تابلو رنگارنگ ایران، زیباییهای خود را دارد. با تنوعی از فرهنگها و آیینها و گروههای اجتماعی.
همزمان که «بچههای هامون» آب و دریا را وسیله معاش و تلاش خود کردهاند و حتی بازیهای خود را با آب و صید و دریا تعریف میکنند، پسربچهای روستایی در گوشه دیگر کشور با این پرسش مواجه است که چرا پدرش پیش از وقت دختری را به همسری او برگزیدهاست. افق بچههای هور آبی بیکران دریا است، ولی برای این پسربچه روستایی کنجکاو، دنیایی از وهم و پرسش مطرح است. او پدر، پدر بزرگ و مادربزرگ این پرسش را در میان میگذارد، ولی آنها بر این باور هستند وقتی بچهای در این سن و سال چنین پرسشی را مطرح میکند، حتما ارواح در وجودش رخنه کردهاست.
تابلو ایران چه رنگارنگ است. این تابلو را قدر بدانیم و لذت ببریم. دو مستند «بچههای هامون» و «مایسا و ماسان» گوشههایی از منظر بزرگ و شگفتانگیز جامعه ایرانی را به تصویر میکشند. زیباست.
نمایش دو مستند «سپیدجامگان» و «قطره، قطره، آبشار» در یکصد و هفتاد و ششمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان، بار دیگر نشان داد سینمای مستند حق بزرگی بر گردن سینمای ایران و فرهنگ ایران دارد. در «سپیدجامگان» مهوش شیخالاسلامی سراغ موضوع بهظاهر ساده ولی عمیقا آزارنده در جامعه ایران رفته. دختری را میخواهند در نوجوانی به شوهر دهند و او نمیخواهد. قصهای که در روستای ورزنه اتفاق میافتد. خسرو سینایی هم به سراغ موضوع مهم و بسیار عمیق آب و تشنگی رفته. روستایی در کنار آبشارهای شوشتر که از بیآبی در عذاب است و مردم آب آشامیدنی را از قطرهقطرههایی جمع میکنند که از لای شیارهای کوه میچکد. در این روستا، پسربچه کنجکاوی هست که میخواهد دنیایش بزرگتر از آنی باشد که دیگران در این روستای بسته دارند.
خسرو سینایی، یادش بخیر، فیلمساز متفکری بود. در مستند «قطره، قطره، آبشار» سراغ روستایی مهجور در شوشتر رفته. روستایی که مردمش با قطره قطره آبی که از لای سنگهای کوه میچکد، زندگی میکنند. اما کودک نه ساله قهرمان سینایی، این حقارت را برنمیتابد. شیطنت خود را دارد. برای پرندهها لانه میسازد، مارمولک شکار میکند و از اینها بالاتر، هرروز ده کیلومتر فاصله روستا تا شوشتر را طی میکند و به مدرسه میرود. تکواندو هم کار میکند. دوست دارد قهرمان شود و مدال بیاورد. «وای! چه میشود اگر با مدال بر سینه به روستا بیاید!» و از آن بالاتر: «چه شود وقتی از قهرمان میپرسند اصل و نسبش چیست، بگوید بچه روستای «توک توکاب» است!!»
در کنار این فیلم، مستندی هم از مهوش شیخالاسلامی خواهیم دید به نام «سپیدجامگان». در روستای ورزنه، دختر نوجوانی که نمیخواهد تن به ازدواج زودهنگام بدهد، به کمک برادرش برای ادامه تحصیل دست به مبارزهای خاموش میزند.
این دو مستند، از مجموعه «کودکان سرزمین ایران» هستند که تهیهکنندهاش زندهیاد محمدرضا سرهنگی است.
دو مستند «ملا خدیجه و بچهها» از ابراهیم مختاری و «کجا یوسف» از زندهیاد کامبیز پرتوی، از سلسله مستندهای «کودکان سرزمین ایران» در یکصد و هفتادوپنجمین شب فیلم خانه اردیبهشت اودلاجان به نمایش درآمدند. تهیهکننده این مجموعه زندهیاد محمدرضا سرهنگی بود. در ابتدای نشست، ابراهیم مختاری گوشهای از قصه ساختهشدن مستند «ملا خدیجه و بچهها» را برشمرد: «محمدرضا سرهنگی با درایت و جدیت تمام، مجموعه ۵۳ قسمتی «کودکان سرزمین ایران» را تهیه کرد. برای شبکه دو سیما. او با شگردی خاصی، مدیران تلویزیون را متقاعد کرد سهمی از عواید فروش خارجی فیلمها به کارگردان برسد. توافقی که به نظر نمیرسد در مورد هیچیک از تولیدات تلویزیون انجام شدهباشد. کارگردانان بسیاری در این مجموعه فیلم ساختند. از جمله من».
همه ماها پذیرفتهایم که عصر «مکتبخانه»ها به سر آمده. از اواسط دوره پهلوی اول که مدارس نوین، تقریبا ملی و در سطح کشور گسترده شدند، عمر مکتبخانه سر آمد. اما در سال ۱۳۷۴ ابراهیم مختاری، مستندساز خوشفکر، سراغ «ملاخدیجه» در مهریز یزد رفته که هنوز مکتب دارد و اهالی دوست دارند، حداقل در تعطیلات تابستان، بچههای خود را پیش او ببرند. داستان این پیرزن خوشاخلاق به بچهها موضوع مستند «ملاخدیجه و بچهها» است.
در مستندی دیگر همراه میشویم با یک کودک بلوچ که آرزوهای بلندی دارد و باهم سر میگذاریم به بیابان پهناور و بیانتها. آرزوها، همچون بیابان، پهناور و گسترده است. تا کجا باید رفت؟ کدام اقالیم را باید درنوردید؟ «یوسف! کجا؟»
با یوسف و کامبوزیا پرتوی به این سیر و سیاحت میرویم.
سومین شب از سلسله مستندهای «کودکان سرزمین ایران» به نمایش مستند «پیش» اثر زندهیاد ناصر تقوایی اختصاص داشت که در سال ۱۳۷۶ ساختهشد. در نشست پس از نمایش فیلم، مرضیه وفامهر، همسر هنرمند فقید، هم حضور داشت. او ضمن یادآوری خاطرهای از فیلمساز فقید، به بهانه نمایش این مستند، به رابطه دوستانه تقوایی با محمدرضا سرهنگی اشاره کرد و گفت «مجموعه مستندهای «کودکان سرزمین ایران» که شامل بیش از پنجاه اثر میشود، به همت زندهیاد رضا سرهنگی ساختهشد و امروز به عنوان سند و منبع مهمی درباره زندگی و معاش مردم گوشه و کنار این سرزمین قابل استناد است. زندهیاد ناصر تقوایی مستند «پیش» را در این مجموعه ساخت که به تولید اقلام و زیراندازهای حصیری توسط مردم جنوب ایران میپردازد.