چندسال پیش، در میان علمای شهرساز و جامعهشناس این ادعا طرح میشد که از حدود سال ۲۰۳۰ میلادی به بعد دولتها دربهدر دنبال تکتک افراد جامعه خواهندبود که بیایندو زیر تابوت دولت و حکومت را بگیرند. این نحله معتقد است که از آن سالها به بعد، دموکراسی دیگر یک هدیه و موهبت از طرف حکومتها نخواهدبود. جوامع انسانی به سمتی خواهدرفت که هیچ راهی به جز مشارکت تام و تمام مردم در اداره مملکت نخواهدبود. اینان یک جمله معرف داشتند که از آن سالها به بعد هریک از آحاد جامعه یک تلویزیون سیار خواهدبود که دارد خبر و گزارش منتشر میکند. میگفتند به دورهای خواهیم رسید که هیچ حکومتی توان اداره کشور بدون نظر و مشارکت عملی و واقعی مردم را نخواهدداشت.
در عرف شهرسازی گفته میشود شهر عبارت است از مثلت انسان، طبیعت و محیط مصنوع. که اگر دقیقتر بگوئیم این سه جزء را نباید سه راس یک مثلث بدانیم، چون محیط مصنوع حاصل کار انسان روی طبیعت است. انسان روحِ شهر است و در طول تاریخ، در تمام نقاط جهان هرچهکه ساختهشده بهدست انسان بوده. اگر انسان نباشد هیچ چیز نیست. قبل از اینکه انسان پا به عرصه حیات و طبیعت بگذارد، طبیعت وجود داشت و با حضور انسان است که این طبیعت تبدیل به شهر و سکونتگاه میشود. با این مقدمه، میتوانیم بگوییم جنس شهر و کیفیت آن نیز بستگی به انسانهایی است که در آن زندگی میکنند. تفکرات و فرهنگ اهالی یک شهر است که کیفیت آن شهررا تعریف میکند. چرا چنیناست؟ چون انسان موجودی است که اندیشه دارد. فکر میکند و برای کارهایش نقشه میکشد. پس انسان نقطه ثقل هر شهر و سکونتگاهی است. در تمام خاک عالم. حالا صحبت بر سر این است که این انسان چگونه و با چه انگیزهای ممکن است به شهر خود بیندیشد و در تمام طول زندگیش برای آبادی و شادابی آن تلاش میکند؟ پاسخ دوقسمت دارد: قسمت اول به خود انسان برمیگردد، قسمت دوم به حواشی و اطراف او. انسانی که بتواند نقش موثر و درستی در ارتقای منزلت زیستی شهر بردارد، باید انسانی آگاه، خردمند و مسئولیتشناس باشد.
عبارتها و شعارهای زیادی هست که مردم را آقا و صاحب شهر میداند. سادهترینشان «شهر خانه ماست». و در عرف شهرسازی و مدیریت عنوانهایی چون «حق مردم بر شهر» و «حق شهر» مطرح است کهبه زبانی متفاوت سهم مردم از مدیریت شهر را فریاد میزنند. اما به نظر میآید باید در این مورد خاص تعارف را کنار گذاشت و ساده و متین به حدود مجاز دخالت مردم در مدیریت شهر، بهویژه از بعد کالبدی و فضایی شهر دقت نمود. این وسواس بر پایه این فرض استوار استکه شهر پدیدهای بسیار پیچیده و چندلایه است و هرگونه دخالت و تغییر در آن میتواند عواقب و تبعات مشخصی بهبار آورد و فقط زمانی این تبعات میتواند مثبت یا بیضرر باشد که با علم بر وجوه مختلف حیات شهر انجام شدهباشد. این علم نزد همهکس نیست و قطعا باید به سراغ متخصصان برنامهریزی و مدیریت شهر رفت. بنابراین برای هر نوع تغییر در مناسبات و کالبد شهری، استناد به خواست مردم یا تشبثاتی اینچنین، عملی غیرعلمی و نافرجام است. به ویژه آنکه تعریف عنوان مردم هم جای بحث دارد. کدام مردم؟ بخشهای مختلف جامعه، به دلیل تنوع منافع و دیدگاههای خود نظرات و باورهای مختلف دارند.
حق بر شهرِ تکتک شهروندان قطعا با حق عمومی شهروندان بر شهر فرق دارد. همانگونه که شهر را آدمها میسازند ولی شهر هویت مستقل خود را دارد، حق تکتک مردم هم بر شهر، دیگر نه حق شخصی و منفرد بل حق عمومی است که هویتی مستقل از حق هریک از آحاد مردم دارد. باید این نکته ظریف را پذیرفت تا حقوق واقعیمان را بگیریم.
مردم ممکن است از خانه خارج شوند نه برای خرید و آموزش و نه برای تفریح و گذران اوقات فراغت. برای امری اجتماعی. مثلا برای شرکت در یک رویداد سیاسی، یا یک سخنرانی یا دیدن تئاتری خاص. این دسته از رفتارها، هرچند میتواند جزو دسته «ارادی»ها باشد، ولی گوهر و دلیل دیگری دارند. اجتماعی هستند و حاصل مدنی و فرهنگی دارند.
این خارج از خانه بودن را رفتار «اجتماعی» مینامند و مهم است.