اکران: ۱۲-۲-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

مستند از خانه شماره ۳۷

The post مستند کلام آخر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
گزارش مستند قلمرنج https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%86%d8%ac/ https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%86%d8%ac/#respond Sun, 28 Apr 2024 06:51:17 +0000 https://iacoo.ir/?p=18142 حبیب باوی ساجد، کارگردان مستند «قلمرنج» که در یکصدویازدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. در جلسه گفت‌وشنید پس از تماشای فیلم حضور نداشت. او اهل و ساکن اهواز است و معمولا کاری با تهران ندارد. به گفته فرهاد ورهرام، «باوی اهل ادبیات است و قصه‌نویسی. ارتباط خوبی با شاعران و قصه‌نویس‌های عرب منطقه دارد. از لبنان و عراق و مصر. گرایش نیرومند فیلم‌سازی دارد و مستند محکمی با موضوع جنگ ساخته‌است.» ورهرام از برخی برنامه‌های باوی هم خبر دارد. «باوی دلش می‌خواست فیلمی با محوریت محله لشکرآباد اهواز بسازد. محله‌ای که شاید نخستین حاشیه‌نشینی اهواز را رقم زده. از این محله هم فوتبالیست متولد شده هم شاعر و هنرپیشه تحویل جامعه داده. در عین حال که شناسنامه حاشیه‌نشینی و حلبی‌آبادی دارد.»

The post گزارش مستند قلمرنج appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدویازدهمین شب فیلم/ 5  اردیبهشت ماه 1403 خورشیدی

حبیب باوی ساجد، کارگردان مستند «قلمرنج» که در یکصدویازدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمد. در جلسه گفت‌وشنید پس از تماشای فیلم حضور نداشت. او اهل و ساکن اهواز است و معمولا کاری با تهران ندارد. به گفته فرهاد ورهرام، «باوی اهل ادبیات است و قصه‌نویسی. ارتباط خوبی با شاعران و قصه‌نویس‌های عرب منطقه دارد.

 از لبنان و عراق و مصر. گرایش نیرومند فیلم‌سازی دارد و مستند محکمی با موضوع جنگ ساخته‌است.» ورهرام از برخی برنامه‌های باوی هم خبر دارد. «باوی دلش می‌خواست فیلمی با محوریت محله لشکرآباد اهواز بسازد. محله‌ای که شاید نخستین حاشیه‌نشینی اهواز را رقم زده. از این محله هم فوتبالیست متولد شده هم شاعر و هنرپیشه تحویل جامعه داده. 

در عین حال که شناسنامه حاشیه‌نشینی و حلبی‌آبادی دارد.» او اضافه می‌کند جبیب باوی علقه و حتی تعصب خاصی به خوزستان و اهواز دارد. در حدی که پیشنهادهای زیادی داشته که کارش را در تهران دامه دهد ولی او نپذیرفته و در موطن خود ساکن است و کار می‌کند». به هرحال، فیلم قلمرنج، پرتره‌ای چهل‌دقیقه‌ای از یک شخصیت بزرگ فرهنگی، سیاسی و نویسنده است: احمد محمود. خالق آثاری چون «همسایه‌ها» و «شهر سوخته».

در گفتگویی که در هفتاد سالگی انجام داده، اعلام می‌کند علاوه بر چندین و چند قصه کوتاه، شش رمان و دو داستان بلند نوشته و به چاپ رسانده.

 

جالب است که این انسان فرهیخته، در همان گفتگو از این‌ که در طی هفتاد سال عمر خود بیش از این نتوانسته نثار جامعه ایران کند، دلگیر است. این امر به خودی خود نشانه بزرگ‌منشی و علو طبع احمد محمود است.

رئالیسم بومی!

فیلم انسجام خوبی دارد و بسیاری از بزرگان فرهنگ و ادب کشور در آن حضور دارند و درباره احمد محمود سخن می‌گویند. صرف وجود این آدم‌ها در این مستند می‌تواند آن را تبدیل به یک اثر ماندگار کند. بسیاری از این شخصیت‌ها امروز در میان ما نیستند. در این فیلم کسانی چون ابراهیم یونسی، محمود دولت‌آبادی، نجف دریابندری، عدنان غریقی، مسعود کیمیایی، مینو فرشچیان، محمد ایوبی، جواد طوسی و دیگران درباره این نویسنده بزرگ شهادت می‌دهند و او را می‌ستایند. و البته منوچهر آتشی هم. و سیمین بهبهانی. 

هرکدام از این شخصیت‌ها نکته‌ای خاص درباره احمد محمود دارند که می‌تواند تابلو رنگین شخصیت هنری و ادبی او را تکمیل کند. آتشی معتقد است احمد محمود خودرا اسیر فرم نمی‌کند. «قصه می‌گوید. روان و سلیس». او معتقد است در شرایطی که «ما مورخ بی‌طرف نداریم و نداشته‌ایم»، هنرمند و قصه‌نویس است که با خلق آثار رئالیستی تاریخ و جامعه ما را روایت می‌کند.

این حرف را سیمین بهبهانی به زبانی دیگر بیان می‌کند. «احمد محمود دچار وسوسه‌های مدرنیسم نشد و رئالیسم خودش را داشت». این بانوی بزرگ شعر ایران معتقد است احمد محمود نثر و رئالیسم خاص خودش را دارد که می‌تواند عنوان «رئالیسم بومی» داشته‌باشد. این عنوان را مخاطبان فیلم هم می‌پذیرند و معتقدند در کنار انواع رئالیسم‌ها، از جمله رئالیسم‌های اجتماعی، انتقادی و حتی پرولتری، احمد محمود رئالیسم بومی را دارد که رنگ‌وبوی عام ایرانی و خاص جنوبی دارد. همین وجه از شخصیت ادبی‌و نویسندگی محمود است که آثار او را یگانه و جاودانه ساخته‌است. آثار او مورد استقبال کتاب‌خوانان است.

تراشیدن مداد و عمر!

فیلم «قلمرنج» بخش‌بندی دارد. برخی با عنوان‌بندی و برخی نه. اما شروع هر بخش با تصاویری از تراشیدن مداد با مدادتراش رومیزی استاد همراه است. یکی از مخاطبان این فیلم این تراشیدن مداد را استعاره‌ای از تراشیده‌شدن عمر نویسنده می‌شمارد و معتقد است کارگردان با این تصاویر به ما یادآور می‌شود که با هر سطر و صفحه‌ای که نوشته می‌شود، بخشی از عمر نویسنده مصرف می‌شود و قد مداد کوتاهتر و عمر او هم نزدیک‌تر به پایان. 

البته مخاطب دیگری این مدادتراش رومیزی را تشبیه به دستگاه تلگراف و تلفن کوکی سابق می‌کند و معتقد است با چرخش دسته مدادتراش، درست مثل چرخش دسته کوک تلگراف، انگار، حرف و خبری قرار است به طرف مقابل ارسال شود و شاید کارگردان می‌خواهد اعلام کند نوشته‌های نویسنده پیام دارد و نباید سرسری گرفته‌شود.

 به هر صورت استفاده از مدادتراش برای بخش‌بندی فیلم از جذابیت‌های اصلی این مستند است. هرچند، در دیگر بخش‌های فیلم جذابیت‌های دیگری هم وجود دارد که به جای خود از آن‌ها خواهیم گفت و نوشت.

مستند قلمرنج،حبیب باوی چهارشنبه 5 اردیبهشت ماه ۱۴۰3

شخص یا نویسنده؟

یکی از مخاطبان که آشنایی نزدیکی با احمد محمود و خانواده‌اش دارد، ضمن آن‌که دیدن این فیلم را بسیار لذت‌بخش می‌داند، معتقد است اگر درباره کتاب‌ها و مضامین آن‌ها در این مستند گفته می‌شد و تکه‌هایی از آن‌ها روایت می‌شدند، بهتر می‌بود.

 مخاطب دیگری معتقد است اگر به‌جای تنوعی از شخصیت‌ها که در این مستند درباره احمد محمود سخن می‌گویند تمرکز روی نویسندگان و متفکران جنوبی و عرب می‌شد، بهتر می‌بودو فضای ذهنی‌و ادبی محمود بیشتر شناخته می‌شد. مخاطب سوم، معتقد است همین‌که آدم‌هایی با تفکرات مختلف درباره محمود حرف می‌زنند از امتیازات این فیلم است. از یک طرف یوسف عزیزی بنی‌طرف را داریم و از سوی دیگر محمد بهارلو را.

 در یک طرف ابراهیم یونسی را داریم‌و طرف دیگر سیمین بهبهانی را. این‌ها مزیت‌های این مستند هستند که تصویری تقریبا کامل از نگاه جامعه فرهنگی ایران به احمد محمود را ترسیم می‌کند. علاوه بر آن، در نقد و شناخت یک مستندیا فیلم باید به خود آن فیلم ارجاع  داده‌شود نه به آن‌چیزی مخاطب ممکن است بخواهد. 

در مورد این مستند هم باید دید باوی توانسته حرف خود را روان و قابل فهم بیان کند یا نه. انتظار بیش از این درباره فیلم ممکن است نقد را به بیراهه بکشاند. در این خصوص یکی از مخاطب‌ها بر این باور است که اعلام تاریخ تولد و اسم پدر و مادر و فرزند دردی را دوا نمی‌کند. این‌ها را می‌توان از کتاب‌ها و مجله‌ها درآورد. مهم، خصوصیت درونی و جوهری شخصیت است که باید توسط کارگردان کشف‌و ارائه شود. فرهاد ورهرام هم بر این نکته تاکید دارد که مستندساز باید به عمق و جوهر شخصیت موضوع خود نزدیک شود و بخش نامکشوف او را نشان دهد. بخصوص تاثیراتی که از دور و زمانه گرفته‌و تاثیراتی که بر آن گذاشته.»

زمانِ تولد داستان!

رمان «همسایه‌ها» جزو اولین رمان‌های ایرانی است. اگر شوهر آهوخانم را نخستین رمان بدانیم، همسایه‌ها دومین رمان می‌شود.

البته که ما داستان بلند داشتیم و بسیار هم ارزشمند و ماندگار هستند مثل آثار بزرگ علوی‌و محمدعلی‌جمالزاده. حتی بوف‌کور هم به‌عنوان یک اثر مهم در حوزه داستان بلند باید مدنظر باشد.

اما با تعریف خاص و کامل رمان، می‌توان همسایه‌ها را از علمداران نسل رمان به حساب آورد. پس از انتشار این نوع کارها بود که ما با کلیدر مواجه می‌شویم که شاهکار رمان بلند ایرانی است. 

اگر کوتاه سخن بگوییم، به حرف یکی از مخاطبان می‌رسیم که در اهمیت رمان همسایه‌ها و دیگر رمان‌های احمدمحمود به یک نکته قابل تامل اشاره می‌کند: «رمان‌های احمد محمود، به تعبیری نخستین رمان‌های شهری ایران هستند. شاهکارهایی مثل سووشون و کلیدر، در شهر و مناسبات شهری اتفاق نمی‌افتند.

حتی «شوهر آهو خانم» هم که در شهر اتفاق می‌افتد، یا کارهای جذاب اسماعیل فصیح، فضای مناسبات شهری را آن‌چنان که احمد محمود تصویر می‌کند، توصیف نمی‌کنند. در رمان‌های شهری محمود با جریان‌های اجتماعی و مدنی شهر هم آشنا می‌شویم. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم با خواندن همسایه‌ها و شهر سوخته بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران در مقطع جنبش ملی‌شدن نفت و کودتای 28 مرداد و عواقب آن را می‌فهمیم. آن هم نه به صورت خشک و رسمی، بل با روایت و حس‌و ته‌رنگ زندگی واقعی‌مردم.

 از این‌جهت کارهای محمود یگانه و ماندگار هستند.» این بحث مخاطب کنجکاواز یک منظر دیگر هم قابل تامل‌وبررسی است. متاسفانه، به دلایل مختلف، شهر و مناسبات آن وارد هنرهای ما نشده. ما تابلو نقاشی از شهر به‌ندرت داریم. و به ندرت شعر با مضمون شهر داریم. و موسیقی هم.

رمان سینمایی!

تقریبا تمام مخاطبان این مستند و کسانی که کارهای احمد محمود را خوانده‌اند، بر این نکته تاکید دارند که تمام بخش‌های رمان‌ها و قصه‌های محمود قابلیت تصویری دارند و تک‌تک تصویرها به راحتی می‌توانند تبدیل به قاب سینمایی شوند. خود محمود در گفتگو با یک خبرنگار اعلام می‌کند که دوست داشته فیلم‌ساز باشد ولی تقدیر او را به قلمرو نویسندگی کشاند.

 از دید کیمیایی، قصه‌های محمود، انگار برای سینما نوشته‌شده‌اند. داریوش مهرجویی می‌گوید از روی رمان همسایه‌ها قصد داشته فیلم سینمایی و یک مجموعه تلویزیونی بسازد که به دلایلی ممکن نشده. او در این فیلم می‌گوید هنوز در فکر سینمایی‌کردن همسایه‌ها است چون تمام اسباب و بسترهای لازم را دارد. یکی‌ازمخاطبان معتقداست حتی تک‌تک چهره‌ها و پرسوناژهای رمان‌های محمود می‌توانند به سینما تبدیل شوند. از جمله شخصیت بلورخانم یا شخصیت خالد. این‌ها به تنهایی ظرفیت فیلم‌شدن دارند. چون کاملا شناسنامه‌دار و دارای هویت هستند.

کاش!!. . .

یکی از مخاطبان مستند افسوس می‌خورد چرا از زندگی و آثار احمد محمود مستندهای کافی ساخته نشده‌است. محمود وجوه مختلفی دارد که هریک از آن‌ها موضوع یک مستند مشخص می‌تواند باشد.

 زندگی سیاسی، سرگذشت شخصی، قصه و رمان، کانون نویسندگان، مرگ برادر، جنگ و پشت جبهه بدتر از جنگ و چندین موضوع دیگر که کلیت شخصیت احمد محمود را می‌سازند.

 تک‌تک این‌ها می‌توانند موضوع یک مستند مستقل باشند. در این خصوص بهرام ورهرام نظر خاص خود را دارد و معتقد است ما «متاسفانه در ثبت و ضبط تصویری افراد و شخصیت‌ها و رویدادهای تاثیرگذار زندگی اجتماعی و مدنی‌مان کوتاهی زیادی کرده‌ایم.»

 ورهرام به مثال‌ها و نمونه‌های زیادی اشاره می‌کند «مثلا هیچ فیلم و مستندی از زندگی صادق هدایت نداریم. از زندگی نیمایوشیج هم همین‌طور. هیچ‌کس زندگی سهراب سپهری را به تصویر نکشیده.

 از جلال آل‌احمد تنها یک فیلم کوتاه داریم از سخنرانی‌اش در یک دانشگاه و دیگر هیچ». اما ورهرام، در ادامه، به نکته ظریف دیگری ‌م اشاره دارد. «این درحالی است‌که در دور و اطراف این شخصیت‌ها فیلم‌سازان زیادی بودند.

مثلا در برخی عکس‌ها سهراب سپهری را در گشت‌وگذاری می‌بینیم که داریوش مهرجویی در مرکز آن است. در اطراف نیما یوشیج هم کسان زیادی بودند. اما چرا کسی به فکر فیلم‌برداری و ساخت مستند درباره این افراد و شخصیت‌ها نبوده، معلوم نیست.» بگذریم که بهرام ورهرام این کم‌کاری را درباره خودش هم صادق می‌داند.

 

 

آن‌جاکه به یاد دکتر نادر افشار نادری و سال‌ها همکاری با او می‌افتد که در کنار این انسان‌شناس بزرگ و موثر در زندگی مدنی ایران بوده ولی هرگز به صرافت تهیه مستند از این شخصیت نیفتاده.

به هرصورت، تماشای مستند «قلمرنج» مغتنم بود و مخاطبان را دوباره به صرافت برگشت به دنیای زیبای احمدمحمود انداخت. به گفته یکی از مخاطبان «هدف اول یک مستند آن است که کنجکاوی مخاطب را در موضوع مستند برانگیزد و او را به سمت شناخت بیشتر آن شخصیت سوق دهد. شناخت عمیق‌تر، پس از آن اتفاق می‌افتد.» قلمرنج به این هدف رسیده‌است و بیننده را ترغیب می‌کند محمود را دوباره بخواند.

 

 

The post گزارش مستند قلمرنج appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%86%d8%ac/feed/ 0
مستند قلمرنج https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%82%d9%84%d9%85%d8%b1%d9%86%d8%ac/ Mon, 22 Apr 2024 08:04:23 +0000 https://iacoo.ir/?p=18122 کتاب «همسایه» به هرحال یکی از رمان‌های بسیار مهم در تاریخ ادبیات معاصر ایران است. تنها از معدود رمان‌های ایرانی که اتفاقاتش در شهر و در بطن جریانات اجتماعی جنبش ملی‌شدن نفت می‌گذرد.
خالق این اثر تابناک زنده‌یاد احمد محمود است. کارهای سترگ دیگری هم دارد از جمله رمان شهر سوخته. او خود نماد رنج و پایمردی است.

تا توانست نوشت و فریاد کرد. او، با این‌حال، انسانی بسیارشریف، فروتن و بسیار متین بود. زجر و زندان‌ها کشید ولی هرگز پشت آن اتفاقات تابلو به دست نگرفت. گویی همه اتفاقات زندگی‌ش را خودش تنظیم کرده بود. درباره این نویسنده و انسان بزرگ، هرچه گفته‌شود و شنیده‌شود، بازهم کم است.

The post مستند قلمرنج appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدودیازدهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

کتاب «همسایه» به هرحال یکی از رمان‌های بسیار مهم در تاریخ ادبیات معاصر ایران است. تنها از معدود رمان‌های ایرانی که اتفاقاتش در شهر و در بطن جریانات اجتماعی جنبش ملی‌شدن نفت می‌گذرد.
خالق این اثر تابناک زنده‌یاد احمد محمود است. کارهای سترگ دیگری هم دارد از جمله رمان شهر سوخته. او خود نماد رنج و پایمردی است.

تا توانست نوشت و فریاد کرد. او، با این‌حال، انسانی بسیارشریف، فروتن و بسیار متین بود. زجر و زندان‌ها کشید ولی هرگز پشت آن اتفاقات تابلو به دست نگرفت. گویی همه اتفاقات زندگی‌ش را خودش تنظیم کرده بود. درباره این نویسنده و انسان بزرگ، هرچه گفته‌شود و شنیده‌شود، بازهم کم است.

تاریخ اکران: ۵-۲-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

مستند از خانه شماره ۳۷

The post مستند قلمرنج appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
گزارش مستند از خانه شماره ۳۷ https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87-37/ https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87-37/#comments Sun, 21 Apr 2024 07:55:26 +0000 https://iacoo.ir/?p=18092 نمایش «از خانه شماره ۳۷»درنخستین شبِ فیلمِ سال ۱۴۰۳ که صدودهمین شب از این دست بود، شوروحال دیگری داشت. میهمانان کوشیدند در سالن جا پیدا کنند، ولی شماری از آنان نتوانستند فیلم را ببینند. تعدادی هم فقط صدای فیلم‍را شنیدند! شبِ خوبی بود.
در ابتدای نشست پس از نمایش، محسن شهرنازدار، کارگردان فیلم توضیح داد که «تدارک تولید این فیلم در سال ۱۳۸۲ شروع شد. به دلایل منعدد، از جمله نبودِ حامی درست و درمان، تولید آن شش سال طول کشید که البته موضوع سفر به فرانسه و گرفتن تصویر و گفتگو با برخی مطلعین هم در این دوره اتفاق افتاد». از گفته‌های کارگردان می‌شود فهمید روند تولید نه تنها ساده نبود، بلکه روندی پر چالش و سنگلاخ هم بوده. اما شادمهر راستین که تهیه‌کننده فیلم است، این روند را عادی می‌داند «چون اگر سخت نبود که به دل نمی‌نشست!

The post گزارش مستند از خانه شماره ۳۷ appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

مستند از خانه شماره 37

صدودهمین شب فیلم/ 29 فروردین ماه 1403 خورشیدی

نمایش «از خانه شماره 37»درنخستین شبِ فیلمِ سال 1403 که صدودهمین شب از این دست بود، شوروحال دیگری داشت. میهمانان کوشیدند در سالن جا پیدا کنند، ولی شماری از آنان نتوانستند فیلم را ببینند. تعدادی هم فقط صدای فیلم‍را شنیدند! شبِ خوبی بود.

در ابتدای نشست پس از نمایش، محسن شهرنازدار، کارگردان فیلم توضیح داد که «تدارک تولید این فیلم در سال 1382 شروع شد. به دلایل منعدد، از جمله نبودِ حامی درست و درمان، تولید آن شش سال طول کشید که البته موضوع سفر به فرانسه و گرفتن تصویر و گفتگو با برخی مطلعین هم در این دوره اتفاق افتاد». از گفته‌های کارگردان می‌شود فهمید روند تولید نه تنها ساده نبود، بلکه روندی پر چالش و سنگلاخ هم بوده. اما شادمهر راستین که تهیه‌کننده فیلم است، این روند را عادی می‌داند «چون اگر سخت نبود که به دل نمی‌نشست! تولید یک کار دلی و شورمندانه طبیعی است که سختی‌ها و چالش‌هایی باید داشته‌باشد!» که البته حرف حق است و عموما چنین است. اما چه شد که رفتند سراغ پرتره‌ای از صادق هدایت؟

این موضوع را شهرنازدار چنین بیان می‌کند: «اولا اگر امروز که تجربه‌ای اندوخته‌ام، دوباره موضوع صادق هدایت پیش بیاید، حتما به‌راحتی آن‌زمان قدم پیش‌نمی‌گذارم! جسارت می‌خواهد!

امروز می‌فهمم نزدیک‌شدن به دنیای صادق هدایت چقدر سخت و سنگین است! با این‌حال، بالاخره تصمیم گرفتیم این اثر را بسازیم. دوستان‌مان هم کمک کردند. از جمله فرهاد ورهرام». از گفته‌های کارگردان چنین برمی‌آید که هدف از تولید این فیلم تصویر شخصیتی روشنفکر و روشنگر در تاریخ معاصر است.

 تصویر صادق هدایت «نه صرفا به عنوان یک نویسنده، بل به عنوان یک روشنفکر مدرن ایران، که گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی درباره‌اش نظر دارند. در ابتدا می‌خواستیم سه‌گانه‌ای بسازیم و سه چهره مشخص تفکر مدرن ایران را معرفی کنیم: احمدکسروی، تقی ارانی و صادق‌هدایت. 

سه روشنفکر خودبنیاد که تاثیرات اجتماعی کاملا مشخصی بر جهان و آدم‌های اطراف خود گذاشتند و در حقیقت، بانیان جریان روشنفکری مدرن ایران هستند.» کارگردان توضیح می‌دهد که به دلایل متعدد فقط توانستند به صادق هدایت بپردازند.

 آن هم قرار بود در سه قسمت باشد که یک قسمت آن ساخته‌شده. قرار بود در قسمت دوم به آثار نوشتاری و شخصیت هنری وی پرداخته‌شود و بخش سوم هم با موضوع مرگ صادق هدایت. که نشد و فقط داستان خطی زندگی او ساخته‌شد. ! مثل پروژه‌های دیگری‌که ناتمام می‌مانند.

بنیانگذار سبک نوین!

هارون یشایایی معتقد است، تا آن‌جا که «به موضوع شناخت هدایت مربوط می‌شود، فیلم موفق است. ولی اگر به تاثیر هدایت بر نویسندگان هم‌دوره و بعد از خودش بیشتر پرداخته می‌شد شاید بهتر می‌بود. صادق هدایت خدمت بزرگی به زبان فارسی کرد. زبان رسمی قصه و رمان را به زبان ساده و محاوره نزدیک کرد، بی‌آن‌که دچار عوام‌زدگی شود.» 

یشایایی به یک نکته مهم دیگر هم اشاره دارد: «تاثیر هدایت بر ادبیات مدرن ایران چنان وسیع‌و شاخص است‌که حتی ممکن است مرگ و خودکشی‌اش را کاملا ندید بگیریم و به آن نپردازیم. واقعیت آن است که نویسندگان جوان زیادی هستند که متر و مقیاس‌شان کارهای صادق هدایت است».

این نکته را شادمهر راستین هم قبول دارد. می‌گوید «هنوز هم کتاب‌های صادق هدایت جزو پرفروش‌ترین‌ها هستند. هنوز هم صادق هدایت نقل محافل ادبی و سیاسی است و نوشته‌های زیادی درباره کار و زندگی او نوشته‌شده‌و نوشته خواهدشد.» شادمهر راستین معتقداست هدایت بیشترین دغدغه فیلم‌سازان هم هست؛و هستند کسانی که درباره او فیلم ساخته‌اند یا می‌خواهند بسازند. 

مستند از خانه شماره 37،شهرناز چهارشنبه 29 فروردین ماه ۱۴۰3

«از همه مهم‌تر، کافه‌نشینی مدنی و اجتماعی را روشنفکران ما از صادق هدایت به یادگار دارند. اگر امروز کافه‌نشینی تبدیل به یک حرکت اجتماعی شده، نشان‌دهنده تاثیر او بر زندگی فرهنگی ما است. لازم نیست فقط به کتاب‌ها و نوشته‌های او اکتفا کنیم. روش زندگی اجتماعی او هم امروز جاری است. این همان تاثیرگذاری پایدار است.»

مرگ‌اندیشی؟!

به‌باور یکی‌از مخاطبان، علت خودکشی هدایت تنهایی او بود «تنهایی هدایت مثل تنهایی آدم‌های عادی و حتی روشنفکر معمولی نیست. او متفاوت از آدم‌های اطرافش شده‌بود و درک و نگاه او به زندگی خیلی با نگاه عام آدم‌های اطرافش متفاوت ‌بود. همین تفاوت هر روز هم بیشتر می‌شد. موضوعی که سبب جدایی او با محیط شده‌بود. شکاف بین او و جامعه اطرافش هرروز بزرگ‌تر و وسیع‌تر می‌شد. می‌شود گفت تنهایی هدایت تنهایی فلسقی بود.» به اعتقاد این مخاطب، صادق هدایت فوق‌العاده صادق و صریح بود و اصراری بر پوشاندن تفاوتش با اطرافیان نداشت و علاقه‌ای به همرنگ‌شدن با جامعه اطراف نشان نمی‌داد. به همین خاطر، تنهایی صادق‌هدایت تنهایی تلخ بود.» به زبانی دیگر، می‌شود به تنهایی «مدرنیته» در آن زمان اشاره کرد. تفکر مدرن در جامعه آن روز کاملا غریب و تنها بود نماد این تنهایی و غریبی در کالبد و تفکر صادق هدایت نمود داشت. موضوعی قابل تعمق.

گریز از تنهایی

در جریان گفتگوهای فیلم، هنگام صحبت از تنهایی و احیانا سبب‌سازشدن آن در خودکشی هدایت، یکی از شخصیت‌ها چنینی مضمونی را مطرح می‌کند که برای گریز ازتنهایی، خودکشی یکی‌از راه‌ها است. همان‌گونه که خشم هم راهی برای گریز از تنهایی است. دعوا و پرخاش هم همین‌طور. حتی شوخی و شیطنت هم با هر شکل و شمایلی ممکن است راهی برای گریز از تنهایی باشد. این را هم می‌دانیم که بسیاری از مردم تنها هستند. حتی آنانی‌که خودشان این تنهایی را حس نمی‌کنند یا نمی‌شناسند. مهم آن‌است که با این تنهایی چگونه برخورد شود. هدایت خودکشی را انتخاب کرد.

این‌که آیا خودکشی او گریزناپذیر بود یا نه، امری است جدا و قابل بحث؛ اما می‌توان از آن سوال عبور کرد و به این نکته رسید که آیا خودکشی او تاثیری مثبت در اشاعه تفکر و سبک نویسندگی او داشت یا نه.

در پاسخ به این پرسش، نظر بسیاری از فرهیختگان آن است که خودکشی صادق هدایت ادامه و شکفتگی فرهنگی و ادبی اوست. اگر او مدتی دیگر هم می‌زیست و به مرگ عادی یا بیماری می‌مرد، احتمالا تاثیر امروز را نداشت.شهرنازدار هم با این تفسیر موافقت دارد. ولی یکی از مخاطبان بر این باور است که اثر را باید با خود اثر سنجید. فارغ از این‌که خالق اثر چه سرنوشتی داشته. مثل آثار بالزاک که فارغ از زندگی نه‌چندان پاکیزه او، آثاری جاودان و پرمغز هستند.

اما شادمهر راستین تفسیر دیگری دارد. به باور او، خودکشی صرفا یک انقطاع کالبدی نیست. یک کانسپت است و مرگ یا خودکشی هنرمندی چون هدایت را نباید عادی تلقی کرد. او با خودکشی خود می‌خواست به مخاطبانش این پیام را برساند که «با من مثل کابوس برخورد کرد. یا مرا با کابوس‌هایم هم ببینید.» 

به عبارتی دیگر، او با خودکشی خود می‌خواست دنیای بوف‌کوری اطرافش را برجسته کند. به همین دلیل است که صادق هدایت هم در زمان حیات خود و با نوشته‌ها و آثار فرهنگی خود تاثیرگذار بود هم با خودکشی‌اش تاثیرگذار شد.

مستندی ماندگار

مستند «ازخانه شماره 37» به دلایل متعدد ماندگار است و در حافظه تاریخی سینمای ایران خواهدماند. از جمله به این خاطر که شخصیت‌های بسیار معتبری در این اثر درباره صادق هدایت حرف می‌زنند. این‌ها هریک به‌تنهایی یک مرجع مهم برای شناخت هدایت هستند. 

مثلا آیا معتبرتر از فریدون هویدا می‌توان یافت که در آخرین روزها با او بوده و خودش هم آدمی فرهیخته و متفکر است؟ آیا معتبرتر از ناصر پاکدامن، همایون کاتوزیان، رامین جهانبگلو و منوچهر انور می‌توان یافت که صلاحیت صحبت درباره صادق هدایت را داشته ‌باشند؟ بنابراین یکی از وجوه مختلف ماندگاری این فیلم حضور این شخصیت‌ها و روایت آن‌ها از زندگی و سرگذشت هدایت است. 

ضمن آن‌که، از وجوه تکنیکی هم فیلم دارای ارزش‌های والایی است. به ویژه ظرافت و دقت‌های مونتاژ آن. در صحنه‌ای گفتار روی دو تصویر لغزان ادا می‌شود. یکی تصاویر محو و گنگ صادق هدایت و دیگری تصاویر دستنوشته‌های او. این دو بصورت ترنسپارانت روی هم می‌لغزندو با گفتار درمی‌آمیزندو 

عمق دغدغه‌مندی و حیرانی هدایت را بیان می‌کنند. قطع‌های تدوین بسیار دقیق هستند که از ارزش‌های فیلم به‌شمار می‌روند.

زندگی به بهانه مرگ!

درست است در تمام فیلم صحبت یا سایه‌ای از مرگ وجود دارد، ولی به قول هارون یشایایی «در ارتباط با زندگی به مرگ می‌اندیشیم. همه ماها، بالاخره، روزی می‌میریم، آنچه که مهم است اثری است که از خود به جا می‌گذاریم. در این مستند تاکید مثبتی بر زندگی و آثارِ زندگی صادق هدایت شده‌است.

 بی‌مرگی هدایت بر مرگ او سایه افکنده.» به همین خاطر است که در فیلم شاهد جوشش و خروش او در مراحل مختلف زندگی هستیم. در سال 1315 در هند بوف‌کور را به روش استنسیل منتشر می‌کند.

 در فرانسه هم رمان و قصه می‌نویسد و با نویسندگان و ادبیات فرانسوی آشنا می‌شود و آثاری را ترجمه می‌کند. 

با بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعو فرزاد گروه «اربعه» تشکیل می‌دهد و با گروه هفت که زوشنفکران رسمی بودند کل‌کل می‌کند. به جریان «خروس جنگی» می‌پیوندد و در مجله موسیقی مقاله می‌نویسد.

 روش تهیه و تدوین فولکلور را تنظیم می‌کندو خودش هم دست به جمع‌آوری فولکلور می‌زند که بعدها مرحوم صبحی از آن‌ها در برنامه رادیویی استفاده می‌کند. شاهدیم که این‌انسان فرهیخته زندگی‌و شخصیت چندساحتی دارد و در حقیقت بازتابی از جهان چندساحتی مدرن است. حتی در روزهایی که به آخر خط رسیده، در نوروز به خانه دوستان سر می‌زند و اگر در خانه نبودند، کارت ویزیت خودرا در یک پاکت تمیز به خانه‌شان می‌اندازد. 

خلاصه این‌که، او تا زمانی که خود و زندگی‌ش را مفید و مثبت می‌دید زندگی پرشوری داشت و با جسارت و شهامت هم کار می‌کرد. هرگز هم به مرگ فکر نمی‌کرد. او مرگ‌اندیش و افسرده‌مسلک نبود.

زندگی باید کرد!

متاسفانه، در بین عوامِ کتاب‌خوان!! این گزاره شایع و رایج است که با خواندن کتاب‌های صداق هدایت میل به خودکشی پیدا می‌کنیم. صرفنظر از این که چنین حرف و استدلالی بی‌پایه است، در حقیقت نوعی اهانت به شعور خواننده هم هست. 

اگر قرار باشد مردم با خواندن قصه یا رمان به سمت خودکشی بروند، پس حتما کتاب‌هایی هم هست که با خواندنشان از مرگ می‌گریزیم! چنین حرف‌هایی پایه علمی ندارند.از سوی دیگر، برخی‌ها معتقدند اوج فرهیختگی، نیستی است و کسانی‌ که به اوج می‌رسند میل به نابودی خود دارند. این نیز چندان علمی و مقبول نیست.

 بگذریم از این‌که برخی خودکشی‌ها تبدیل‌به معماهای تاریخی شده‌اند. شاید معروف‌ترین و پرهیاهوترین‌شان درباره ولادیمیر مایاکوفسکی باشد. او که شاعر، نقاش و نویسنده انقلابی پرشوری بود، وقتی انقلاب روسیه به ثمر نشست در اوج محبوبیت بود. هر روز در شهرهای مختلف جوانان پرشوری منتظر حضور او بودند و برایش هورا می‌کشیدند. نمایشنامه‌هایش اجرا می‌شد و شعرهایس سرود می‌شد. او در چنین اوج‌و محبوبیتی بی‌نظیر خودکشی کرد. معمایی حل ناشده. امثال تختی‌ها هم جای خود دارند. غزاله علیزاده هم خود را حلق‌آویز کرد. این‌ها همه سوال هستند و بدون پاسخ. در مورد صادق هدایت نه آن لغوگویی‌های رسمی و مغرضانه پاسخ مساله است نه تمسک‌به «ذات عرفانی ایرانی‌ها». زمان می‌خواهد تا گره‌ها باز شود. تا آن روز، باید صبر کرد. تا به کی؟ معلوم نیست!

 

The post گزارش مستند از خانه شماره ۳۷ appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87-37/feed/ 2
مستند از خانه شماره ۳۷ https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%a7%d8%b2-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%a7%d8%b1%d9%87-37/ Mon, 15 Apr 2024 05:11:41 +0000 https://iacoo.ir/?p=18046 به هر تقدیر، و با هر نگاه و تحلیلی، صادق هدایت یکی از قله‌های فرهنگ معاصر ایران است. قصه‌ها و نوشته‌های این نویسنده بزرگ و جانی، نیازی به تعریف و تمجید ندارد. او اثر خود را بر ادبیات معاصر ایران گذاشته و اگر صداهای متنوع و مختلف موافق و مخالف درباره شخصیت و آثار او شنیده می‌شود، ناشی از این تاثیرگذاری است. او از جمله بزرگانی است که هم بودنش محسوس بود هم نبودنش. هم در زندگی کوتاه ولی پربار خود موثر بود هم در خودکشی‌اش.
مستندها و نوشته‌های زیادی درباره او در دست است ولی شاید در تنها مستندی که صادق هدایت را با ادبیات و روایت خودش می‌شناسیم، مستند «از خانه شماره ۳۷» است. اثری که تولیدش بیش از شش سال طول کشیده.

The post مستند از خانه شماره ۳۷ appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدودهمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

به هر تقدیر، و با هر نگاه و تحلیلی، صادق هدایت یکی از قله‌های فرهنگ معاصر ایران است. قصه‌ها و نوشته‌های این نویسنده بزرگ و جانی، نیازی به تعریف و تمجید ندارد. او اثر خود را بر ادبیات معاصر ایران گذاشته و اگر صداهای متنوع و مختلف موافق و مخالف درباره شخصیت و آثار او شنیده می‌شود، ناشی از این تاثیرگذاری است. او از جمله بزرگانی است که هم بودنش محسوس بود هم نبودنش. هم در زندگی کوتاه ولی پربار خود موثر بود هم در خودکشی‌اش.
مستندها و نوشته‌های زیادی درباره او در دست است ولی شاید در تنها مستندی که صادق هدایت را با ادبیات و روایت خودش می‌شناسیم، مستند «از خانه شماره ۳۷» است. اثری که تولیدش بیش از شش سال طول کشیده.

تاریخ اکران: ۲۹-۱-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

مستند از خانه شماره ۳۷

The post مستند از خانه شماره ۳۷ appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
مستند مصدق،نگاهی دیگر https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d9%85%d8%b5%d8%af%d9%82-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1/ Mon, 11 Mar 2024 04:55:14 +0000 https://iacoo.ir/?p=17950 امروز، پس از هفتاد و چند سال از نهضت ملی شدن نفت از زاویه ای به آن روزها نگاه می‌کنیم که رد زمان بر آن نشسته و داده های بسیار زیاد تازه‌ای در دسترس است.
امروز، می‌توان واقع‌گرایانه و کارشناسانه‌ به آن نهضت بزرگ نگاه کرد
هدی صابر از آن دسته تلاشگران مدنی ایران بود که در عین دلبستگی به دکتر مصدق نگاه بازتری به مسایل داشت، امروز می‌دانیم تقدیس آن جنبش به خودی خود راه به جایی نمی‌برد، لازم است از جنبه های مختلف و با ترازوی سوپ و زیان به تحلیل آن نشست.
فیلم مصدق نگاهی دیگر بهانه ای است که مسئله همیشه تازه و پر چالش ملی شدن نفت را یکبار دیگر مرور کنیم.به ویژه آنکه هدی صابر بانی خیر این کار است .

The post مستند مصدق،نگاهی دیگر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدوهشتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

امروز، پس از هفتاد و چند سال از نهضت ملی شدن نفت از زاویه ای به آن روزها نگاه می‌کنیم که رد زمان بر آن نشسته و داده های بسیار زیاد تازه‌ای در دسترس است.
امروز، می‌توان واقع‌گرایانه و کارشناسانه‌ به آن نهضت بزرگ نگاه کرد
هدی صابر از آن دسته تلاشگران مدنی ایران بود که در عین دلبستگی به دکتر مصدق نگاه بازتری به مسایل داشت، امروز می‌دانیم تقدیس آن جنبش به خودی خود راه به جایی نمی‌برد، لازم است از جنبه های مختلف و با ترازوی سوپ و زیان به تحلیل آن نشست.
فیلم مصدق نگاهی دیگر بهانه ای است که مسئله همیشه تازه و پر چالش ملی شدن نفت را یکبار دیگر مرور کنیم.به ویژه آنکه هدی صابر بانی خیر این کار است .

تاریخ اکران: ۲۳-۱۲-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

مستند مصدق نگاهی دیگر

The post مستند مصدق،نگاهی دیگر appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
مستند بهمن محصص در دو قاب https://iacoo.ir/%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86-%d9%85%d8%ad%d8%b5%d8%b5/ Mon, 04 Mar 2024 12:23:10 +0000 https://iacoo.ir/?p=17908 دو قاب از زندگی هنری بهمن محصص
بی‌تردید، بهمن محصص یکی از شاخص‌ترین نقاشان ایران است. تاثیری که او بر جریان هنری زمان خود گذاشته، قابل چشم‌پوشی نیست. دو مستندساز نام‌آشنای ایران، احمد فاروقی و فرهاد ورهرام، با دو مستند کوتاه، برشی‌هایی از زندگی او را به تصویر کشیده‌اند. «چشمی که می‌شنود» اثر ماندگار فاروقی و مستند «سفری کوتاه» از فرهاد ورهرام.

The post مستند بهمن محصص در دو قاب appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

صدوهشتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان

دو قاب از زندگی هنری بهمن محصص
بی‌تردید، بهمن محصص یکی از شاخص‌ترین نقاشان ایران است. تاثیری که او بر جریان هنری زمان خود گذاشته، قابل چشم‌پوشی نیست.

دو مستندساز نام‌آشنای ایران، احمد فاروقی و فرهاد ورهرام، با دو مستند کوتاه، برشی‌هایی از زندگی او را به تصویر کشیده‌اند. «چشمی که می‌شنود» اثر ماندگار فاروقی و مستند «سفری کوتاه» از فرهاد ورهرام.

تاریخ اکران: ۱۶-۱۲-۱۴۰۲ ساعت ۱۷
مکان: خانه اردیبهشت اودلاجان

بهمن محصص

The post مستند بهمن محصص در دو قاب appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
گزارش مستند زندگی در تصویر،مرتضی ممیز https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%b6%db%8c-%d9%85%d9%85%db%8c%d8%b2/ https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%b6%db%8c-%d9%85%d9%85%db%8c%d8%b2/#respond Sun, 03 Mar 2024 10:25:01 +0000 https://iacoo.ir/?p=17883 مصطفی رزاق کریمی فیلم‌ساز واردی است. کارش را خوب بلد است. مستند «زندگی در تصویر» با موضوع مرتضی ممیزِ گرافیست در یکصدوهفتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان از این فیلم‌ساز به نمایش درآمد. مستندی که ظاهرا در سالمرگ فوت ممیز، به رسم یادبود و بزرگداشت او ساخته‌شد. بر این اساس، شاید انتظار دیدن یک اثر هنری در حد و قواره دانش رزاق کریمی انتظار مناسبی نباشد. با این حال، در جای جای اثر نشانه‌هایی از نبوغ و خلاقیت این کارگردان کاملا هویدا است. گفتگو درباره مستند را امیرهادی ملک‌اسماعیلی که مستندساز است، با این مضمون و محتوا شروع می‌کندکه «این مستندازدسته مستندهای مصاحبه‌محور است و شاید به همین خاطر انسجام محکمی ندارد. در مستندهای با موضوع زندگی و فعالیت یک شخصیت، اگر روش مصاحبه با افراد انتخاب شود، انتظار می‌رود این افراد از طیف بزرگی از موافق و مخالف گزیده شوند تا اطلاعات نقل‌شده به مخاطب جامعیت لازم را داشته‌باشد. در این مستند چنین نیست و تمام کسانی که درباره ممیز حرف می‌زنند، در ستایش از او است و هیچ مخالفی نیست.»

The post گزارش مستند زندگی در تصویر،مرتضی ممیز appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>

مرتضی ممیز

صدوهفتمین شب فیلم/ 9 اسفند ماه 1402 خورشیدی

مصطفی رزاق کریمی فیلم‌ساز واردی است. کارش را خوب بلد است. مستند «زندگی در تصویر» با موضوع مرتضی ممیزِ گرافیست در یکصدوهفتمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان از این فیلم‌ساز به نمایش درآمد. مستندی که ظاهرا در سالمرگ فوت ممیز، به رسم یادبود و بزرگداشت او ساخته‌شد. بر این اساس، شاید انتظار دیدن یک اثر هنری در حد و قواره دانش رزاق کریمی انتظار مناسبی نباشد. با این حال، در جای جای اثر نشانه‌هایی از نبوغ و خلاقیت این کارگردان کاملا هویدا است. گفتگو درباره مستند را امیرهادی ملک‌اسماعیلی که مستندساز است، با این مضمون و محتوا شروع می‌کندکه «این مستندازدسته مستندهای مصاحبه‌محور است و شاید به همین خاطر انسجام محکمی ندارد. در مستندهای با موضوع زندگی و فعالیت یک شخصیت، اگر روش مصاحبه با افراد انتخاب شود، انتظار می‌رود این افراد از طیف بزرگی از موافق و مخالف گزیده شوند تا اطلاعات نقل‌شده به مخاطب جامعیت لازم را داشته‌باشد.

در این مستند چنین نیست و تمام کسانی که درباره ممیز حرف می‌زنند، در ستایش از او است و هیچ مخالفی نیست.» این امر را محمود یارمحمدلو مستندساز هم مطرح و معتقد است: «سینما دو شاخه یا ژانر دارد: رسانه، هنر. این فیلم را نباید در شاخه سینمای هنر حساب کرد. ضمن آن‌که اسم فیلم هم تناسب دقیق با موضوع و روند فیلم ندارد. این نوع فیلم‌ها، لزوما طرح و ایده مشخص ندارند. ایرادی هم نیست. 

جنس این نوع مستندها چنین است. در این مستند هم چنین وضعی را شاهد هستیم. به نظر می‌آید پرسش‌های مشخص و ثابتی را در برابر همه مصاحبه‌شونده‌ها قرار داده‌اند و بر مبنای پاسخ‌های‌دریافتی و براساس سناریومشخص  تدوین کرده‌اند.

می‌شود این مستند را «مشاهده‌گر» نامید نه پرتره. کارش دادن اطلاعاتی به مخاطب است. در بعضی جاها حتی اطلاعات را کامل نمی‌دهد. 

مثلا یکی از مصاحبه‌شونده‌ها معتقد است ممیز رنگ را نمی‌شناخته! دلیلی هم برایش نمی‌آورد. دیگرانی که در مصاحبه‌ها هستند، اصولا به این موضوع مهم اشاره نمی‌کنند. در حالی که آن شخص حرف سنگینی زده. چطور کسی مثل ممیز رنگ را نمی‌شناخت؟»

شناخت رنگ!

یکی از مخاطبان به این نکته خاص اشاره می‌کند که چطورممکن است یک گرافیست بزرگ رنگ‌را نشناسد و بتواند مثلا لوگو یا پوستر طراحی کند؟! «موضوع برعکس است: کسی‌که رنگ را خوب بشناسد می‌تواند از رنگ استفاده نکند!»  

از دید این مخاطب، مرتضی ممیز تسلط کامل به رنگ و بافت داشت و به همین‌ خاطر استفاده نابجا ازرنگ ندارد. قدررنگ را می‌شناسد و آن را تلف نمی‌کند. مخاطب دیگری به این موضوع از زاویه‌ای دیگر اشاره دارد و به گفتاری در مستند اشاره دارد که ممیز، معمولا و طبق اصول، لوگو و آرم را تک‌رنگ طراحی می‌کرد و متهم‌کردن او به نشناختن رنگ وارد نیست. 

ممیز استاد بزرگ گرافیک ایران است و این همه آدم در این مستند به بزرگی او شهادت می‌دهند. چطور ممکن است رنگ را نشناسد؟ 

مستند آنسوی چشم‌ها،مرتضی ممیز چهارشنبه 9 اسفند ماه ۱۴۰۲

شخصیت شریف!

هارون یشایایی از سابقه دوستی‌اش با مرتضی ممیز می‌گوید و او را انسانی شریف می‌داند: «رفاقت طولانی با ممیز داشتم. هنرمندی بود که به خلاقیت خودش ایمان و توجه داشت. آن‌چه را که از یک هنرمند انتظار می‌رود داشت. به اصول خود وفادار بود و عمل می‌کرد. 

ذوق زیبایی‌شناسانه نیرومندی داشت و صرف‌ونحو کارشناسانه را بلد بود. با این حال گاهی لحن و زبان کوچه‌بازاری پیدا می‌کرد. درست است که به خاطر نوع کارش در تماس با مردم عادی نبود و کلاس زندگی و حرفه‌اش نمی‌توانست ربط عمیقی با مردم کوچه و بازار داشته‌باشد، ولی، به‌قول علما، مردمی بود! می‌توانم فقط بگویم ممیز خیلی شریف بود. در همه ابعاد زندگی‌ش؛ هم در حوزه آموزش، هم در رفاقت و هم در کار حرفه‌ای. شریف بود».

یکی از مخاطبان کنجکاو است روایت یشایایی از شریف و شرافت را بداند. از دید یک روشنفکر باتجربه به چه کسانی می‌شود عنوان شرافت داد. یشایایی یکی چند جمله در این باره می‌گوید ولی مخاطبی دیگر دنبااله توضیح او را چنین می‌گیرد: «در این مستند از علی دهباشی می‌شنویم‌ که ممیز را نیمایوشیج گرافیک ایران خطاب می‌کند. اما از دهباشی نقل می‌کنم که وقتی می‌خواست «کلک» را شروع کند، «ممیز برای او لوگو طراحی می‌کند و در برابر پرسش دهباشی که اجرت چقدر است، می‌گوید کار فرهنگی تو اجرت کار من است.

 دهباشی تعریف می‌کند چند شماره اول کلک را مرتضی ممیز لیات و تزیین کرد بی‌آن‌که پولی بگیرد. صرفا به عنوان حمایت و تشویق این کار را کرد.». 

مخاطب دیگری هم نقل می‌کند وقتی در کوران جنگ و تحریم و بی‌کالایی در بازار اقدام به ساخت رنگ گواش کرده‌بودند، ممیز اولین کسی بود که اولین رنگ تولیدی این گروه نقاش و معمار را تایید کرد و مکتوب داد که رنگ تولیدی کیفیت مشابه رقیب ایتالیایی را دارد. بدون هیچ چشمداشتی. مرتضی ممیز چنین روحیه و اخلاقی داشت و از خلاقیت‌ها حمایت می‌کرد.

یاد اسپارتاکوس بخیر!

یکی از حاضران در نشست، نکات و تکه‌های زیبایی را در این مستند می‌بیند و معتقد است رزاق کریمی در عین حال که این فیلم را به عنوان یادبود ممیز و در ستایش او ساخته، ولی هنر کارگردانی‌اش را در بسیاری از سکانس‌ها به رخ می‌کشد. «فیلم با مراسم تشییع جنازه ممیز شروع می‌شود. با فیلتری که زمینه و تصویر را با آبی سرد و غمگین نشان می‌دهد.

 در همان ابتدای فیلم به‌صورتی عریان و بی‌مقدمه مرگ یک هنرمند را اعلام می‌کند. انگار می‌خواهد بگوید  ممیز دیگر رفت و وجود ندارد. پس از این اعلان سوک‌واره، می‌پردازد به دادن اطلاعاتی درباره هنرمند درگذشته از زبان کارشناسان و آشنایان. یاد رمان زیبای اسپارتاکوش بخیر که در همان ابتدا صحنه و جاده پر از مرگ را نشان می‌دهد. برده‌ها را می‌بینیم که بر تیرهای کنار جاده آویخته‌اند. 

همان ابتدا شکست دردناک شورش بردگان را می‌کوبد به صورت مخاطب و سپس شروع می‌کند به تعریف ماجرا. از ابتد تا انتها. در این فیلم هم رزاق کریمی اول مرگ هنرمند را اعلام می‌کند و بعد او را از زبان دیگران معرفی می‌کند. این نوع بیان، بسیار موثرتر از آن است که طبق روال زندگی‌نامه‌های معمولی از تولد و کودکی قهرمان شروع کند و با مرگش موضوع را ببندد. استفاده کارگردان از رنگ سرد آبی و ایجاد آتمسفری سوک‌واره، نشان از خلاقیت اوست».

ابتدا و انتها، مرگ است و تنهایی!

در ارتباط با زیبایی‌های فیلم، یکی از مخاطبان به دو سکانس اشاره می‌کند. «ممیز را در قطاری می‌بینیم که در حال حرکت است و پرده پنجره راهرو قطار در پشت سرش در باد می‌رقصد. فیلم با همان رنگ سرد آبی است. ممیز حرف‌هایی می‌زند ولی ما اصولا متوجه کلمات نیستیم. انگار کلام او را هم باد با خود می‌برد. همان‌گونه که خزان زندگی خود او را از ما می‌رباید و می‌برد.

 پس از سکانس قطار نمای دوری از یک طبیعت و روستا را می‌بینیم. این‌بار با رنگ‌های طبیعی خود. نما درشت‌تر می‌شود و ما کم‌کم به محل دفن مرتضی می‌رسیم. و دوربین روی سنگ قبر ممیز زوم می‌کند و متمرکز می‌شود روی اسم گرافیکی او. این نوع تدوین از گذشته و حال بسیار هنرمندانه است». این مخاطب در ادامه به یک نکته زیبای دیگر هم اشاره می‌کند و آن را هم از ظرافت‌های فنی و هنری فیلم برمی‌شمارد. 

«وقتی دوربین روی سنگ قبر زوم می‌کند و نوشته گرافیکی نام ممیز را در قاب می‌گیرد که خیلی شبیه به خط بنایی است و یادآوری دیوار و بنای آجری تاریخی است، تصویر روزهای آخر ممیز را در قاب می‌بینیم. بعد تصویری از سال‌هایی قبل تر، از او. همین‌طور عکس‌ها دانه‌به‌دانه فید می‌شوندو عکس آخری مرتضی را در کودکی نشان می‌دهد. شگردی که ما را از حال به گذشته می‌برد. ای آن‌که مرتضی را چنین می‌بینی، او روزگاری میان‌سال بود، روزگاری دیگر جوان و قبل‌تر نوجوان و پیش‌تر کودک و نوزاد. قصه‌ای وارونه از گذر عمر یک انسان شریف».

مرور بر آثار!

هرچند برخی از مخاطبان فیلم معتقدند نظم کافی در فیلم نمی‌بینند و اطلاعات داده‌شده در آن هم کافی نیست، ولی برخی دیگر ازحاضران معتقدهستند هرچند مستند را نباید در حد اثری هنری و خاص دید، ولی از نظرارائه اطلاعات درباره کار و زندگی مرتضی ممیز به موضوعات و نکات مهمی در فیلم اشاره می‌شود، هرچند ممکن است برخی از این اشاره‌ها وجه تسمیه کسب مجوز نمایش باشد، مثل نقل گفته هنرمندی که معتقد بود بهترین و قوی‌ترین کارهای مرتضی ممیز طرح‌های گرافیکی او از قصه‌های قرآن است. 

بسیاری از مخاطبان این عقیده را ندارند و حتی آن کارها را نقطه ضعف هنری ممیز می‌دانند.  نقطه قوت کارهای ممیز، به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، پوستر های سینمایی اوست. می‌دانیم او زیر همه پوسترهایی که زده اسمش را نمی‌گذاشت. فقط زیر پوسترهایی امضا می‌گذاشت که کاملا دستش در طرح باز بوده و چیزی زده که خودش می‌خواست.

 مثل پوسترهای «بلوچ» و «گوزنها». ممیز را با «کتاب هفته» هم می‌شناسند. می‌شود جمله را این‌گونه هم نوشت: کتاب هفته را با طرح‌های مرتضی ممیز می‌شناسند. واقعیت آن است‌که بخش عمده هویت این نشریه را طرح‌های ممیز بر روی جلد و داخل مجله تعریف می‌کند.

بایگانی برای آینده!

در مستند «زندگی در تصویر» کسان زیادی درباره ممیز حرف زده‌اند. حضور خود همین چهره‌ها مستند را تبدیل به یک اثر ماندگار می‌کند. الان از عزت‌الله انتظامی که درباره ممیز حرف می‌زند خبری نیست. جهان ما را ترک کرده. دیگران هم به نوبت این جهان خاکی را ترک خواهندکرد. بعد از چندسال دیدن این مستند با این تعداد هنرمند و نقاش که درباره ممیز حرف می‌زنند، کلی ارزش خواهدداشت. 

به همین خاطر باید ممنون کارگردان بود که این همه چهره را در این مستند به حرف درآورده: آیدین آغداشلو، بهروز قریب‌پور، علی‌اکبر صادقی، بهرام دبیری، نورالدین زرین‌کلک، فرشید مثقالی، احمدرضا دالوند، علیرضا سمیع‌آذر، علی بنی‌اسدی و خیلی‌های دیگر. 

مصطفی رزاق کریمی

حضور این تعداد هنرمند در یک اثر به‌خودی خود آن را واجد ارزش تاریخی می‌کند. یکی از مخاطبان با تاکید بر این نکته، معتقد است انصاف باید داد توانایی‌های مصطفی رزاق کریمی بیش از این فیلم است ولی باید از او ممنون بود که آرشیوی از چهره‌های بزرگ گرافیک و نقاشی ایران را در این فیلم جمع کرده‌است.

در انتها باید این نکته را هم اضافه کرد که کارگردان شاید بهتر می‌بود دونفر (همسر دوم و پسر او) را در یک قاب نمی‌نشاند. مادر دارد صحبت می‌کند و پسر مانده که چه کند. نکات این چنینی را ممکن است مخاطب عام جدی نگیرد ولی اهالی خبره عموما متوجه می‌شوند و احتمالا ایراد می‌گیرند. با این‌حال، در روایت عمومی قصه ممیز، کارگردان شیرین‌کاری کم ندارد.

 به نظر، تصادفی نیست که کارگردان روی طرح‌های لوگو ممیز تمرکز نمی‌کند. می‌داند ارزش هنری پوسترها و طرح‌های دیگر او بیش از لوگو و آرم است. او وقتی غم و گریه ممیز را پس از تشییع جنازه همسر اولش نشان می‌دهد، با زرنگی خاصی آن را پس از تصاویری نشان می‌دهد که ممیز زیر تابوت را گرفته، سرش پایین است و محبوبش را به دیار باقی می‌برد. غصه از دست‌دادن عزیز وقتی زیاد می‌شود که تن و پیکر این‌جهانی اورا زیر خاک سرد گذاشته‌باشیم.

The post گزارش مستند زندگی در تصویر،مرتضی ممیز appeared first on موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان.

]]>
https://iacoo.ir/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%af-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%b6%db%8c-%d9%85%d9%85%db%8c%d8%b2/feed/ 0