زندگی‌نامه مستوفی‌الماللک

زندگی‌نامه مستوفی‌الماللک

پس از آن در جلسه ۱۳ شعبان ۱۳۲۸ هجری قمری، دولت لایحه‌ای برای کمک و برقراری مستمری به ستارخان و باقرخان به مجلس فرستاد که طی آن پیشنهاد شده‌بود «چون تا به‌حال در حق آقایان سردار ملی و سالار ملی حقوقی مقرر نشده‌بود و آن‌چه داده می‌شد به‌رسم علی‌الحساب بود، لذا هیئت وزرا تصویب می‌نماید مبلغ چهارصد تومان در حق سردار ملی و سیصدتومان در حق سالار ملی ماهیانه برقرار شود و ضمنا منباب این‌که سابق در عمارت دولتی منزل داشتند و حالا می‌خواهند در خانه شخصی منزل نمایند، هیئت وزرا تصویب می‌کند برای تهیه لوازم و اثاث‌البیت دو هزار تومان به سردار ملی و یکهزاروپانصد تومان به سالار ملی داده شود.

آمدیم خانه نبودید

آمدیم خانه نبودید

درست همان نقطه‌ای که محمدمسعود روزنامه‌نگار را به ضرب دو گلوله از پا درآوردند. «تق.» مرد همسایه چاپخانه مظاهری همین را می‌گوید؛ شاهدان عینی هم هنگام ترور مسعود این صدا را شنیده‌بودند. فقط «تق» و آن‌قدر بریشان بی‌اهمیت و کم‌جان بوده که هرگز متوجه نشدند که با آن «تق» نفس در سینه محمد مسعود تنگ شده‌است. از سال ۲۶ تا ۸۹ چندیدن ده ‌بار آسفالت خیابان اکباتان روبروی چاپخانه مظاهری ترمیم شده و رد خون مسعود با جاروی رفتگران خراش برداشته‌است. با این همه، مغازه‌داران جوان و نسل چهارمی مسعود و ماجرایش را در این خیابان مثل قصه‌ای خیالی گوش به گوش نجوا می‌کنند. «آهان، محمد مسعود». می‌گویند جلو همین مغازه روبروی این چاپخانه قدیمی تیرش زدند. . .